عضو شوید
عضویت سریع
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 1 بازدید دیروز : 1 بازدید هفته : 93 بازدید ماه : 590 بازدید کل : 23175 تعداد مطالب : 126 تعداد نظرات : 11 تعداد آنلاین : 1
آپلود نامحدود عکس و فایل
آمار وب سایت آمار مطالب :: کل مطالب : 126 :: کل نظرات : 11 آمار کاربران :: افراد آنلاین : 1 :: تعداد اعضا : 1 کاربران آنلاین آمار بازدید :: بازدید امروز : 1 :: باردید دیروز : 1 :: بازدید هفته : 93 :: بازدید ماه : 590 :: بازدید سال : 929 :: بازدید کلی : 23175
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) گفت: طبق گفته اکثر محققان از یک هزار و 200 نشانه آخرالزمان تنها پنج نشانه باقی مانده است. اسماعیل شفیعی سروستانی دوشنبه شب در همایش آخرالزمان که در دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) برگزار شد، اظهار داشت: در شرایطی که امروز همه مردم جهان به سر میبرند، هیچ سئوالی جدیتر از این نیست که آیا آخرالزمانی که همه ملل در هر گروه و مذهبی از آن می گویند مصداقش امروز است. وی ادامه داد: با وجود اینکه گوشهای زیادی در جهان برای شنیدن در خصوص این موضوع آماده است ولی ما از آن زیاد سخن نمیگوییم برای نمونه در دانشگاهی مانند دانشگاه بینالمللی که به نام امام خمینی (ره) مزین است و در شهری مانند قزوین که شهری با سابقه فرهنگی است و در نقطه مرکزی ایران واقع شده است دو واحد درس اختیاری در خصوص آخرالزمان، فرجامشناسی وجود ندارد. مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) اضافه کرد: این جای تعمل دارد که چرا موضوعی که در جهان امروز در رأس همه مباحث جدی است ذهن جوانترین گروه اجتماعی در این جامعه درگیر آن نیست و این مبحث بزرگ است و چگونه چشمها از روی موضوعی به این مهمی و بزرگی چرخیده و متوجه آن نیست.
*تدریس رشته آخرالزمان شناسی در 257 دانشگاه در آمریکا وی افزود: 130 سال است که در دانشگاههای وابسته به کلیسای کاتولیک در رشته آخرالزمانشناسی فارغالتحصیل دارند و در ایالات متحده آمریکا بیش از 257 کالج و دانشگاه در این رشته وجود دارد و اگر این موضوع مهمی نیست چرا باید در سرزمینی که گاهی گمان میکنیم عاری از مذهب است، این تعداد دانشگاه و کالج در رابطه با این رشته وجود داشته باشد. شفیعی سروستانی عنوان داشت: بسیاری از دانشگاهها در ایران در رشتههای هنری، سینمایی، کارگردانی و بازیگری مشغول به آموزش هستند. وی اعلام کرد: بسیاری از برنامههای رسانههای این سرزمین توسط همین بازیگران که بسیاری مانند دلقکها فقط بالا و پایین میپرند و به اسم تهیهکنندگی و کارگردانی و سناریست، حد و اندازه سناریو آنها از چارچنگولی بالا نمیرود، هزاران ساعت شب و روز را به بیهودهگویی در مباحث مبتذل و حیات مردم عام کوچه و بازار را به خود مشغول میکنند. *فیلمی در کشور ما با موضوع آخرالزمان ساخته نشده است این محقق در زمینه مهدویت عنوان داشت: این در حالی است که در آن سوی دریای مدیترانه در دهه 90 بیش از 60 درصد پرفروشترین فیلمهای هالیوود در خصوص آخرالزمان است و آیا ساخت فیلمهایی با چنین موضوعاتی برای سرگرم کردن مردم است. وی ادامه داد: ولی ما در کشورمان فیلمی با این موضوع و مفهوم نداریم و نسبت به این موضوع غفلت کردهایم در حالی که ذهنها درگیر این موضوع است. شفیعی سروستانی با اشاره به نگاه عام مردم به آخرالزمان توضیح داد: مردم ما زمانی که گرانی، سختی معیشت و بیماری در زندگیشان پدیدار میشود، زمانی که دچار خشکسالی میشوند میگویند آخرالزمان است، یعنی آخرالزمان را چیزی مساوی با بلا، آفت و بحران میشناسند. * آخرالزمان تعداد حوادث افزایش و زمان آنها به هم نزدیک میشود وی افزود: ولی آیا آخرالزمان به معنای بحران است، آخرالزمان به معنای بحران، جنگ و آفت نیست، آخرالزمان قسمت واپسین از دورانی است که به قیامت پیوندد و از نظر ما آخرالزمان از زمان مبعوث شدن پیامبر آغاز و به ظهور موعود و سپس قیامت میانجامد. مسئول «موسسه فرهنگی موعود» یادآور شد: پیامبر (ص) فرمودهاند برگزیده شدم در حالی که میان من و قیامت فاصله نیست، همان سان که میان دو انگشت فاصله است اما از آنجا که در این ظرف زمانی حوادث بزرگ نزدیک به هم روی میدهد مردم عادت کرده و آخرالزمان را مساوی با بحران میشناسند. وی اضافه کرد: پیامبر فرمودهاند که نشانههایی در آخرالزمان وجود دارد که مانند دانههای تسبیح یکی یکی میافتد و به آخرین دانه یعنی ظهور میانجامد و هرچه زمان ظهور نزدیک باشد بر تعداد حوادث افزوده میشود. * 7 هزار روایت در خصوص آخرالزمان وجود دارد شفیعی سروستانی توضیح داد: در میان همه ملل یعنی صاحبان ادیان آسمانی وجه مشترک ابتدا توحید و سپس موعودگرایی و بلاخره قیامت است و در همه ادیان حجم زیادی از روایات به موضوع موعود اختصاص دارد. وی اعلام کرد: حجم روایات آمده از 14 معصوم در خصوص آخرالزمان و نشانههای ظهور بسیار زیاد است به طوری که 7 هزار روایت راجع به این موضوع داریم و در خصوص نماز و روزه این تعداد روایت نداریم. مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) خاطرنشان ساخت: این تعداد روایت نشان از اهمیت موضوع دارد و بخش عمدهای از روایات آخرالزمان توسط پیامبر و در نخستین روزهای بعثت بیان شده است. وی با اشاره به کارکردهای علائم و نشانههای ظهور بیان داشت: این نشانهها و علائم موقعیت بشر را در تاریخ معین میکند و مردم میدانند که در چه فاصلهای از ظهور قیامت قرار گرفتند همچنین هشدار و تذکر، آمادگی یافتن، جلوگیری از یأس و ناامیدی، شناسایی دوست و دشمن از کارکردهای نشانههای ظهور است. شفیعی سروستانی عنوان داشت: ما همواره در تحلیل شرایط دچار مشکل میشویم و با تحلیل غلط موضعگیری کرده و گاهی با دوست با تصور دشمن بودن درگیر و گاهی با دشمن به تصور دوست بودن ارتباط دوستی برقرار میکنیم که این نشانهها موجب میشود تا دوست را از دشمن بشناسیم. *از 1200 نشانه آخرالزمان تنها 5 نشانه باقی مانده است این محقق در زمینه مهدویت به حوادث آخرالزمان اشاره کرد و گفت: در آخرالزمان حوادث مختلفی روی میدهد و پیامبر نیز فرمودهاند به ناگزیر فتنهای پدید خواهد آمد که هر گاه در نقطهای آرامش پیدا کند، در نقطه دیگری ناآرامی شروع میشود و این چنین ادامه مییابد تا وقتی که منادی آسمان بانگ برآورد که امیر شما مهدی است. وی اضافه کرد: یکی از مشخصات فتنه این است که فتنه کور است یعنی اجازه تشخیص نمیدهد تا جایی که همه در تشخیص حق و باطل دچار تردید میشوند و حتی خواص نیز نمیتوانند حق و باطل را تشخیص دهند بنابراین تأکید شده است که مواظب باشید که خود را از دست نداده و نابود نشوید. شفیعی سروستانی یادآور شد: پیامبر فرمودهاند «شما را به هفت فتنه بیم میدهم که بعد از من روی میدهد، فتنهای از مدینه، فتنهای از مکه، فتنهای از یمن، فتنهای از شام، فتنهای از شرق، فتنهای از غرب و فتنه آخر فتنه سفیانی است». وی تصریح کرد: از بیش از یک هزار و 200 نشانه آخرالزمان که در روایات از آن سخن گفته شده طبق گفته همه محققان تمام نشانهها رخ داده و فقط پنج نشانه باقی مانده است که اولین آن «فتنه سفیانی» است. *خروج سفیانی از سوریه برای کشتار شیعیان مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) ادامه داد: در روایات آمده است سفیانی با حمایت صهیونیستها و غربیها در سوریه کودتا میکند و سپس یک گروه در سوریه به نام بنیکلب از او حمایت میکنند و امروز بنیکلب جماعتی هستند که بخشی از آنها در ارتش اسرائیل، بخشی در سوریه و بخشی در لبنان زندگی میکنند. وی اضافه کرد: سفیانی جنگی در ترکیه و عراق راه میاندازد و شروع به کشتن شیعیان میکند و به کوفه میرسد و در کوفه بزرگترین اتفاق رخ میدهد و چنان شیعیان را میکشند به نحوی که همسایه به همسایه رحم نمیکند و برای گرفتن پول همسایه خود را شیعه معرفی میکند. شفیعی سروستانی یادآور شد: امروز جهان استکبار علیه شیعه به میدان آمده و شیعیان غافل هستند. وی تصریح کرد: زمانی که درگیری از شام به کوفه میرسد از کنار شهر قزوین لشگر سید خراسانی حرکت میکند و از منطقه مرکزی ایران عبور کرده و به کوفه میرود و در روایات آمده که اگر لشگر خراسانی را یافتید با او همراه شوید از یمن نیز سید یمانی به سوی کوفه میآید. *پیوستن یک میلیون ایرانی در نخستین روز ظهور امام زمان (عج) مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) اظهار داشت: فرمانده اصلی سپاه خراسانی «شعیببن صالح» است و امروز در طالقان قبری به این نام است که مردم برای زیارت او میروند و وزیران، مشاوران و سرداران اصلی امام زمان (عج) همه ایرانی هستند و در روز اول یک میلیون ایرانی به امام میپیوندند. وی افزود: بیان شده که ظهور در سالهای پر از جنگ رخ میدهد و در قرن بیستم 100 میلون نفر در جنگهای مختلف کشته شدند و هزینه نظامی جهان امروز 900 میلیارد تا یک ترلیون دلار سال است و هزینه جنگ در جهان 2 میلیون دلار در دقیقه است که اگر 18 روز جنگ متوقف شود سوء تغذیه از کل جهان رفع میشود. شفیعی سروستانی اعلام کرد: هزینه ارتش آمریکا در هر روز یک میلیارد و 250 میلیون دلار است و به خاطر اورانیوم مصرف شده در سلاحهای غیرمتعارف در عراق مردم عراق به بیماریهای مهلک دچار شدند و 4 هزار و 468 سال دیگر تاثیرات اورانیوم از عراق از بین میرود. *طبق تحقیقات موساد و سیا آیتالله خامنهای سید خراسانی است مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) گفت: دشمنان خود را برای مقابله آماده کردهاند ولی ما غفلت کردیم، در زمان ریاست جمهوری بوش زیر نظر رئیس جمهور، کمیسیونی برای شناسایی امام زمان شکل گرفت. وی تأکید کرد: 20 روز قبل موساد و سیا اعلام کردند به دنبال امام زمان هستند و اعلام نیز کرده بودند شاید سید خراسانی آیتالله خامنهای باشد زیرا در جوانی در خراسان بوده است و سید یمانی نیز سید حسن نصرالله باشد زیر در کودکی در یمن بوده است. شفیعی سروستانی اضافه کرد: مطالعات آنها در خصوص آخرالزمان صدها برابر ماست ولی دانشگاههای ما در این زمینه تعطیل هستند و آنها از واقعه ظهور نگران هستند ولی ما غفلت میکنیم. *وجود یک میلیارد نفر گرسنه و 45 میلیون مبتلا به ایدز نشانهای از آخرالزمان وی با اشاره به نشانهها و حوادث آخرالزمان بیان داشت: خشکسالی، زلزله، قحطی و گرسنگی از نشانههای آخرالزمان است به طوری که در سال 2009 یک میلیارد نفر در دنیا گرسنه هستند هر سال نیز یک هزار زلزله متوسط، 18 زلزله بزرگ و یک زلزله عظیم کره زمین را میلرزاند. مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) ادامه داد: بیتقوایی و رواج فحشا و بیماریهای مختلف نشانه دیگری است به طوری که در حال حاضر 45 میلیون نفر در دنیا مبتلا به ایدز هستند و هر سال 5 میلیون نفر به این تعداد اضافه میشود که 5 میلیون و 200 هزار نفر کودک هستند و نیمی را نیز از این جمعیت زنان تشکیل میدهند و در کشور ما نیز 60 هزار نفر مبتلا به ایدز هستند که تاکنون 2 هزار و 121 نفر جان باختند. وی افزود: شیوع ایدز از طریق رابطه جنسی، همجنسبازی و افزایش فساد از مسائلی است که در آخرالزمان دیده میشود. *حکومت سلمان فارسی در ایران در زمان ظهور امام زمان (عج) شفیعی سروستانی در ادامه با اشاره به تکالیف مومنان در زمان غیبت توضیح داد: یکی از تکالیف مومنان در زمان غیبت پیدا کردن معرفت و شناخت نسبت به امام است به طوری که در روایات آمده کسی که امام زمانش را نشناسد و بمیرد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. وی اضافه کرد: تمسک به دین و صبر و شکیبایی و انتظار فرج و دعا از دیگر کارهایی است که در زمان غیبت باید صورت گیرد تا امام زمان (عج) ظهور کند و خداوند بزرگترین مسئولیت تاریخ را به حضرت مهدی (عج) بزرگترین مرد خود گذاشته است تا برای تحقق عدالت ظهور کند. این محقق در زمینه مهدویت خاطرنشان ساخت: ما باید برای رهایی از فتنهها معرفت خود را افزایش داده و هوشیار باشیم تا امام زمان حکومت خود در زمین برپا دارد و در آن زمان امام حسین (ع)، اصحاب کهف، سلمان فارسی به این امام خواهند پیوست و فقط امام حسین (ع) 300 سال بر روی زمین خلافت خواهد کرد. وی اعلام کرد: با تشکیل حکومت، سلمان فارسی در ایران حاکم خواهد شد و حکومت امام زمان در کوفه شکل میگیرد.
کجاست مثل مالک؟ کجاست عمار؟ کجاست ذوالشهادتین؟
دیرگاهی پیش بود که صدای گلایه علی (ع) در حد فاصل کوفه و شام برخاست.آن هنگام که مالک اشتر و عمار و ذوالشهادتین، یعنی یاران صدیق علی (ع) به شهادت رسیده بودند و علی تنها مانده بود. سئوالی که جوابی در پی نداشت.
روزها برآمدند و شبها فرو رفتند. روزگار دیگری آمد. روزی به بلندای روزگار،عاشورا!
آن روز هم، امام دیگری بود و ندای دیگری:« هل من ناصر ینصرنی؟ » این ندا هم زمانی بر آمد که ابوالفضل علمدار، علی اکبر، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و ... در برابر چشمان حسین (ع) به خون غلتیده بودند و او سرداری بود تنها مانده . پس سئوال همان سئوال بود، جواب هم همان جواب : سرهای فروافتاده، دستهای به عقب کشیده شده، چشمان شرمزده و خجلت زده ای که به دنبال محل فراری چون زمین هستند نا از تیررس نگاه امام فرار کنند. بجز 72 تن؟! همین !
آیا جواب سؤالی بدان عظمت، سئوالی که زمین و زمان، فرشتگان و ملایک برای جوابش هروله می کردند، همین بود؟!
نه ! نبود !و از همین رو بود که علی جوابش را از محراب با فرق خونینش گرفت و حسین بر سر نیزه !
آن روزگار گذشت و امروز، روزگار دیگری است. امروز نیز روز امام دیگری است. اما همچنان همان سئوال باقی است :
- کجاست یاریگری که به یاری امامش بشتابد؟
و جواب نیز همان ! سکوت !خجلت ! غفلت ! ترس !
دیگرگاهی است که هر روز ندایی در صحن دل شیعیان می پیچد :
« کجاست یاریگری که به یاری مهدی بشتابد؟!»
و ما همچنان چشمان شرمزده و گنهکار، اما مشتاقمان را به زمین دوخته ایم. سر به جانب دیگری گردانده ایم و دستانمان را به کار دنیا مشغول داشته ایم ! و او هر روز دلتنگ عاشقی، منتظر یاریگری ، با گلویی بغش آلود، چشمان امیدوارش را که از نگرانی برای شیعیان اشک آلود است به آسمان دوخته :
- پس کی ؟
آری !امروز دیگر آن روزگار نیست، که این آخرین حجت خدا، بقیه الله الاعظم (عج) هم به سرنوشت اجداد اطهرش دچار گردد.
او در پس پرده می ماند تا آنگاه که مالک ها، عمارها، حبیب ها و ابالفضل هایش را پیدا کند.
اومانده است تا زمین خدا ،از حجت خالی نماند و ظهوراو محقق نمی شود مگر به حضور مالک ها،عمارها، و حبیب ها.
به راستی ! ما که ادعای علوی بودن را بر سینه داریم و چشم به راه قیام مهدی (عج) هستیم،
هیچ با خود فکر کرده ایم که امروز هم ندای أین مثل مالک، أین عمار، أین ذوالشهادتین علی (ع) از حنجره فرزندش مهدی (عج) در فضا طنین انداز است !
هیچ با خود فکر کرده ایم که امروز مهدی (عج) بیش از هر کس دیگر،در انتظار منتظران واقعی خویش است ؟!
هیچ با خود فکر کرده ایم که آیا این ندای حضرت را پاسخ دهنده ای هست؟
افسوس که پاسخ دهندگان بسیار اندکند.
افسوس که اگر شیعیان واقعی علی (ع) اندک نبودند، فرزندش در پرده غیبت باقی نمی ماند.
آری، آن هنگام که ندای «فزت و رب الکعبه» علی (ع) در محراب مسجد کوفه طنین انداز شد،
چشمانش نگران چنین روزهایی بود.
روزهایی همچون امروز که زمان بی تاب ظهور فرزندش و مکان بی قرار شنیدن ندای «أنا المهدی» اش می باشد.
آیا او را جوابگویی هست؟
شیعیان علی !
درک این حقیقت را به کدامین لحظه واگذارده ایم؟ فرصت ها از دست می رود.
شاید از هنگام ظهور اندکی بیش نمانده باشد !
لحظه ها از دست رفت،
عمرما بر باد رفت
آیا از درآمد کافی بهره مند هستید؟ آیا با دیگران ارتباط مطلوبی برقرار می کنید؟ آیا از لحظه لحظه زندیگیتان لذت می برید؟ آیا در زندگی احساس خوشبختی می کنید؟
امیدواریم که اینگونه باشد! ولی اگر پاسختان به سوالات بالا منفی است پیشنهاد می کنیم که حداقل متن زیر را یکبار بخوانید، اگر هم جوابتان مثبت است علت آن را بدانید!
اگر انسان دقیقی باشید حتما با شخصیت هایی مواجه شده اید که از همه چیز می نالند، نا امیدانه فکر می کنند، این افراد از زندگی خود لذتی نمی برند و مدام در زندگی دچار بد بیاری می شوند. نقطه مقابل این افراد، انسان هایی هستند که امیدوارانه سخن می گویند، هیچ گاه به موانع و مشکلات زندگی نمی اندیشند، ترسی از آینده ندارند، معمولا روحیه ای بسیار شاد دارند و از لحظه لحظه های زندگی لذت می برند.
شاید شما بگویید این افراد خوش شانس هستند، ولی واقعیت امر اینگونه نیست! به طور کلی پدیده ی شانس وجود خارجی ندارد و زایده ی تخیل شماست!
پروردگار متعال قوانین بسیار دقیقی در عالم هستی وضع نموده است، تنها تفاوت گروه اول و گروه دوم در این است که گروه دوم خود آگاه یا نا خود آگاه این قوانین را رعایت می کنند ولی گروه اول علاوه بر اینکه این قانونمندی ها را رعایت نمی کنند در خلاف جهت آنها نیز حرکت می کنند.
یکی از این بزرگترین قوانین که تا به حال شناخته شده است، موضوع راز است.
احتمالا می پرسید راز چیست؟
آری، راز همان قانون جذب است، هر چیزی که وارد زندگی شما می شود خودتان آن را به درون زندگیتان جذب می کنید و آن چیز به خاطر تصویر های ذهنی شما به طرفتان جذب می شود. این تصاویر همان افکار شما هستند. به هرچیزی که فکر کنی به طرفت جذب می شود.
قانون جذب را می توان در ۳ عبارت خلاصه کرد: افکار، تبدیل می شوند به، اجسام
با توجه به این قانون می توان به ثروت، سلامتی، روابط مطلوب، احساس خوب و هر هدفی که در زندگی دارید، دست یافت.
راز همیشه عمل می کند چه آن را بدانید یا ندانید. هر دستاوردی که امروز در زندگیتان دارید خود شما به زندگیتان جذب کرده اید، در ابتدا ممکن است این موضوع را نپذیرید (در ادامه پاسخ خود را خواهید یافت)
آیا با این اوصاف کار تمام شده است؟ و وظیفه ما کنترل افکارمان است؟
جواب منفی است! کارشناسان می گویند که مغز انسان به طور متوسط، روزانه ۶۰۰۰۰ (شصت هزار) رشته فکری تولید می کند؛ کنترل این همه افکار اگر هم ممکن باشد، دیوانه کننده است، از این رو به کارگیری قانون جذب نیاز به مطالعه دارد که با مطالعه مطالب سایت به درک نسبی از آن خواهید رسید، (ان شاء الله)
سال گذشته زندگی ام حسابی به هم ریخت . از شدت کار از پا افتادم ، پدرم ناگهان از دنیا رفت و روابطم با همکارانم و کسانی که دوستشان داشتم دچار بحران شد . در آن موقع اصلا نمی دانستم که قرار است از دل این همه ناامیدی بزرگترین هدیه زندگی ام بیرون بیاید.
همان سال گذشته بود که به گوشه های از یک راز بزرگ که در واقع همان راز زندگی بود پی بردم.با خواندن کتابی که صد سال پیش چاپ شده بود و دخترم هیلی آن را به من هدیه داد به این راز بزرگ رسیدم .سپس شروع به مطالعه بیشتر در این زمینه کردم و در طول تاریخ به تعقیب رازی پرداختم که در این کتاب آمده بود .از اینکه فهمیدم تعداد زیادی مثل من این راز را کشف کرده بودند شگفت زده شدم . بزرگترین مردان تاریخ در شمار کاشفان این راز بودند:
افلاطون ،شکسپیر ،نیوتون ، ویکتور هوگو ، بتهوون ، لینکلن ، امرسون ، ادیسون و اینیشتین .
با ناباوری از خودم پرسیدم:« چطور است که همه این راز را میدانند ؟»
از آتش در میان گذاشتن این راز با مردم دنیا می سوختم بنابراین شروع کردم به پیدا کردن کسانی که زنده بودند و این راز را میدانستند. رویای ارائه کردن این راز به مردم دنیا در قالب یک فیلم از ذهنم بیرون نمی رفت و در طی دو هفته گروه تولید تلویزیونی من هم از این راز با خبر شدند . لازم بود که تمام اعضای گروه راز را بدانند چون بدون دانستن آن دست زدن به کاری که قصد انجامش را داشتیم غیرممکن بود.
مطمئن نبودیم که حتی یکی از این استادها هم حاضر باشد از او فیلم بگیریم اما راز را می دانستیم پس با ایمان کامل از استرالیا به آمریکا ،کشوری که بیشتر آنها در آنجا زندگی می کنند، پرواز کردیم.
هشت ماه بعد فیلم راز به نمایش درآمد، همین طور که فیلم راز دنیا را تسخیر می کرد ، داستان هایی از معجزه هایی که راز کرده بود به طرف ما سرازیر شد. مردم برای ما نامه می نوشتند و می گفتند که چطور با به کاربردن راز از دردهای مزمن، افسردگی و بیماری رها شده اند. می نوشتند که چطور بعد از تصادف رانندگی برای اولین بار راه رفته اند و حتی از بستر مرگ سالم و سرحال بلند شده اند .
هزاران سرگذشت به دست ما رسید که حکایت می کرد چطور افراد به پول زیاد رسیده اند و چک ها و پول هایی دریافت کرده اند که انتظارش را نداشته اند . کسانی از راز استفاده کرده بودند تا به خانه رویایی ،شریک زندگی،ماشین، شغل و ترفیع برسند. کسانی هم حکایت کردند که چطور ظرف چند روز پس از به کار بستن راز کسب وکارشان متحول شده بود . داستان های دلگرم کننده ای هم از خانواده های پرتنشی که فرزند داشتند و دوباره به آرامش رسیده بودند به دست ما رسید .
بعضی از عالی ترین داستانهایی که دریافت کردیم بچه هایی نوشته بودند که از راز استفاده کرده بودند تا چیزهایی را که می خواستند به طرف خودشان جذب کنند، چیزهایی مثل نمره های بالا و دوست های خوب.
این راز به دکترها انگیزه داده است که دانش راز را با بیمارهایشان در میان بگذارند. اساتید دانشگاه ها و دبیران مدارس هم با دانشجوها و دانش آموزان شان این راز را مطرح کرده اند. سالن های ورزشی با مشتری هایشان وکلیساهای متعلق به تمام فرقه ها و مراکز معنوی با پیروان شان از این راز سخن گفته اند .
همین طور که در میان صفحه های این وبلاگ سفر می کنی و راز را یاد میگیری ، تشخیص می دهی که چطور می توانی هر چیزی را که بخواهی داشته باشی و هرکسی که بخواهی بشوی . شکوه و جلالی را که در انتظارت است را خواهی شناخت.
راز قسمت سوم
فیلسوف، چیروتراپیست ،درمانگر و متخصص تحول شخصیت
“این راز، راز بزرگ زندگی است.“
جان آساراف: کار آفرین و متخصص پول درآوردن
“می توانیم هر چیزی را که انتخاب می کنیم، هرچه قدر هم که بزرگ باشد ، داشته باشیم. مهم نیست که خواسته ما چقدر بزرگ است . بگو بدانم ،می خواهی در چه جور خانه ای زندگی کنی؟ می خواهی میلیونر بشوی؟ چه کسب کاری می خواهی داشته باشی؟ می خواهی به موفقیت بیشتری برسی؟ واقعا چه می خواهی؟“
دکتر دنیس ویتلی : روانشناس و مربی بالا بردن توانمندی ذهن
“رهبران گذشته که راز را می دانستند می خواستند قدرت راز را برای خودشان نگه دارند و آن را با کسی سهیم نشوند . به همین خاطر مردم را از این راز بی خبر نگه می داشتند . مردم هر روز صبح سر کار می رفتند و کارشان را به خوبی انجام می دادند و شب به خانه بر می گشتند . کارشان یکنواخت بود و قدرتی نداشتند چون راز دراختیار عده انگشت شماری بود.“
در سراسر تاریخ افراد بسیاری در آرزوی دانستن راز بوده اند و افراد بسیاری راهی برای منتشر کردن آن در سراسر دنیا پیدا کرده اند.
باب پراکتور: فیلسوف، نویسنده و مربی خصوصی
“احتمالا حالا داری از خودت می پرسی:«این راز چیه؟» برایت می گویم که چطور به آن پی بردم . تمام ما با قدرت نا محدودی که در درون مان وجود دارد فعالیت میکنیم . همه ما با قوانین یکسانی زندگی مان را هدایت می کنیم . قوانین طبیعی این دنیا به قدری دقیق هستند که ما به راحتی سفینه فضایی می سازیم ، افراد را به کره ماه می فرستیم و زمان فرود آن ها را روی کره ماه را با دقت صدم ثانیه تعیین می کنیم. باید بدانی در هر جا که هستی ، هند استرالیا ،نیوزلند، استکهلم، لندن، تورنتو، مونترال یا نیویورک ، همه ما با یک نیرو کار می کنیم . یک قانون در همه جا جریان دارد. این قانون همان قانون جذب است! هر چیزی که وارد زندگی ات می شود خودت آن را به درون زندگی ات جذب می کنی و آن چیز به خاطر تصویرهای ذهنی ات به طرفت جذب می شود . این تصاویر همان افکار تو هستند. به هر چیزی که فکر می کنی به طرفت جذب می شود.“
شاعرهایی مانند ویلیام شکسپیر، رابرت براونینگ، ویلیام بلیک این قانون را در اشعارشان سروده اند. متفکران بزرگی مانند سقراط، افلاطون، رالف والدو امرسون، فیثاغورث، سر فرانسیس بیکن، سر ایزاک نیوتون، یوهان ولفگانگ فون گوته، ویکتور هوگو با نوشته ها و تعالیم شان آن را با مردم در میان گذاشته اند. نام آن ها جاودان شده و به صورت افسانه، قرن ها باقی مانده است. مذاهبی مانند هندوییسم، سنت هرمسی، بودایی، یهود، مسیحیت و اسلام و تمدن هایی مانند بابل و مصر باستان این قانون را از طریق نوشته ها و داستانهای شان در اختیار مردم گذاشته اند. در تمام دوران ها این قانون به شکل های مختلف در نوشته های قدیمی ثبت شده است. در ۳۰۰۰ سال قبلا از میلاد مسیح این راز را بر روی سنگ حک کرده اند. این قانون از آغاز زندگی وجود داشته است.
باب پراکتور:
“فکر می کنی چرا درآمد ۱درصد از جمعیت حدود ۹۶ درصد از تمام پولی است همه مردم به دست می آورند؟ آیا فکر می کنی این مسئله تصادفی است؟ نه، برنامه ریزی شده است. این افراد چیزی را می دانند.آن ها این راز را می دانند و حالا تو هم با راز آشنا می شوی. “
افرادی که ثروت را به زندگی شان جذب کرده اند به صورت خودآگاه یا نا خودآگاه از راز استفاده کرده اند .آن ها به فراوانی و ثروت فکر می کنند و اجازه نمی دهند هیچ فکری که با فراوانی و ثروت در تضاد باشد در ذهن شان ریشه بدواند. افکار حاکم بر ذهن آن ها همه در ارتباط با ثروت است . آن ها ثروت را می شناسند و جز این فکر دیگری در ذهن شان وجود ندارد. چه از این موضوع آگاه باشند یا نباشند افکار غالب ذهن شان که مربوط به ثروت است ثروت را به طرف شان جذب می کند. دلیل ثروتمند شدن آن ها فعال شدن قانون جذب است.
هر چیزی شبیه خودش را جذب می کند
جان آساراف:
“ساده ترین شکلی که قانون جذب را برای خودم تجسم می کنم این است که خودم را یک آهن ربا تصور می کنم : همان طور که آهن ربا آهن را جذب می کند ،من هم شبیه افکار خودم را به طرف خودم جذب می کنم.“
تو قوی ترین آهنربا در این دنیا هستی. تو یک قدرت مغناطیسی درونی داری که از هر چیز دیگری در این دنیا (دنیای جسمانی) قوی تر است و این نیروی بی انتهای مغناطیسی از افکار تو منتشر می شود.
قانون جذب می گوید هر چیزی مثل خودش را جذب می کند. همین طور وقتی تو فکر می کنی، افکاری شبیه خودت را جذب می کنی. زندگی تو در حال حاضر انعکاس افکار گذشته توست این افکار مواردی را که خیلی مهم می دانسته ای و نیز چیزهایی که آنها را زیاد هم مهم به حساب نمی آوردی شامل می شود. از زندگیت به راحتی می شود دید که افکار غالب تو در هر جنبه ای چه بوده اند، چون این همان افکاری است که آنها را تجربه کرده ای. تا به حال که این طور بوده است! حالا که داری راز را یاد می گیری می توانی همه چیز را (به اذن خدا) عوض کنی. افکار مانند فرکانس عمل می کنند وقتی روی یک فکر متمرکز هستی، تمام چیز هایی را که روی آن فرکانس قرار دارند جذب خواهی نمود. باب پراکتور:
“خودت را تجسم کن که در وفور نعمت زندگی می کنی، در نتیجه وفور نعمت را به طرف خودت جذب می کنی. این روش همیشه و در مورد هر شخصی جواب می دهد.“
وقتی خودت را ببینی که در وفور نعمت زندگی می کنی، از طریق قانون جذب با قدرت و آگاهانه شکل زندگیت را تعیین می کنی. به همین راحتی است. در این صورت به این سوال بدیهی مواجه می شویم: “پس چرا همه مردم آنطور که دلشان می خواهند و آرزو می کنند، نمیتوانند زندگی کنند؟”
جان اسارف:
“مسئله اینجاست که بیشتر مردم به چیز هایی فکر می کنند که نمی خواهند و تعجب می کنند که چرا این چیز ها مدام در زندگی شان پیدا می شوند.“
تنها دلیل اینکه مردم به چیز هایی که می خواهند نمی رسند این است که بیشتر به چیز هایی فکر می کنند که نمی خواهند تا چیز هایی که می خواهند. به افکارت توجه کن و به جمله هایی که می گویی گوش کن، قانون جذب همیشه افکار تو را عملی می کند، خواه مثبت و خواه منفی. قانون جذب مسلم است و اشتباه نمی کند.
وقتی افکارت را روی چیز هایی که می خواهی متمرکز می کنی و با تمام اراده روی آنها تمرکز می کنی و در حالت تمرکز باقی می مانی، در این لحظه با قوی ترین نیروی دنیا آنها را جذب می کنی. قانون جذب کلمه هایی مثل نمی خواهم، نه، یا هیچ یا هر کلمه منفی دیگر را به حساب نمی آورد. بنابر این وقتی این کلمات منفی را به زبان می آوری، قانون جذب معادل داخل دابل کوتیشن آنها را می فهمد و انجام می دهد.
نمی خواهم چیزی روی لباسم بریزم و کثیفش کنم. “می خواهم روی لباسم چیز بریزم و کثیفش کنم ” نمی خواهم موی سرم بد کوتاه شود. “می خواهم موی سرم بد کوتاه شود ” نمی خواهم دیر برسم. “می خواهم دیر برسم ” نمی خواهم رفتار اون با من بی ادبانه باشه. ” می خواهم رفتار اون و آدمای دیگه با من بی ادبانه باشه ” نمی خواهم در رستوران جای ما رو به مشتری دیگه بده. “می خواهم همیشه رستوران ها جای مار رو به بقیه بدن ” نمی خواهم آنفولانزا بگیرم. “می خواهم آنفولانزا و بیماری های دیگه بگیرم ” با من اینطور حرف نزن. “دوست دارم با من همین طوری حرف بزنی “
قانون جذب به تو همان چیزی را می دهد که به آن فکر می کنی. همین و بس.
“قانون جذب همیشه عمل می کند، چه آن را باور داشته باشی یا نداشته باشی، چه آن را بفهمی یا نفهمی.“
تنها دانستن این قانون آن را فعال نمی کند. قانون جذب همیشه در زندگی تو و هر کس دیگری در سرتاسر تاریخ مؤثر بوده است. وقتی از این قانون بزرگ باخبر می شوی، متوجه می شوی که به طور باور نکردنی قوی هستی و می توانی با فکر کردن، آن زندگی که می خواهی برای خودت بسازی.
چه این را تشخیص بدهیم یا ندهیم بیشتر اوقات مشغول فکر کردن هستیم. وقتی با کسی صحبت می کنی یا گوش می دهی، داری فکر می کنی. وقتی روزنامه می خوانی یا تلویزیون تماشا می کنی، داری فکر می کنی، وقتی خاطرات گذشته را مرور می کنی، داری فکر می کنی، وقتی به مسئله ای که به آینده ات مربوط می شود، می پردازی داری فکر می کنی. وقتی رانندگی می کنی داری فکر می کنی. وقتی صبح برای رفتن سر کار آماده می شوی داری فکر می کنی. برای بسیاری از ما تنها موقعی که فکر نمی کنیم، زمانی است که خواب هستیم. اما نیروی جذب روی آخرین افکاری قبل از خوابیدن داشته ایم عمل می کنند. کاری کن که آخرین افکارت قبل از خوابیدن افکار خوبی باشند.
زندگی تو در دست خودت است. بدون در نظر گرفتن اینکه الآن کجا هستی و تا به حال چه اتفاقاتی در زندگی ات اتفاق افتاده است می توانی آگاهانه فکر هایت را انتخاب کنی و زندگی ات را تغییر بدهی. چیزی به اسم موقعیت غیر قابل تغییر وجود ندارد. تو می توانی تک تک شرایط زندگی ات را تغییر بدهی!
چه در گذشته نسبت به افکارت آگاه بوده ای یا نبوده ای، حالا داری از آنها آگاه می شوی. درست همین الان با دانستن راز از خواب عمیق بیدار و متوجه افکارت شده ای. حالا که راز را می دانی از دانش، قانون و قدرتی که به واسطه افکارت داری با خبر می شوی.
چیزی نیست که قانون جذب شامل آن نشود. زندگی تو آیینه افکاری است که دائم در ذهن داری. تمام موجودات زنده روی کره زمین از طریق قانون جذب عمل می کنند. تفاوت انسان با سایر موجودات در این است که او ذهنی دارد که دارای قدرت تشخیص است. انسان می تواند از اراده اش برای انتخاب فکر هایش استفاده کند. انسان دارای قدرت تفکر با قصد قبلی و ساختن تمام زندگی با فکرش است.
مایکل بنارد بک ویت:
نهان بین و مؤسس مرکز جهانی معنوی اگیپ
“اغلب وقتی مردم، تازه شروع به درک این راز می کنند و به افکارشان دقت می کنند، از افکار منفی زیادی که در سر دارند به وحشت می افتند. این افراد باید بدانند که از لحاظ علمی ثابت شده که یک فکر مثبت صدها مرتبه قوی تر از یک فکر منفی است. دانستن این نکته تا حد زیادی نگرانی آنها را بر طرف می کند
مایکل بنارد بک ویث:
“ما در دنیایی زندگی می کنیم که علاوه بر قانون جاذبه قوانین دیگری هم وجود دارند. اگر از ساختمانی پرت بشوی اهمیتی ندارد که انسان خوبی هستی یا اینکه انسان بدی هستی در هر صورت به زمین بر خورد خواهی کرد.“
قانون جذب یک قانون طبیعی است و مانند قانون جاذبه زمین بی طرف است. این قانون دقیق و بی عیب است.
دکتر جو ویتالی:
“در حال حاضر هر چیزی که تو را احاطه کرده، از جمله چیز هایی که در زندگی از آنها شکایت می کنی، خودت جذب کرده ای. می دانم در وهله اول از شنیدن چیزی که می خواهم به تو بگویم نفرت داری. می دانم در جواب من خواهی گفت : من آن تصادف اتومبیل را جذب نکرده ام، این مشتری بخصوص که پدرم را در آورد جذب نکرده ام. من که این بدهکاری ها را جذب نکرده ام. می خواهم بی تعارف به تو بگویم: بله خود تو تمام مشکلات را به طرف خودت جذب کرده ای. پذیرفتن این موضوع خیلی سخت است، ولی پذیرفتن این واقعیت زندگی ات را متحول می کند.“
اغلب وقتی مردم برای اولین بار این قسمت از راز را می شنوند، آن دسته از وقایع تاریخی را به یاد می آورند که در آنها انسان های بیشماری نابود شده اند. برای آنها قابل درک نیست که این همه انسان این حادثه را به طرف خودشان جذب کرده باشند. طبق قانون جذب افکار آنها طوری بوده که روی فرکانس آن حادثه تنظیم شده بوده. اما نه به این معنا که آنها به آن حادثه بخصوص فکر می کرده اند بلکه به این معنی که فرکانس افکارشان به فرکانس آن حادثه مطابقت داشته است. اگر مردم باور داشته باشند که می توانند در زمان و مکان نامناسب گرفتار شوند و هیچ کنترلی روی شرایط خارجی ندارند، اگر مدام در مورد ترس، جدایی و ناتوانی فکر کنند این نوع، افکار می توانند آنها را به سمت گرفتار شدن در موقعیت نا مناسب بکشانند.
هیچ چیز نمی تواند وارد زندگی تو می شود مگر اینکه خود تو با فکر کردن مدام آن را طلب کنی.
دکتر جو ویتالی: “اگر اولین بار است که این موضوع را می شنوی، ممکن است بگویی: وای پس باید فکر هایم را کنترل کنم! کار زیادی باید انجام دهم، ولی اینطور نیست و این کار خیلی لذت بخش است.“
لذت کار در این است که برای رسیدن به راز، راه های میانبر زیادی وجود دارد و تو باید میان بر هایی را انتخاب کنی که بهتر جواب می دهند.
مارسی شایموف:
“کنترل تمام فکرهایی که در ذهن ماست کار بسیار مشکلی است زیرا محققان می گویند ما روزانه حدود شصت هزار رشته فکری داریم، می توانی تصور کنی که کنترل تمام این شصت هزار رشته فکری چقدر خسته کننده است؟ خوشبختانه راه راحت تری وجود دارد، راه راحت تر این است که احساسات مان را کنترل کنیم، احساسات به ما این امکان را می دهند تا بدانیم راجع به چه فکر می کنیم.“
هر چقدر راجع به اهمیت احساسات تاکید کنم باز هم کم است. احساسات تو مهمترین ابزاری هستند که به تو کمک می کنند زندگیت را بسازی.
باب دویل:
“احساسات هدیه ای شگفت انگیز (از جانب خدا) هستند که به ما امکان می دهند بفهمیم داریم به چه فکر می کنیم.“
استر هیکس:
“احساسات تو به دو دسته تقسیم میشوند: احساسات خوب و احساسات بد. تو تفاوت این دو را به خوبی می دانی چون یکی از آنها باعث خوشحالی و دیگر باعث ناراحتی می شود. احساسات بد همان احساس افسردگی، گناه، عصبانیت و بیزاری هستند. این دسته از احساسات اجازه نمی دهند تا تو احساس کنی که قدرتمند هستی.“
مهمترین چیزی که باید بدانی این است که غیر ممکن است در آن واحد احساس بد و افکار خوبی داشته باشی. این خلاف قانون جذب است چون افکار تو احساساتت را به وجود می آورند. اگر احساس بدی داری به این خاطر است که داری به چیزهایی فکر می کنی که باعث ایجاد احساس بد می شوند.
وقتی احساس بدی داری و هیچ تلاشی نمی کنی که افکارت را عوض کنی و احساس خوبی پیدا کنی، در واقع به قانون جذب می گویی:«شرایط بیشتری برای من به وجود بیاور که باعث شوند احساس بدی داشته باشم. آنها را به وجود بیاور!»
“واقعا خیلی ساده است. می پرسی: <الآن چه چیزی را دارم جذب می کنم؟> من می پرسم: <خب، چه احساسی داری؟> جواب می دهی: <خوبم> می گویم: <خیلی خوب است، همین طور ادامه بده.>“
غیر ممکن است خوشحال باشی و در عین حال افکار منفی داشته باشی. اگر خوشحال هستی، به این خاطر است که به چیز های خوب فکر می کنی. همین طور که می بینی، می توانی بدون هیچ محدودیتی هر چیزی را که بخواهی در زندگیت داشته باشی. اما یک نکته وجود دارد: باید احساس خوبی داشته باشی. فکرش را بکن، آیا این همان چیزی نیست که همیشه می خواستی؟ قانون جذب واقعاً بی عیب و نقص است.
بگذار یک گام به جلوتر برویم. اگر احساسات تو در واقع پیامی از طرف دنیا باشند تا به کمک آنها بدانی که داری به چه فکر می کنی، چه؟
همه ما روز هایی را تجربه کرده ایم که کارها یکی بعد از دیگری خراب می شوند. این واکنش زنجیره ای، چه از آن آگاه باشیم یا نباشیم، با یک فکر شروع می شود. این یک فکر منفی افکار منفی بیشتری را جذب می کند، فرکانس تو در این افکار منفی زندانی می شود و در نهایت، اولین کار خراب می شود. بعد وقتی نسبت به این کاری که خراب شده واکنش نشان می دهیم کار های بیشتری خراب می شوند. واکنش های ما تنها کار های خراب و کارهای منفی بیشتری را جذب می کنند و این واکنش زنجیره ای همچنان ادامه پیدا می کند تا زمانیکه با عوض کردن آگاهانه افکار مان، خود را از فرکانس آن افکار خلاص کنیم. می توانی افکارت را به سمت افکاری که می خواهی هدایت کنی و از طریق احساست متوجه شوی که فرکانست را عوض کرده ای. قانون جذب این فرکانس جدید را دریافت می کند و با نشان دادن شکل جدیدی از زندگی به افکارت پاسخ می دهد.
حالا دیگر وقتش رسیده که احساسات خودت را مهار کنی و از آنها برای سریع تر رسیدن به چیزی که در زندگی می خواهی استفاده کنی.
خوب حالا چه احساسی داری؟ چند دقیقه وقت بگذار و به احساست فکر کن. اگر آن طور که می خواهی احساس خوبی نداری، روی درک احساس درونی ات تمرکز کن و قاطعانه آنها را بهتر کن. وقتی با هدف بهتر کردن روحیه خودت، به شدت روی احساساتت تمرکز کنی، می توانی هرچه قدرتمندتر احساساتت را بهتر کنی. یک راه این است که چشم هایت را ببندی تا حواست پرت نشود، کاملا روی احساساتت تمرکز کن و مدت یک دقیقه لبخند بزنی.
مایکل برنارد بک ویت:
“باور کردن قانون جذب آسان نیست اما وقتی آن را قبول کنیم، نتایج حیرت انگیزی برای ما به بار می آورد. این قانون می گوید می توانی هر چیز بدی را که افکارت در زندگیت به وجود آورده اند آگاهانه با تغییر دادن افکارت خنثی کنی.“
“آیا می دانستی وقتی ناراحت هستی می توانی در یک چشم به هم زدن احساساتت را عوض کنی؟ یا یک قطعه موسیقی دل نشین گوش بده یا شروع کن به خواندن شعری که دوست داری. این جور کارها احساست را عوض می کند. یا به چیز زیبایی فکر کن، به یک بچه دوست داشتنی یا به کسی که واقعا دوستش داری فکر کن و روی این فکر باقی بمان! تضمین می کنم احساس خوبی پیدا خواهی کرد.“
فهرستی از احساس عوض کن های شخصی تهیه کن و آنها را در ذهنت داشته باش. منظور من از احساس عوض کن های شخصی چیز هایی است که می توانند در یک چشم بر هم زدن حال تو را عوض کنند. مثلا مرور خاطرات زیبا، اتفاقات خوش آینده، لحظات شاد گذشته، فکر کردن به کسی که دوستش داری و یا گوش کردن به موسیقی مورد علاقه ات. بنابر این هر وقت دیدی ناراحت، دمق، عصبانی یا مأیوس و یا احساس خوبی نداری، نگاهی به فهرست احساس عوض کن هایت بینداز و روی آن تمرکز کن. بسته به وضعیت و شرایطت هر بار یکی از آنها می تواند به تو کمک کند تا احساسات را عوض کنی. پس هر وقت حال خوشی نداشتی، یکی از آنها را به کار بگیر. اگر اثر نکرد، یکی دیگر را امتحان کن. ظرف یکی دو دقیقه با تغییر دادن فکرت احساست و فرکانس فکرت را عوض می کنی.
در دنیا نیرویی قوی تر از نیروی عشق نیست. احساس عشق بالاترین دامنه فرکانسی است که می توانی از خود منتشر کنی. اگر بتوانی تمام افکارت را در لفافی از عشق بپیچی، اگر بتوانی همه چیز و همه کس را دوست داشته باشی، زندگی ات متحول خواهد شد. در واقع بعضی از بزرگترین متفکران دوران های گذشته از قانون جذب به عنوان قانون عشق نام برده اند.
اگر در این باره فکر کنی، دلیل این کار آنها را می فهمی. اگر نسبت به انسان دیگری افکار خصمانه داشته باشی، این خود تو هستی که نتیجه افکار را خواهی دید. تو با نتیجه افکارت نمی توانی به او صدمه بزنی بلکه تنها به خودت صدمه خواهی زد. اما وقتی نسبت به کسی افکار محبت آمیز داشته باشی فکر می کنی چه کسی سود می برد؟ خود تو! بنابر این هرچه عشق و محبت بیشتری احساس کنی، قدرت بیشتری را تحت کنترل خودت در خواهی آورد.
«قانونی که به فکر انسان قدرت محرکه لازم را می دهد تا به موضوع مورد نظر در دنیای مادی مرتبط شود و بنابراین اجازه نمی دهد انسان صاحب آن فکر هیچ نوع تجربه ای ناسازگار و ضد آن فکر را داشته باشد قانون جذب است که در واقع اسم دیگر عشق است. این قانون و بنیادی به طور ذاتی در همه چیز، در تمام نظام های فلسفی، در تمام مذاهب و علوم وجود دارد. از قانون عشق نمی شود فرار کرد. این احساس است که به فکر نیروی حیات می دهد. احساس اشتیاق است و اشتیاق همان عشق است. فکری که سرشار از عشق باشد شکست ناپذیر می شود.» چارلز هانل
مارسی شیموف:
“وقتی شروع کردی به فهمیدن و حقیقتاً تسلط پیدا کردی روی افکار و احساساتت، آن وقت است که می فهمی چطور واقعیت خودت را خلق می کنی. آن وقت است که به آزادی می رسی و آن وقت است که تمام قدرت تو خودش را نشان می دهد“
این زندگی توست و منتظر تو بوده تا آن را کشف کنی شاید تا حال فکر می کرده ای که زندگی سخت و یک مبارزه است و مطابق قانون جذب زندگی ات سخت و مثل یک مبارزه هم بوده است. همین حالا با صدای بلند به دنیا اعلام کن: <<زندگی خیلی آسان است! زندگی خیلی خوب است! تمام چیز های خوب به طرف من می آیند!>>
حقیقتی در اعماق تو بوده که باید آن را کشف می کرده ای، آن حقیقت این است: <<تو لایق تمام چیز های خوبی که زندگی می تواند به تو بدهد هستی.>> به طور ذاتی این حقیقت را می دانی چون وقتی زندگی ات آن چنان خوب نیست احساس خیلی بدی پیدا می کنی. این حق طبیعی توست که از تمام چیز های خوب این دنیا برخوردار باشی. خودت زندگی ات را می سازی و قانون جذب وسیله شگفت انگیزی است که می توانی با آن هر چیزی را که در زندگی ات می خواهی خلق کنی. ورود تو را به جادوی زندگی و شناختن عظمت خودت خوش آمد می گویم.
قانون راز قسمت پنجم
تو خالقی (به فضل خدا) و استفاده از قانون جذب روند خلق را آسان تر می کند. بهترین معلمان و اساتید بزرگ از طریق آثار بی نظیرشان دانش خود را در مورد روند خلق کردن به صدها شکل مختلف برای مردم توضیح داده اند. بعضی از معلم های بزرگ تاریخ با خلق داستان های مختلف به دیگران نشان داده اند که اساس کار هستی چیست. حکمت نهفته در داستان ها قرن ها سینه به سینه به نسل های بعد به ارث رسیده است و زبانزد خاص و عام شده است. بسیاری از انسان های امروزی نمی دانند که جوهره این داستان ها همان حقیقت زندگی است.
جیمز ری:
“وقتی به قصه علاء الدین و چراغ جادوی او فکر می کنی، این صحنه در ذهنت مجسم می شود که او چراغ را بر می دارد که گرد و خاکش را تمیز کند که ناگهان غول چراغ از آن بیرون می آید و می گوید: “در خدمتم ارباب، بفرمایید چه آرزویی دارید که برآورده کنم؟” روایت امروزی این قصه به این صورت است که غول به علاء الدین می گوید که فقط می تواند ۳ آرزو بکند. ولی در قصه اصلی علاء الدین هیچ محدودیتی ندارد و هرچه آرزو کند غول آن را برآورده می کند. بنابراین بهتر است معیارت همان داستان اصلی باشد. حالا بیا و این استعاره را در زندگی خودت استفاده کن. یادت باشد منظور از علاء الدین کسی است که همیشه به دنبال چیزی است که می خواهد. دنیا و کائنات هم همان غول چراغ جادو است که کاملا در خدمت توست. غول نیز همیشه یک حرف می زند: “در خدمتم ارباب چه آرزویی داری تا بر آورده سازم.““
این داستان جالب نشان می دهد که تو چطور می توانی تمام زندگیت و تک تک چیزهایی را که در آن است به دست خودت خلق کنی. فراموش نکن غول فقط خواسته هایی را بر آورده می کند که تو در دل آرزو می کنی. منظور از غول همان قانون جذب است که همیشه حاضر است و همیشه دارد به چیزی که به آن فکر می کنی، درباره اش حرف می زنی و طبق آن عمل می کنی گوش می دهد. از نظر غول، آرزوی تو همان چیزی است که در باره اش حرف می زنی! غول فکر می کند آرزوی تو همان چیزی است که بر اساس آن عمل می کنی. تو ارباب دنیا هستی و غول خدمتگزار توست. غول هیچ وقت آرزویت را زیر سؤال نمی برد و فقط آماده برآورده کردن آن است. بنابراین به محض اینکه به خواسته ات فکر کنی، غول فوراً دست به کار می شود و از طریق افراد، موقعیت ها و اتفاق های مختلف دنیا را به سمت بر آورده کردن خواسته ات سوق می دهد.
***** فرآیند خلق آرزوها *****
فرآیندی که راز از آن استفاده می کند در اصل از انجیل گرفته شده است. این فرآیند دستورالعمل ساده ای است که به تو کمک می کند طی سه مرحله ساده چیزی را که می خواهی خلق کنی:
گام اول: خواسته ات را مطرح کن
“اولین گام خواستن است. به دنیا فرمان بده. به دنیا خواسته ات را بگو. بگذار بفهمد چه می خواهی. آن وقت است که به خواسته ات پاسخ می دهد.“
“تو واقعا چه می خواهی؟ بنشین و خواسته ات را روی یک صفحه کاغذ بنویس. می توانی اینطور شروع کنی: “من در حال حاضر خیلی خوشحالم و از زندگیم راضی ام چون …” و بعد توضیح بدهی که دوست داری زندگی ات، در هر جنبه و حوزه ای، چطور باشد.“
باید چیزی را که می خواهی انتخاب کنی ولی اول باید در مورد چیزی که می خواهی روشن باشی یعنی دقیقا بدانی که چه می خواهی. اگر در مورد خواسته ات روشن نباشی، در واقع داری فرکانس در هم بر هم می فرستی و به همین دلیل هم نتایج در هم برهم جذب می کنی! در روند خلق آرزو ها خواستن اولین قدم است؛ پس عادت کن که خواسته ات را مطرح کنی. لازم نیست بارها و بارها خواسته ات را تکرار کنی. فقط یک بار بخواه. این کار دقیقا مثل سفارش دادن از روی کاتالوگ است. وقتی سفارش می دهی، اینطور نیست که چون شک داری، آیا سفارش به دستت برسد یا نه مجبور باشی چندین بار آن را سفارش بدهی. تو فقط یکبار سفارش می دهی! در مورد فرآیند رسیدن به خواسته ها همین طور است. قدم اول روشن شدن در مورد چیزی است که می خواهی. وقتی از نظر ذهنی برایت روشن شد که واقعاً چه می خواهی، در واقع خواسته ات را از دنیا طلب کرده ای.
گام دوم: باور داشته باش که به خواسته ات رسیده ای
“گام دوم باور داشتن است. بایدبا تمام وجود این راباور داشته باشی که از همین لحظه به خواسته ات رسیده ای.من این اطمینان را اطمینان مطلق می نامم.“
باید صد در صد مطمئن باشی که به خواسته ات رسیده ای ! باید بدانی چیزی که می خواهی، درست از همان لحظه ای که آن را طلب کرده ای،به تو تعلق دارد. بایددر این مورد شک نداشته باشی.
تو باید طوری عمل کنی، حرف بزنی، و فکر کنی، انگار همین حالا به خواسته ات رسیده ای. چرا باید با تمام وجودت باور کنی؟ چون دنیا مانند آینه است و قانون جذب افکار حاکم بر ذهنت را به خودت منعکس می کند. بنابراین آیا عاقلانه نیست که خودت را طوری ببینی که انگار همین حالا به خواسته ات رسیده ای؟ اگر به این فکر کنی که « هنوز به خواسته ام نرسیده ام » ،همچنان عوامل: « هنوز به خواسته ام نرسیده ام » را به خودت جذب می کنی. وقتی یک بلیط سفر را از قبل می خری، یک ماشین مدل جدید را که هنوز به بازار نیامده پیش خرید می کنی یا قول نامه خانه ای را امضا می کنی، کاملاً مطمئنی که آنها دیگر مال تو هستند و به همین خاطر باز نمی روی بلیط دیگری را پیش خرید کنی یا ماشین یا خانه دیگری را بخری.این دقیقاً همان احساسی است که می گوییم در مورد خواسته ات باید داشته باشی: یعنی از همان موقعی که خواسته ات را روی کاغذ می آوری این احساس را داشته باشی که دیگر تمام شد و به خواسته ات رسیدی. شاید بپرسی چطور می توانم خودم را به نقطه باور برسانم؟ خیلی ساده است. ادای باور کردن را در بیاور! مثل بچه ها باش، و ادا در بیاور. طوری رفتار کن انگار آن چیزی همین حالا متعلق به توست. وقتی ادای باور کردن را در بیاوری، کم کم با تمام وجود باور می کنی که به خواسته ات رسیده ای. بزرگ ترین قدرت تو اطمینان مطلق داشتن به این موضوع است که به خواسته ات رسیده ای. فقط کافی است با تمام وجود باور کنی داری به خواسته ات می رسی، آن وقت فقط بایست و تماشا کن که چطور قانون جذب با جادویش تو را به خواسته ات می رساند!
“با کمی تحقیق می فهمی همه کسانی که به آرزویشان تحقق بخشیده اند نمی دانسته اند که قرار است از چه راهی به آنها برسند. آنها فقط با تمام وجود باور داشته اند که حتماً به آرزویشان می رسند.“
دکتر جو وایتالی:
“نیازی نیست بدانی که قرار است آرزویت چطور بر آورده شود. لازم نیست بدانی هستی قرار است چه آرایش تازه ای به خودش بدهد تا خواسته ات را برآورده کند. تنها کاری که لازم است انجام بدهی این است که با تمام وجود باور کنی به خواسته ات می رسی.“
“تو نمی دانی راه رسیدن به خواسته ات را چطور پیدا می کنی. تو این راه رابه خودت جذب می کنی.“
“بیشتر اوقات وقتی چیزهایی را که خواسته ایم نمی بینیم. مأیوس می شویم، نا امید می شویم و بعد کم کم دچار تردید می شویم. تردید احساس نا امیدی به وجود می آورد. فوراً این تردید را که بر وجودت چنگ انداخته است بشناس و از خودت دور کن. سعی کن این حس تردید را بشناسی و بعد از شناختن آن، «اطمینان راسخ» را جایگزین آن کنی و به خودت بگویی:«من می دونم که به زودی به آرزوم می رسم.»“
گام سوم: احساس کن که به خواسته ات رسیده ای
“گام سوم و مرحلۀ نهایی در این روند «استقبال کردن» از خواسته است. سعی کن در مورد رسیدن به خواسته ات احساس فوق العاده ای داشته باشی. سعی کن همان احساسی را داشته باشی که وقتی برآورده می شود خواهی داشت. از همین حالا رسیدن به خواسته ات را احساس کن.“
برای رسیدن به خواسته ات باید این کار را بکنی: تنها یک بار آن را بخواه، با تمام وجود باور داشته باش که به خواسته ات می رسی و آن وقت تنها کاری که برای رسیدن به آن باید بکنی این است که احساس خوبی داشته باشی، وقتی احساس خوبی داشته باشی، در فرکانس دریافت قرار می گیری. تا موقعی که از داشتن چیزی احساس خوبی نداشته باشی، آن چیز را به دست نمی آوری، درست است؟ بنابراین خودت را روی فرکانس «احساس خوب داشتن» قرار بده و مطمئن باش که به خواسته ات می رسی. پس از همین حالا احساس خوبی داشته باش.
“خواسته های تو به شکل های مختلف آشکار می شوند: مثلاً ممکن است از خواب بیدار شوی و ببینی چیزی که می خواستی درست مقابلت است و خواسته ات برآورده شده است. شاید هم ایده ای برای انجام کاربه ذهنت خطور کند، ایده ای که با کمک آن می توانی به خواسته ات برسی. اگر ایده ای به ذهنت برسد اما با خودت بگویی: «می تونم همچین کاری رو بکنم ولی راستش بدم می یاد همچین کاری بکنم»، بدان که این راه رسیدن به خواسته ات نیست و در مسیر درست قرار نداری.“
گاهی لازم می شود دست به عمل بزنی. البته اگر آن کار واقعاً همگام با چیزی باشد که دنیا دارد سعی می کند برایت فراهم کند. اگر عملت با سعی هستی هماهنگ باشد، کار برایت بسیار لذت بخش خواهد بود و احساس سر زندگی و شادابی می کنی. گویی زمان متوقف می شود و تو می توانی تمام روز آن کار را انجام بدهی. اقدام الهام بخش و انگیزه دهنده به هیچ وجه مثل اقدام معمولی نیست. تفاوت بین اقدام الهام بخش و اقدام معمولی این است: اقدام الهام بخش این است که تو برای رسیدن به خواسته ات کاری می کنی. البته باید مواظب باشی که سعی نکنی کاری کنی که چیزی به زور اتفاق بیفتد چون در این صورت عقب گرد می کنی. عمل انگیزه دهنده خیلی راحت و بی درد سر است و در ضمن فوق العاده لذت بخش است چرا که روی فرکانس دریافت خواسته قرار گرفته ای.
“هستی سرعت را دوست دارد. درنگ نکن. حدس و گمان را دور بریز. تردید نکن. وقتی فرصت در اختیارت است، وقتی غریزه ات تو را به جلو می راند، وقتی حس ششم از درون وجودت به تو سقلمه می زند، دست به کار شود. کار تو همین است و این تنها کاری است که باید انجام بدهی.“
“هر چه بیشتر تمرین کنی و با تمام وجود باور کنی که قانون جذب خواسته هایت را برایت بر آورده می کند، آهن ربای قوی تری می شوی چون به قدرت ایمان و باور و دانشت اضافه می کنی.“
مایکل برناردبک ویت:
“می توانی با هیچ شروع کنی، مطمئن باش از میان هیچ چیز و هیچ کجا ناگهان راهی ظاهر می شود.”
“سوال دیگری که مطرح می شود این است : «چقدر طول می کشد تا اتومبیل دلخواه، پول مورد نیازمان و… آشکارشود؟» من هیچ قانونی نمی شناسم که بگوید این کار سی دقیقه، سه روز یاسی روز وقت می برد. بیشتر بستگی به این دارد که تو چقدر با هستی هماهنگ شوی.“
دنیا برای آشکار کردن چیزی که می خواهی نیاز به زمان ندارد. بنابر این هر تأخیری که برای رسیدن به خواسته ات تجربه می کنی به خاطر تأخیر خودت در رسیدن به این باور، اطمینان و احساس است که آن چیز همین حالا متعلق به توست و حالا بستگی به تو دارد که بسامد افکارت را بسامد چیزی که می خواهی منطبق بکنی یا نکنی. وقتی روی فرکانس قرار بگیری، آن وقت چیزی که می خواهی ظاهر می شود.
“اندازه برای هستی معنا ندارد. از نظر عملی، جذب کردن چیزی که در نظر ما بسیار بزرگ است از جذب کردن چیزی که بی نهایت دنیا تمام کارها را بدون هیچ زحمتی انجام می دهد. علف هیچ زحمتی برای رشد کردن نمی کشد. این کار برایش راحت و بدون زحمت است. هستی به همین شگفت انگیزی طراحی شده است. همه چیز به فکری که در ذهن تو می گذرد مربوط است. حرف هایی از این قبیل: «این کار بزرگه و زمان می بره.» و «این کار کوچیکه ، فقط کافیه یه ساعت وقت بذارم.» اینها قوانینی هستند که ما وضع می کنیم. برای هستی هیچ قانونی وجود ندارد. کافی است که تو در خودت این احساس را ایجاد کنی که همین حالابه خواسته ات رسیده ای. آن وقت دنیا بی درنگ جواب می دهد و خواسته ات را، هرچه باشد، برآورده می کند.“
بعضی از مردم با چیزهای کوچک راحت تر می توانند قانون جذب را بشناسد. به همین خاطر ما بعضی اوقات توصیه می کنیم با چیز کوچکی مانند یک فنجان قهوه شروع کنید. عزمت را جزم کن تا امروز جذب و به دست آوردن یک فنجان قهوه را تجربه کنی.“
تو می توانی از قانون جذب استفاده کنی و تمام زندگی ات را از پیش خلق کنی، درست از همین کاری که می خواهی امروز انجام بدهی. پرنتیس مالفورد، استادی که در آثارش اطلاعات زیادی را درباره قانون جذب و نحوه استفاده از آن در اختیار گذاشته است توضیح می دهد که چقدر مهم است از پیش در ذهنت در مورد روزی که می خواهی شروع کنی فکر کنی.
تمامی موفق جهان؛ به نوعی در رفتار با هم مشترک هستند. شما گاهی فکر میکنید که مثلا اخلاق این شخص چقدر شبیه خودم و یا فلان شخص است.
لطفا سر فرصت کافی و با دقت ؛ نکا ت ذیل را بخوانید و در مقایسه با خودتان ؛ به هر موضوع یک امتیاز دهید:
۱- بخداوند ایمان دارند و معتقدند که ایمان مبنای همه اعجازهاست و پادزهر شکست و در همه حال شاکر خداوند هستند.
۲- دارای اهداف مشخص هستند.
۳- همیشه در پی فرصت های مناسب هستند.
۴- دارای روحیه مداومت و پشتکار هستند.
۵- در اثر بروز مشکلات متوقف نمیشوند.
۶- با متخصص مشورت مینمایند.
۷- تسلیم مشکلات نمیشوند و سخت کوش هستند.
۸- در مقابل جواب نه ، تسلیم نمی شوند.
۹- از غیر ممکن حرف نمی زنند.
۱۰- می دانند که چه می خواهند.
۱۱- حاکم بر سرنوشت خود هستند.
۱۲- محدودیت های ذهنشان را ؛ معیار سنجش نمیدانند.
۱۳- دارای اشتیاق سوزان جهت رسیدن به هدف هستند.
۱۴- در پی رسیدن به هدف خود ؛ راه بازگشتی را قرار نمیدهند ؛ شاید راه را عوض کنند ولی هدف را هرگز.
۱۵- به رویا های خود جامه عمل میپوشانند ؛ و اجازه بی احترامی را نمیدهند.
۱۶- به گفته های بیجای ؛ این و آن آنچنان توجه نمیکنند.
۱۷- در لحظات بحرانی ؛ بدنبال نقطه عطف موفقیت هستند.
۱۸- ذهنشان در شرایط باور است.
۱۹- خوب گوش میدهند و راهکارهای مناسب را پیدا میکنند.
۲۰- عقیده دارند که « هرگز » زمان طولانی است.
۲۱- معتقد هستند که با ایمان به خود ؛ هرشخصی از ذلت به قدرت میرسد.
۲۲- عوامل ناخوشایند را از ذهن خود دور نگهمیدارند.
۲۳- از نیروی دیگران نیز استفاده میکنند ؛ با شرایط منصفانه.
۲۴- دیگران را تشویق میکنند و مورد احترام و عشق و محبت و تقدیر و یاری ؛ قرار میدهند.
۲۵- از حسادت و خود خواهی به دور هستند.
۲۶- از اظهار نظر خود ؛ ترسی ندارند.
۲۷- عاشق رشد و اوج هستند.
۲۸- پیروز میشوند چون باور دارند.
۲۹- اشخاصی با احساس و هیجانی هستند که خوب خود را کنترل میکنند.
۳۰- معتقد هستند در قبال هیچ ، نصیب هیچ است.
۳۱- در ابتدای کار حساب میکنند که ؛ پاداش کار به تلاشش می ارزد ؟.
۳۲- ریسک میکنند و منتظر برنامه قطعی و ۱۰۰% نیستند و زیاد به استدلال اعتماد نمیکنند و معتقد هستند که ذهن نیمه هشیارشان ؛ نقشه را طراحی میکند.
۳۳- ارباب خویشتن هستند و مسلط بر خود.
۳۴- معتقدند که تمامی موفقان و قهرمانان جهان ؛ روزی شکست خورده بودند.
۳۵- میدانند که جواب سوالات خود را ؛ از کجا تهیه کنند.
۳۶- میتوانند یک گروه متخصص مورد نیاز را دور هم جمع کنند.
۳۷- موفقیت را یک عادت میدانند.
۳۸- با کسانی همکاری میکنند که با سختی ها کنار نمیایند.
۳۹- ذهن خود را ماهیچه میدانند و مانند یک ورزشکار تمرین میکنند تا قوی تر شوند.
۴۰- با اراده راههای محال را پیدا میکنند.
۴۱- خواسته اشان را با تمام و جود به خود و دیگران و خداوند میگویند.
۴۲- در مقابل انتقادها و سرزنش ها صبور هستند و هدفشان برایشان مهم است.
۴۳- در برابر شکستها ی موقتی ؛ میگویند این راه اشتباه بود و راه دیگر را امتحان میکنند.
۴۴- معتقد هستند که رهبر خوب ؛ قبلا پیرو خوبی بوده است.
۴۵- شجاعتشان موقتی نیست و ادامه دار است.
۴۶- خویشتن را براحتی کنترل میکنند.
۴۷- احساس انصاف و عدالت در درون آنهاست.
۴۸- در تصمیم گیری های خود ؛ قاطع هستند.
۴۹- دارای برنامه قبلی و عملی هستند.
۵۰- همیشه از دیگران فعال تر هستند.
۵۱- دارای شخصیت خوشایند و محترم هستند.
۵۲- نسبت به اطرافیان ؛ احساس همدلی و همدردی واقعی هستند.
۵۳- بر تمام جزئیات امور خویش احاطه دارند.
۵۴- حتی مسئولیت اشتباهات و نواقص همکاران و پیروان خود را می پذیرند و به گردن دیگری نمی اندازند و دنبال بهانه آوردن نیستند.
۵۵- براحتی اصول همکاری را رعایت میکنند ؛ و رضایت همکاران و پیروان را بدست می آورند.
۵۶- همیشه در پی آن هستند که به دیگران خدمت کنند.
۵۷- از رقابت نمیترسند و از اینکه دیگری جایشان را بگیرند ؛ واهمه ای ندارند.
۵۸- موفقیت و زحمات پیروان و همکاران را به پای خود نمی نویسند و موفقیت را بین گروه تقسیم میکنند.
۵۹- بسیار وفادار و صمیمی هستند.
۶۰- در دل همکاران و پیروان ؛ ترس و هراس نمی کارند.
۶۱- به سمت و عنوان ؛ جهت ایجاد احترام ؛ معتقد نیستند.
۶۲- به وضع ظاهری خود ؛ اهمیت می دهند.
۶۳- ادب را همچون ؛ خدمات میدانند.
۶۴- بهای پیشرفت و ترقی را می دهند.
۶۵- خواسته های خویش را بدون خدشه وارد کردن به حقوق دیگران ؛ بر آورده میکنند.
۶۶- تنبل نیستند و کار امروز را به فردا موکول نمی کنند.
۶۷- در انتظار رسیدن زمان مناسب نیستند ؛ زمان مناسب را می سازند.
۶۸- مشکلات آنها را خسته نمیکند ؛ آنها مشکلات را خسته میکنند.
۶۹- در تصمیم گیری ها ؛ سرعت عمل دارند و در اجرای آن ؛ تجدید نظر نمیکنند.
۷۰- به احتیاط بیش از حد ؛ اهمیت نمیدهند.
۷۱- چشمانشان را باز نگهداشته و نمیترسند.
۷۲- برای آینده همیشه پس انداز میکنند.
۷۳- توسط رفتار خوب بادیگران ؛ رابطه خوب میسازند و از این فرصت ؛ بموقع استفاده میکنند.
۷۴- صادق هستند و از دروغ متنفر هستند.
۷۵- همه نقاط ضعف و قدرت خود را میدانند و همیشه در پی اصلاح و تقویت آن هستند.
۷۶- برای اهداف خود زمان تعیین میکنند.
۷۷- فرق خود باوری و خوستائی را میدانند.
۷۸- تعادل رفتاری خود را خوب حفظ میکنند.( ظاهرشان نشان نمیدهد که دارا هستند و یا ندار ).
۷۹- تفاوت حیا و نجابت را با کمروئی ؛ خوب میدانند.
۸۰- اهل تکبر نیستند و میدانند که مثلا : فروشنده ای که متکبر باشد؛ مشتری های خود را از دست میدهد.
۸۱- دیگران را بزرگ میکنند.
۸۲- در برخورد اول اثر خوبی بر روی طرف مقابل میگذارد.
۸۳- کسی با انها ؛ احساس ناراحتی نمیکند.
۸۴- بخشنده هستند ؛ هم نسبت به خود و هم دیگران.
۸۵- از افراد منفی دوری میکنند.
۸۶- تا حدودی شوخ طبع هستند.
۸۷- برای جدی بودن ؛ از اخم استفاده نمیکنند.
۸۸- در مقابل ضعیف تر از خود مغرور نیستند و در مقابل بالا دست خود ذلیل نیستند و ادب را رعایت میکنند.
۸۹- اکثرا ؛ افراد سختی کشیده هستند و در ناز و نعمت نبودهاند.
۹۰- خوب بلدند که از خودشان دفاع و مراقبت کنند.
۹۱- از تنهائی حوصله اشان سر نمیرود.
۹۲- خنده رو هستند و قاطع.
۹۳- به آن چه میدانند ؛ جدا عمل میکنند.
۹۴- دربارهی دیگران کمتر حرف میزنند و متقابلا در رابطه با طرحهای بزرگ سخن میگویند.
۹۵- سعی میکنند که دانش و اطلاعات خود را به روز برسانند.
۹۶- وعده و قول بیخود به کسی نمیدهند.
۹۷- علاوه بر برداشت ؛ مدام در حال کاشت هستند.
۹۸- در اموری که به شخص دیگری مربوط است؛ بیخود تصمیم گیری نمیکنند.
۹۹- در ندانسته هایش؛ براحتی میگوید که نمیدانم و لازم بداند پس از آن تحقیق میکند.
۱۰۰- بدنبال هدر نمودن وقت و وقت کشتن نیست و قدر زمان را خوب میداند.
اگر شما تمام این موارد را در خود ویا شخصی دیدید؛ شما یا او؛ لایق رهبری هستید.
یکی از شرایط لازم برای پدیدار شدن افکار نو،وجود آرامش برای مغز است. این عضو اسرارآمیز در دریای آرامبخش درون آدمی میتواند با قلاب خویش به جستوجوی افکار نو پرداخته و به سوی خلاقیت حرکت کند. انسانها در یک محیط به دور از اضطراب و تنش،فرصت لازم را مییابند که بهتر تفکر کنند و برعکس،در یک محیط پرتنش که ابرهای نگرانی و بدبینی حضور دارند... مغز ،تمامی انرژی خویش را برای حفظ و موجودیت صاحب خود به کار میبرد و دیگر مجالی برای اندیشیدن نخواهدداشت به همین خاطر لازم است انسانها بکوشند در جامعه شرایطی پدید آید که در بستر آن مغز بیندیشد و تکامل یابد و سببساز افکار نو شده و شرایط برای سازندگی در جامعه مهیا شود. با افزایش سپردهگذاریهای اخلاقی میتوان شرایط را برای شکلگیری یک محیط آرامبخش در جامعه فراهم کرد. هنگامی که در یک بانک سپردهگذاری مالی میکنید،پول را از خود دور کرده و آن را در جایی میگذارید که بطور موقت به آن دسترسی ندارید و چه بسا،احتیاجاتی داشته باشید که نتوانید آنها را برطرف کنید،اما با گذشت زمان این سپردهها افزایش مییابد ،به گونهیی که متوجه میشوید با کمک آن میتوانید یک احتیاج بسیار مهم و ضروری خود را برطرف کنید. اما اگر شما از سپردههای خود به مرور برداشت کنید ،اگرچه با خرج کردن پول خود به نیازهای خویش پاسخ میدهید اما در یک زمان متوجه میشوید ،دیگر در حساب بانکی خود پولی ندارید و در صورت وقوع یک مشکل مهم،ممکن است دچار معضلات عدیده شوید. در این دنیا ما علاوه بر حساب بانکی مالی،دارای یک حساب بانکی اخلاقی نیز هستیم ،اگرچه سپردههای آن به صورت عدد و رقم قابل مشاهده نیست،اما این موجودی وجود دارد و اثرات این حساب بانکی بخوبی بر روی زندگی ما و دیگران مشهود است. انسان زمانی که سپردهگذاری اخلاقی میکند،در ابتدا ممکن است احساس ضرر کند،زیرا مجبور است بطور موقت سود را از خود دور کند اما در اصل او ضرر نکرده است بلکه به موجودی سپردههای اخلاقی خویش افزوده است. برای مثال کسی که دروغ میگوید،بطور موقت چه بسا به سودش تمام شود،اما او در حال برداشت از سپردههای اخلاقی خود است. با گذشت زمان وقتی سپردههای اخلاقی او از دست رفت،تازه مشکلات او آغاز میشود و سبب خواهدشد رضایتمندی درونی خویش را از دست بدهد و دریای آرامش درونی او دچار تلاطم شود و آرامآرام فاصله شخصیت درونی او با آنچه در ظاهر به نمایش میگذارد،بیشتر میشود زیرا فرد در تلاش است تا نشان دهد دارای سپردههای اخلاقی فراوان است و همین موضوع باعث میشود که او برای تطبیق دادن این دو شخصیت،انرژی فروانی را به هدر دهد و لذا شرایط درونی انسان برای تفکر کردن نامساعد شود. ارنست دیمنه،بیان میکند «اگر میخواهید چیزی اصیل خلق کنید،خودتان باشید.» کاهش سپردهگذاریهای اخلاقی در جامعه سبب میشود که زمینه برای گسسته شدن روابط اجتماعی گسترش یابد و با سست شدن پیوندهای اجتماعی،شرایط لازم برای بروز خلاقیت در جامعه سختتر میشود. زیرا فرصتی برای تفکر کرن وجود نخواهدداشت. حال این سوؤال در ذهن ما ایجاد میشود که در چه شرایطی،ما در حال سپردهگذاری اخلاقی هستیم و در چه شرایطی در حال برداشت از حساب بانکی اخلاقی خود هستیم . توجه به موارد زیر میتواند در این خصوص به ما کمک کند. ● سپردهگذاریاخلاقی عبارت است از: ▪ «راستگویی»، ▪ «عطوفت و مهربانی و احترام به دیگران و رعایت ادب در برخورد با دیگران»، ▪ «وفاداری به دوستان و آشنایان و حفظ آبروی آنان»، ▪ «رعایت حقوق دیگران»، ▪ «بیان گفتار با عمل»، ▪ «قبول مسوولیت همراه با توانایی»، ▪ «در برابر خطای دیگران گذشت کردن»، ▪ «امانتداری»، ▪ «پایبندی به عهد و وفا»، ▪ «پذیرش اشتباه خود»، ▪ «رازداری»، ▪ «کمک به دیگران و آموزش آنان جهت خوداتکا شدن بدون چشمداشت»، ▪ «نظم و انضباط در امور»، ▪ «احترام به شخصیت خود و حفظ آن»و ▪ «پاکیزگی و آراستگی»، ● برداشت از سپردهگذاری اخلاقی ▪ «دروغگویی»، ▪ «بداخلاقی و انجام رفتارهای بیادبانه و گستاخانه و تحقیر دیگران»، ▪ «غیبت، تهمت، بدگویی درباره دوستان و آشنایان»، ▪ «پایمال کردن حقوق دیگران»، ▪ «بیان گفتار بدون عمل»، ▪ «بدون توانایی قبول مسوولیت کردن»، ▪ «انتقامجویی کردن، اشتباه گذشته سایرین را به رخشان کشیدن و موجبات رنجش آنان را فراهم آوردن»، ▪ «خیانت در امانت»، ▪ «شکستن قول و زیر پا گذاشتن عهد و وفا»، ▪ «گناه اشتباه خود را به گردن دیگران انداختن»، ▪ «افشای راز دیگران»، ▪ «دیگران را به هنگام سختی رها کردن»، ▪ «بینظمی و درهم ریختگی در امور»، ▪ «بیاحترامی به شخصیت خود» و ▪ «ژولیدگی و غیرآراسته بودن». اگر سپردهگذاریهای اخلاقی در یک جامعه افزایش یابد به مرور، آرامش، محبت، خوشبینی و احساس رضایتمندی درونی به همراه امنیت در جامعه توسعه مییابد. همدلی و همبستگیهای اجتماعی در بین اعضای جامعه رشد مییابد و انسانها با دیدن یکدیگر، به آرامش و شادمانی درونی میرسند و زمینه برای تفکر کردن مهیا میشود. زیرا انسانها در آرامش فرصت مییابند تفکر کنند و برعکس هنگامی که سپردهگذاریهای اخلاقی کاهش یافته و در عوض برداشتهای اخلاقی افزایش مییابد، روز به روز آسیبهای اجتماعی گسترش یافته و شرایط جامعه به سوی نابسامانیهای اجتماعی و عدم امنیت فراهم میشود و بدبینی و نارضایتی همچون ابرهای سیاه بر بالای سر مردمان سایه میافکند و مرغان غم بر سر انسانها آشیانه میکنند. آنچنان که هیچ شادی، دل آنان را شاد نمیکند. انسانها از کنار یکدیگر بودن به آرامش نمیرسند و رفتارها، ریاکارانه و غیرصادقانه میشود و شرایط برای آسیبهای اجتماعی نظیر جرم و جنایت، اعتیاد، فحشا و خودکشی، متلاشی شدن خانوادهها و نظیر اینها مهیا میشود. در چنین جامعهیی دیگر نمیتوان شاهد بروز خلاقیتها بود و انسانها درگرداب بدبختی فرو میروند. ما انسانها مجبوریم با سپردهگذاریهای اخلاقی شرایط لازم را برای گسترش خلاقیت و نوآوری در جامعه فراهم کنیم تا از این طریق بتوان انرژی فراوانی که در وجود انسانها وجود دارد رها کرده و در راه سازندگی به کار گرفت.
یکی از شرایط لازم برای پدیدار شدن افکار نو،وجود آرامش برای مغز است. این عضو اسرارآمیز در دریای آرامبخش درون آدمی میتواند با قلاب خویش به جستوجوی افکار نو پرداخته و به سوی خلاقیت حرکت کند. انسانها در یک محیط به دور از اضطراب و تنش،فرصت لازم را مییابند که بهتر تفکر کنند و برعکس،در یک محیط پرتنش که ابرهای نگرانی و بدبینی حضور دارند...
مغز ،تمامی انرژی خویش را برای حفظ و موجودیت صاحب خود به کار میبرد و دیگر مجالی برای اندیشیدن نخواهدداشت به همین خاطر لازم است انسانها بکوشند در جامعه شرایطی پدید آید که در بستر آن مغز بیندیشد و تکامل یابد و سببساز افکار نو شده و شرایط برای سازندگی در جامعه مهیا شود. با افزایش سپردهگذاریهای اخلاقی میتوان شرایط را برای شکلگیری یک محیط آرامبخش در جامعه فراهم کرد. هنگامی که در یک بانک سپردهگذاری مالی میکنید،پول را از خود دور کرده و آن را در جایی میگذارید که بطور موقت به آن دسترسی ندارید و چه بسا،احتیاجاتی داشته باشید که نتوانید آنها را برطرف کنید،اما با گذشت زمان این سپردهها افزایش مییابد ،به گونهیی که متوجه میشوید با کمک آن میتوانید یک احتیاج بسیار مهم و ضروری خود را برطرف کنید. اما اگر شما از سپردههای خود به مرور برداشت کنید ،اگرچه با خرج کردن پول خود به نیازهای خویش پاسخ میدهید اما در یک زمان متوجه میشوید ،دیگر در حساب بانکی خود پولی ندارید و در صورت وقوع یک مشکل مهم،ممکن است دچار معضلات عدیده شوید. در این دنیا ما علاوه بر حساب بانکی مالی،دارای یک حساب بانکی اخلاقی نیز هستیم ،اگرچه سپردههای آن به صورت عدد و رقم قابل مشاهده نیست،اما این موجودی وجود دارد و اثرات این حساب بانکی بخوبی بر روی زندگی ما و دیگران مشهود است. انسان زمانی که سپردهگذاری اخلاقی میکند،در ابتدا ممکن است احساس ضرر کند،زیرا مجبور است بطور موقت سود را از خود دور کند اما در اصل او ضرر نکرده است بلکه به موجودی سپردههای اخلاقی خویش افزوده است. برای مثال کسی که دروغ میگوید،بطور موقت چه بسا به سودش تمام شود،اما او در حال برداشت از سپردههای اخلاقی خود است. با گذشت زمان وقتی سپردههای اخلاقی او از دست رفت،تازه مشکلات او آغاز میشود و سبب خواهدشد رضایتمندی درونی خویش را از دست بدهد و دریای آرامش درونی او دچار تلاطم شود و آرامآرام فاصله شخصیت درونی او با آنچه در ظاهر به نمایش میگذارد،بیشتر میشود زیرا فرد در تلاش است تا نشان دهد دارای سپردههای اخلاقی فراوان است و همین موضوع باعث میشود که او برای تطبیق دادن این دو شخصیت،انرژی فروانی را به هدر دهد و لذا شرایط درونی انسان برای تفکر کردن نامساعد شود. ارنست دیمنه،بیان میکند «اگر میخواهید چیزی اصیل خلق کنید،خودتان باشید.» کاهش سپردهگذاریهای اخلاقی در جامعه سبب میشود که زمینه برای گسسته شدن روابط اجتماعی گسترش یابد و با سست شدن پیوندهای اجتماعی،شرایط لازم برای بروز خلاقیت در جامعه سختتر میشود. زیرا فرصتی برای تفکر کرن وجود نخواهدداشت. حال این سوؤال در ذهن ما ایجاد میشود که در چه شرایطی،ما در حال سپردهگذاری اخلاقی هستیم و در چه شرایطی در حال برداشت از حساب بانکی اخلاقی خود هستیم . توجه به موارد زیر میتواند در این خصوص به ما کمک کند. ● سپردهگذاریاخلاقی عبارت است از: ▪ «راستگویی»، ▪ «عطوفت و مهربانی و احترام به دیگران و رعایت ادب در برخورد با دیگران»، ▪ «وفاداری به دوستان و آشنایان و حفظ آبروی آنان»، ▪ «رعایت حقوق دیگران»، ▪ «بیان گفتار با عمل»، ▪ «قبول مسوولیت همراه با توانایی»، ▪ «در برابر خطای دیگران گذشت کردن»، ▪ «امانتداری»، ▪ «پایبندی به عهد و وفا»، ▪ «پذیرش اشتباه خود»، ▪ «رازداری»، ▪ «کمک به دیگران و آموزش آنان جهت خوداتکا شدن بدون چشمداشت»، ▪ «نظم و انضباط در امور»، ▪ «احترام به شخصیت خود و حفظ آن»و ▪ «پاکیزگی و آراستگی»، ● برداشت از سپردهگذاری اخلاقی ▪ «دروغگویی»، ▪ «بداخلاقی و انجام رفتارهای بیادبانه و گستاخانه و تحقیر دیگران»، ▪ «غیبت، تهمت، بدگویی درباره دوستان و آشنایان»، ▪ «پایمال کردن حقوق دیگران»، ▪ «بیان گفتار بدون عمل»، ▪ «بدون توانایی قبول مسوولیت کردن»، ▪ «انتقامجویی کردن، اشتباه گذشته سایرین را به رخشان کشیدن و موجبات رنجش آنان را فراهم آوردن»، ▪ «خیانت در امانت»، ▪ «شکستن قول و زیر پا گذاشتن عهد و وفا»، ▪ «گناه اشتباه خود را به گردن دیگران انداختن»، ▪ «افشای راز دیگران»، ▪ «دیگران را به هنگام سختی رها کردن»، ▪ «بینظمی و درهم ریختگی در امور»، ▪ «بیاحترامی به شخصیت خود» و ▪ «ژولیدگی و غیرآراسته بودن». اگر سپردهگذاریهای اخلاقی در یک جامعه افزایش یابد به مرور، آرامش، محبت، خوشبینی و احساس رضایتمندی درونی به همراه امنیت در جامعه توسعه مییابد. همدلی و همبستگیهای اجتماعی در بین اعضای جامعه رشد مییابد و انسانها با دیدن یکدیگر، به آرامش و شادمانی درونی میرسند و زمینه برای تفکر کردن مهیا میشود. زیرا انسانها در آرامش فرصت مییابند تفکر کنند و برعکس هنگامی که سپردهگذاریهای اخلاقی کاهش یافته و در عوض برداشتهای اخلاقی افزایش مییابد، روز به روز آسیبهای اجتماعی گسترش یافته و شرایط جامعه به سوی نابسامانیهای اجتماعی و عدم امنیت فراهم میشود و بدبینی و نارضایتی همچون ابرهای سیاه بر بالای سر مردمان سایه میافکند و مرغان غم بر سر انسانها آشیانه میکنند. آنچنان که هیچ شادی، دل آنان را شاد نمیکند. انسانها از کنار یکدیگر بودن به آرامش نمیرسند و رفتارها، ریاکارانه و غیرصادقانه میشود و شرایط برای آسیبهای اجتماعی نظیر جرم و جنایت، اعتیاد، فحشا و خودکشی، متلاشی شدن خانوادهها و نظیر اینها مهیا میشود. در چنین جامعهیی دیگر نمیتوان شاهد بروز خلاقیتها بود و انسانها درگرداب بدبختی فرو میروند. ما انسانها مجبوریم با سپردهگذاریهای اخلاقی شرایط لازم را برای گسترش خلاقیت و نوآوری در جامعه فراهم کنیم تا از این طریق بتوان انرژی فراوانی که در وجود انسانها وجود دارد رها کرده و در راه سازندگی به کار گرفت.
تاجری پسرش را برای آموختن «راز خوشبختی» نزد خردمندی فرستاد. پسر جوان چهل روز تمام در صحرا راه رفت تا اینکه سرانجام به قصری زیبا بر فراز قله کوهی رسید. مرد خردمندی که او در جستجویش بود، آنجا زندگی میکرد. به جای اینکه با یک مرد مقدس روبهرو شود، وارد تالاری شد که جنبوجوش بسیاری در آن به چشم میخورد. فروشندگان وارد و خارج میشدند، مردم در گوشهای گفتگو میکردند، ارکستر کوچکی موسیقی لطیفی مینواخت و روی میزی انواع و اقسام خوراکیهای لذیذ چیده شده بود. خردمند با این و آن در گفتگو بود و جوان ناچار شد دو ساعت صبر کند تا نوبتش فرا رسد. خردمند با دقت به سخنان مرد جوان که دلیل ملاقاتش را توضیح میداد، گوش کرد اما به او گفت که فعلا وقت ندارد که «راز خوشبختی» را برایش فاش کند. پس به او پیشنهاد کرد که گردشی در قصر بکند و حدود دو ساعت دیگر به نزد او بازگردد. مرد خردمند اضافه کرد: «اما از شما خواهشی دارم.» آن گاه قاشق کوچکی به دست پسر جوان داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت که: «در تمام مدت گردش این قاشق را در دست داشته باشد و کاری کند که روغن آن نریزد.» مرد جوان شروع کرد به بالا و پایین کردن پلهها... در حالی که چشم از قاشق برنمیداشت. دو ساعت بعد نزد خردمند بازگشت. مرد خردمند از او پرسید: «آیا فرشهای ایرانی اتاق ناهارخوری را دیدید؟ آیا باغی که استاد باغبان ۱۰ سال صرف آراستن آن کرده است، دیدید؟ آیا اسناد و مدارک ارزشمند مرا که روی پوست آهو نگاشته شده، دیدید؟» جوان با شرمساری اعتراف کرد که هیچ چیز ندیده، تنها فکر او این بوده که قطرات روغنی را که خردمند به او سپرده بود، حفظ کند. خردمند گفت: «خوب، پس برگرد و شگفتیهای دنیای من را بشناس. آدم نمیتواند به کسی اعتماد کند، مگر اینکه خانهای را که در آن سکونت دارد، بشناسد.» مرد جوان این بار به گردش در کاخ پرداخت، در حالی که همچنان قاشق را به دست داشت، با دقت و توجه کامل آثار هنری را که زینتبخش دیوارها و سقفها بود مینگریست. او باغها را دید و کوهستانهای اطراف، ظرافت گلها و دقتی را که در نصب آثار هنری در جای مطلوب به کار رفته بود، تحسین کرد. وقتی به نزد خردمند بازگشت، همه چیز را با جزئیات برای او توصیف کرد. خردمند پرسید: «پس آن دو قطره روغنی را که به تو سپردم، کجاست؟» مرد جوان قاشق را نگاه کرد و متوجه شد که آنها را ریخته است. آن وقت مرد خردمند به او گفت: «راز خوشبختی این است که همه شگفتیهای جهان را بنگری بدون اینکه دو قطره روغن داخل قاشق را فراموش کنی.»
تاجری پسرش را برای آموختن «راز خوشبختی» نزد خردمندی فرستاد. پسر جوان چهل روز تمام در صحرا راه رفت تا اینکه سرانجام به قصری زیبا بر فراز قله کوهی رسید. مرد خردمندی که او در جستجویش بود، آنجا زندگی میکرد.
به جای اینکه با یک مرد مقدس روبهرو شود، وارد تالاری شد که جنبوجوش بسیاری در آن به چشم میخورد. فروشندگان وارد و خارج میشدند، مردم در گوشهای گفتگو میکردند، ارکستر کوچکی موسیقی لطیفی مینواخت و روی میزی انواع و اقسام خوراکیهای لذیذ چیده شده بود. خردمند با این و آن در گفتگو بود و جوان ناچار شد دو ساعت صبر کند تا نوبتش فرا رسد. خردمند با دقت به سخنان مرد جوان که دلیل ملاقاتش را توضیح میداد، گوش کرد اما به او گفت که فعلا وقت ندارد که «راز خوشبختی» را برایش فاش کند. پس به او پیشنهاد کرد که گردشی در قصر بکند و حدود دو ساعت دیگر به نزد او بازگردد. مرد خردمند اضافه کرد: «اما از شما خواهشی دارم.» آن گاه قاشق کوچکی به دست پسر جوان داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت که: «در تمام مدت گردش این قاشق را در دست داشته باشد و کاری کند که روغن آن نریزد.» مرد جوان شروع کرد به بالا و پایین کردن پلهها... در حالی که چشم از قاشق برنمیداشت. دو ساعت بعد نزد خردمند بازگشت. مرد خردمند از او پرسید: «آیا فرشهای ایرانی اتاق ناهارخوری را دیدید؟ آیا باغی که استاد باغبان ۱۰ سال صرف آراستن آن کرده است، دیدید؟ آیا اسناد و مدارک ارزشمند مرا که روی پوست آهو نگاشته شده، دیدید؟» جوان با شرمساری اعتراف کرد که هیچ چیز ندیده، تنها فکر او این بوده که قطرات روغنی را که خردمند به او سپرده بود، حفظ کند. خردمند گفت: «خوب، پس برگرد و شگفتیهای دنیای من را بشناس. آدم نمیتواند به کسی اعتماد کند، مگر اینکه خانهای را که در آن سکونت دارد، بشناسد.» مرد جوان این بار به گردش در کاخ پرداخت، در حالی که همچنان قاشق را به دست داشت، با دقت و توجه کامل آثار هنری را که زینتبخش دیوارها و سقفها بود مینگریست. او باغها را دید و کوهستانهای اطراف، ظرافت گلها و دقتی را که در نصب آثار هنری در جای مطلوب به کار رفته بود، تحسین کرد. وقتی به نزد خردمند بازگشت، همه چیز را با جزئیات برای او توصیف کرد. خردمند پرسید: «پس آن دو قطره روغنی را که به تو سپردم، کجاست؟» مرد جوان قاشق را نگاه کرد و متوجه شد که آنها را ریخته است. آن وقت مرد خردمند به او گفت: «راز خوشبختی این است که همه شگفتیهای جهان را بنگری بدون اینکه دو قطره روغن داخل قاشق را فراموش کنی.»
دانشمندان نظریههایی راجع به دو نیمکره مغز دارند که نشان میدهد عملکرد و روش فرمان دادن به بدن در هر یک متفاوت است. فکر میکنید شما راست مغز باشید یا چپ مغز؟ پژوهشهای اخیر نشان میدهد راست مغزها و چپ مغزها، روشهای متفاوتی در پردازش اطلاعات و واکنش به آنها دارند. بر همین اساس، روش درس خواندن در هر یک از آنها نیز باید متفاوت باشد. این نظریهها نشان میدهد افراد راست مغز بیشتر با نیمکره هیجانی و شهودی راست هدایت میشوند و چپ مغزها به روش منطقی و ترتیبی عکس العمل نشان میدهند. شخصیت هر فرد هم تا حد بالایی از روی نوع مغز او شکل میگیرد و این مساله تاثیر چشمگیری روی مهارتهای مطالعه، عادات انجام تکالیف و نمرات شخص دارد. مثلاً ممکن است بعضی دانشآموزان یا دانشجویان با یک نوع خاص از امتحان یا تکلیف مشکل داشته باشند و مشکلشان هم هیچ ربطی به درس خواندن یا نخواندن نداشته باشد. بلکه موضوع فقط به نوع خاص مغز آنها برمیگردد. اگر بدانید راست مغز هستید یا چپ مغز، میتوانید روشهای مطالعه مناسب خود را برگزینید و برنامهریزی درسی خود را براساس شخصیت و نوع مغزتان تنظیم کنید تا نتیجه بهتری عایدتان شود. آیا سر کلاس مدام به ساعتتان نگاه میکنید یا وقتی زنگ میخورد تعجب میکنید که چه زود گذشت؟ آیا به شما ایراد میگیرند که زیادی همه چیز را تحلیل میکنید یا میگویند خیالباف هستید؟ این ویژگیهای شخصیتی به نوع مغز بستگی دارد. معمولاً رفتار چپ مغزها، سازمانیافتهتر است. گاهی به ساعت نگاه میکنند، اطلاعات را پردازش میکنند و این کار را به ترتیب انجام میدهند. این دسته از افراد معمولاً هوشیارند و قوانین و برنامهها را دنبال میکنند. دانشآموزان چپمغز در ریاضی و علوم قوی هستند و میتوانند سریع به پرسشها پاسخ بدهند. چپمغزها رقیبهای ریسکپذیری هستند. راستمغزها خیال پرداز هستند. ممکن است خیلی باهوش و متفکر باشند که البته احتمال دارد در دنیای کوچک خیال خود گم بشوند. این دسته در علوم اجتماعی و هنر خیلی خوب نتیجه میگیرند. راستمغزها، خودانگیختهتر از چپمغزهای همیشه هوشیارند و بیشتر دوست دارند احساسهای ناخودآگاه خود را دنبال کنند. راست مغزها بسیار شهودی هستند و مهارت بسیاری دارند که در دام دروغ یا نیرنگ نیفتند. اینها رقیبهای جاودان هستند. اما اگر کسی درست در میان این دو تیپ شخصیتی باشد چه؟ افراد با هم متفاوتند و همه ویژگیهایی از هر دو نوع مغز را در خود دارند. بعضیها واقعاً ویژگیهای برابر و یکسانی دارند. جهتگیری مغز این دانشآموزان و دانشجویان میانه است و ممکن است در کارورزی عملکرد بسیار خوبی داشته باشند، چون این افراد خصلتهای قوی هر دو نیم کره را در خود دارند بنابراین منطق را از نیمکره چپ و شهود را از نیمکره راست در اختیار دارند که فرمول بسیار مناسبی برای موفقیت در تجارت است. ● ویژگیهای دانشآموزان راست مغز آیا وقتی معلم یا استاد زیاد حرف میزند، خسته میشوید؟ آیا احساس میکنید میتوانید مردم را به راحتی و فقط با نگاه کردن ارزیابی کنید. اگر این طور باشد امکان دارد که راست مغز باشید. ـ جزوه برمیدارید اما آنها را گم میکنید. دنبال کردن تحقیق برایتان کار سختی است. ـ سخت میتوانید حواستان را جمع کنید. ـ با مردم راحت هستید. ـ به نظر خیالباف میآیید اما در واقع به فکر عمیق فرو میروید. ـ مردم میگویند ماورایی هستید و علم غیب دارید. ـ به نوشتن رمان، نقاشی یا نواختن موسیقی علاقه دارید. ـ ممکن است ورزشکار باشید. ـ از داستانهای پررمز و راز خوشتان میآید. ـ زمانی را به تأمل و تعمق اختصاص میدهید و فکر میکنید هر اتفاقی دوجنبه دارد. ـ ممکن است گذر زمان را فراموش کنید. ـ خودجوش و خودانگیخته هستید. ـ بذله گو و بامزه هستید. ـ نمیتوانید دستورالعملها را کلمه به کلمه دنبال کنید. ـ پیشبینیناپذیر هستید. ـ زود سرگردان میشوید. ـ هیجانی هستید. ـ دوست ندارید دستورالعملها را بخوانید. ـ ممکن است موقع درس خواندن موسیقی هم گوش بدهید. ـ دراز میکشید و مطالعه میکنید. ـ ممکن است ناشناختهها برایتان جالب باشد. ـ آدم معقول و وارستهای هستید. ● راست مغزها در کلاس ـ در کلاس تاریخ بیشتر از جنبههای اجتماعی لذت میبرید. دوست دارید اتفاقاتی را که در تاریخ افتاده است، کشف کنید. ـ اگر روش خودتان را به کار بگیرید، ممکن است عملکرد رضایتبخشی در کلاس ریاضی داشته باشید اما از حل مسألههای طولانی خسته میشوید. ـ در کلاس ادبیات موفق هستید به خصوص هنگام روخوانی و انشا. ● توصیههایی برای راست مغزها ـ تنهایی تحقیق بنویسید. ـ مراقب خیالپردازیهای خود باشید و آنها را مهار کنید. ـ بگذارید قوه تخیلتان شما را در هنر پیش براند. ـ بگذارید شهودتان در موقعیتهای اجتماعی برایتان کار کند. ـ بگذارید تفکر عمیقتان در آزمونهای تشریحی برایتان کار کند، اما در آن غرق نشوید. ـ در تحقیقها خلاق باشید. میتوانید از زبان شورانگیزتان خوب استفاده کنید. ـ هنگام درس خواندن از تصویر و نمودار کمک بگیرید. ـ دستورالعملها را بنویسید. ـ سعی کنید برنامهریزی شدهتر عمل کنید. ـ بیش از حد به دیگران مشکوک نباشید. ـ برای سازماندهی افکارتان نکات عمده را مشخص کنید. ـ در تکالیف ادبیات، ادبیات داستانی را انتخاب کنید. ـ شما خوب داستان میگویید؛ بعضی از آنها را بنویسید. ـ اطلاعات را دسته بندی کنید تا آنها را بهتر بفهمید. ـ کارها را تمام کنید. شما خیلی باهوش هستید، اما همیشه کارها را نیمه تمام رها میکنید. شم و غریزه و مهارتهای کلامی شما بینظیر است. اگر خوب درس بخوانید، ممکن است روزی شاگرد اول شوید. ● ویژگیهای دانشآموزان چپ مغز آیا خیلی سازمان یافته عمل میکنید؟ آیا عقیده دارید برای انجام هر کاری یک راه درست و یک راه غلط وجود دارد؟ اگر اینطور است احتمالاً شما چپمغز هستید. ـ احتمالاً از روی فهرست، کارهایتانرا انجام میدهید. ـ دوست دارید سر کلاس انتقاد کنید. ـ در ریاضیات و علوم قوی هستید. ـ منطقی و اهل استدلال هستید. ـ تحقیق شما دقیق و کاملاً مستند است. ـ برای خود هدف معین میکنید. ـ میتوانید اطلاعات را خوب تعبیر و تفسیر کنید. ـ اتاقتان منظم است. ـ میتوانید به سئوالات بدون فکر جواب دهید. ـ دستورالعملها را میخوانید و اجرا میکنید. ـ احساساتی نیستید. ـ بدون اینکه کاسه صبرتان لبریز شود میتوانید به سخنرانیهای طولانی گوش بدهید. ـ اجازه نمیدهید احساسات به درونتان رخنه کنند. ـ نشسته مطالعه میکنید. ـ کلماتتان دقیق هستند. ● چپمغزها در کلاس ـ در کلاس تاریخ میتوانید تاریخها و روند امور را به یاد بیاورید. ـ در کلاس ریاضی از حل کردن مسالههای طولانی لذت میبرید. ـ از نظم علوم خوشتان میآید. ـ در ادبیات، درک مناسبی از دستورزبان و ساختار جمله دارید. ● توصیههایی به دانش آموزان چپ مغز ـ در اتاق آرام، درس بخوانید. ـ میتوانید مسالههای ریاضی را حل کنید، اما اگر بخواهید آن را برای کسی که نمیفهمد، توضیح بدهید از کوره درمیروید، بنابراین برای درس دادن به دیگران پیشقدم نشوید مگر این که از خودتان مطمئن باشید. ـ دوست دارید رهبر گروهی برای درس خواندن باشید؛ برای این کار داوطلب شوید. ـ عضو یک گروه مباحثه یا رقابت درسی شوید. ـ در نمایشگاههای علمی شرکت کنید. شما میتوانید برنده مسابقه باشید. ـ از مهارت خود در ریاضی و علوم بهره بگیرید. ـ ادبیات غیرداستانی را انتخاب کنید. ـ شما سئوالات و تکالیف مبتنی بر واقعیت را ترجیح میدهید؛ سراغ سئوالهای نامحدود نروید. ـ میتوانید جزوههایتان را خوب سروسامان بدهید؛ این کار را بکنید. ـ اتاقتان را منظم نگه دارید. ـ تحقیقهای تحلیلی را انتخاب کنید. ـ اگر استادانی که موضوع بحث یا درس را آزاد میگذارند شما را سردرگم میکنند با آنها کلاس نگیرید. ـ از خلاق بودن نترسید.
دانشمندان نظریههایی راجع به دو نیمکره مغز دارند که نشان میدهد عملکرد و روش فرمان دادن به بدن در هر یک متفاوت است. فکر میکنید شما راست مغز باشید یا چپ مغز؟ پژوهشهای اخیر نشان میدهد راست مغزها و چپ مغزها، روشهای متفاوتی در پردازش اطلاعات و واکنش به آنها دارند.
بر همین اساس، روش درس خواندن در هر یک از آنها نیز باید متفاوت باشد. این نظریهها نشان میدهد افراد راست مغز بیشتر با نیمکره هیجانی و شهودی راست هدایت میشوند و چپ مغزها به روش منطقی و ترتیبی عکس العمل نشان میدهند. شخصیت هر فرد هم تا حد بالایی از روی نوع مغز او شکل میگیرد و این مساله تاثیر چشمگیری روی مهارتهای مطالعه، عادات انجام تکالیف و نمرات شخص دارد. مثلاً ممکن است بعضی دانشآموزان یا دانشجویان با یک نوع خاص از امتحان یا تکلیف مشکل داشته باشند و مشکلشان هم هیچ ربطی به درس خواندن یا نخواندن نداشته باشد. بلکه موضوع فقط به نوع خاص مغز آنها برمیگردد. اگر بدانید راست مغز هستید یا چپ مغز، میتوانید روشهای مطالعه مناسب خود را برگزینید و برنامهریزی درسی خود را براساس شخصیت و نوع مغزتان تنظیم کنید تا نتیجه بهتری عایدتان شود. آیا سر کلاس مدام به ساعتتان نگاه میکنید یا وقتی زنگ میخورد تعجب میکنید که چه زود گذشت؟ آیا به شما ایراد میگیرند که زیادی همه چیز را تحلیل میکنید یا میگویند خیالباف هستید؟ این ویژگیهای شخصیتی به نوع مغز بستگی دارد. معمولاً رفتار چپ مغزها، سازمانیافتهتر است. گاهی به ساعت نگاه میکنند، اطلاعات را پردازش میکنند و این کار را به ترتیب انجام میدهند. این دسته از افراد معمولاً هوشیارند و قوانین و برنامهها را دنبال میکنند. دانشآموزان چپمغز در ریاضی و علوم قوی هستند و میتوانند سریع به پرسشها پاسخ بدهند. چپمغزها رقیبهای ریسکپذیری هستند. راستمغزها خیال پرداز هستند. ممکن است خیلی باهوش و متفکر باشند که البته احتمال دارد در دنیای کوچک خیال خود گم بشوند. این دسته در علوم اجتماعی و هنر خیلی خوب نتیجه میگیرند. راستمغزها، خودانگیختهتر از چپمغزهای همیشه هوشیارند و بیشتر دوست دارند احساسهای ناخودآگاه خود را دنبال کنند. راست مغزها بسیار شهودی هستند و مهارت بسیاری دارند که در دام دروغ یا نیرنگ نیفتند. اینها رقیبهای جاودان هستند. اما اگر کسی درست در میان این دو تیپ شخصیتی باشد چه؟ افراد با هم متفاوتند و همه ویژگیهایی از هر دو نوع مغز را در خود دارند. بعضیها واقعاً ویژگیهای برابر و یکسانی دارند. جهتگیری مغز این دانشآموزان و دانشجویان میانه است و ممکن است در کارورزی عملکرد بسیار خوبی داشته باشند، چون این افراد خصلتهای قوی هر دو نیم کره را در خود دارند بنابراین منطق را از نیمکره چپ و شهود را از نیمکره راست در اختیار دارند که فرمول بسیار مناسبی برای موفقیت در تجارت است. ● ویژگیهای دانشآموزان راست مغز آیا وقتی معلم یا استاد زیاد حرف میزند، خسته میشوید؟ آیا احساس میکنید میتوانید مردم را به راحتی و فقط با نگاه کردن ارزیابی کنید. اگر این طور باشد امکان دارد که راست مغز باشید. ـ جزوه برمیدارید اما آنها را گم میکنید. دنبال کردن تحقیق برایتان کار سختی است. ـ سخت میتوانید حواستان را جمع کنید. ـ با مردم راحت هستید. ـ به نظر خیالباف میآیید اما در واقع به فکر عمیق فرو میروید. ـ مردم میگویند ماورایی هستید و علم غیب دارید. ـ به نوشتن رمان، نقاشی یا نواختن موسیقی علاقه دارید. ـ ممکن است ورزشکار باشید. ـ از داستانهای پررمز و راز خوشتان میآید. ـ زمانی را به تأمل و تعمق اختصاص میدهید و فکر میکنید هر اتفاقی دوجنبه دارد. ـ ممکن است گذر زمان را فراموش کنید. ـ خودجوش و خودانگیخته هستید. ـ بذله گو و بامزه هستید. ـ نمیتوانید دستورالعملها را کلمه به کلمه دنبال کنید. ـ پیشبینیناپذیر هستید. ـ زود سرگردان میشوید. ـ هیجانی هستید. ـ دوست ندارید دستورالعملها را بخوانید. ـ ممکن است موقع درس خواندن موسیقی هم گوش بدهید. ـ دراز میکشید و مطالعه میکنید. ـ ممکن است ناشناختهها برایتان جالب باشد. ـ آدم معقول و وارستهای هستید. ● راست مغزها در کلاس ـ در کلاس تاریخ بیشتر از جنبههای اجتماعی لذت میبرید. دوست دارید اتفاقاتی را که در تاریخ افتاده است، کشف کنید. ـ اگر روش خودتان را به کار بگیرید، ممکن است عملکرد رضایتبخشی در کلاس ریاضی داشته باشید اما از حل مسألههای طولانی خسته میشوید. ـ در کلاس ادبیات موفق هستید به خصوص هنگام روخوانی و انشا. ● توصیههایی برای راست مغزها ـ تنهایی تحقیق بنویسید. ـ مراقب خیالپردازیهای خود باشید و آنها را مهار کنید. ـ بگذارید قوه تخیلتان شما را در هنر پیش براند. ـ بگذارید شهودتان در موقعیتهای اجتماعی برایتان کار کند. ـ بگذارید تفکر عمیقتان در آزمونهای تشریحی برایتان کار کند، اما در آن غرق نشوید. ـ در تحقیقها خلاق باشید. میتوانید از زبان شورانگیزتان خوب استفاده کنید. ـ هنگام درس خواندن از تصویر و نمودار کمک بگیرید. ـ دستورالعملها را بنویسید. ـ سعی کنید برنامهریزی شدهتر عمل کنید. ـ بیش از حد به دیگران مشکوک نباشید. ـ برای سازماندهی افکارتان نکات عمده را مشخص کنید. ـ در تکالیف ادبیات، ادبیات داستانی را انتخاب کنید. ـ شما خوب داستان میگویید؛ بعضی از آنها را بنویسید. ـ اطلاعات را دسته بندی کنید تا آنها را بهتر بفهمید. ـ کارها را تمام کنید. شما خیلی باهوش هستید، اما همیشه کارها را نیمه تمام رها میکنید. شم و غریزه و مهارتهای کلامی شما بینظیر است. اگر خوب درس بخوانید، ممکن است روزی شاگرد اول شوید. ● ویژگیهای دانشآموزان چپ مغز آیا خیلی سازمان یافته عمل میکنید؟ آیا عقیده دارید برای انجام هر کاری یک راه درست و یک راه غلط وجود دارد؟ اگر اینطور است احتمالاً شما چپمغز هستید. ـ احتمالاً از روی فهرست، کارهایتانرا انجام میدهید. ـ دوست دارید سر کلاس انتقاد کنید. ـ در ریاضیات و علوم قوی هستید. ـ منطقی و اهل استدلال هستید. ـ تحقیق شما دقیق و کاملاً مستند است. ـ برای خود هدف معین میکنید. ـ میتوانید اطلاعات را خوب تعبیر و تفسیر کنید. ـ اتاقتان منظم است. ـ میتوانید به سئوالات بدون فکر جواب دهید. ـ دستورالعملها را میخوانید و اجرا میکنید. ـ احساساتی نیستید. ـ بدون اینکه کاسه صبرتان لبریز شود میتوانید به سخنرانیهای طولانی گوش بدهید. ـ اجازه نمیدهید احساسات به درونتان رخنه کنند. ـ نشسته مطالعه میکنید. ـ کلماتتان دقیق هستند. ● چپمغزها در کلاس ـ در کلاس تاریخ میتوانید تاریخها و روند امور را به یاد بیاورید. ـ در کلاس ریاضی از حل کردن مسالههای طولانی لذت میبرید. ـ از نظم علوم خوشتان میآید. ـ در ادبیات، درک مناسبی از دستورزبان و ساختار جمله دارید. ● توصیههایی به دانش آموزان چپ مغز ـ در اتاق آرام، درس بخوانید. ـ میتوانید مسالههای ریاضی را حل کنید، اما اگر بخواهید آن را برای کسی که نمیفهمد، توضیح بدهید از کوره درمیروید، بنابراین برای درس دادن به دیگران پیشقدم نشوید مگر این که از خودتان مطمئن باشید. ـ دوست دارید رهبر گروهی برای درس خواندن باشید؛ برای این کار داوطلب شوید. ـ عضو یک گروه مباحثه یا رقابت درسی شوید. ـ در نمایشگاههای علمی شرکت کنید. شما میتوانید برنده مسابقه باشید. ـ از مهارت خود در ریاضی و علوم بهره بگیرید. ـ ادبیات غیرداستانی را انتخاب کنید. ـ شما سئوالات و تکالیف مبتنی بر واقعیت را ترجیح میدهید؛ سراغ سئوالهای نامحدود نروید. ـ میتوانید جزوههایتان را خوب سروسامان بدهید؛ این کار را بکنید. ـ اتاقتان را منظم نگه دارید. ـ تحقیقهای تحلیلی را انتخاب کنید. ـ اگر استادانی که موضوع بحث یا درس را آزاد میگذارند شما را سردرگم میکنند با آنها کلاس نگیرید. ـ از خلاق بودن نترسید.
اعتماد به نفس واژه آشنایی است كه در بسیاری از كتب، سخنرانی ها و حتی در پند و اندرزهای حكیمانه قدما و بزرگان، از آن به عنوان یكی از مهمترین اركان موفقیت نام برده شده است، اما از خاطر نبریم كه اعتماد به نفس تنها یك واژه نیست، بلكه اهرم قدرتمندی است كه با به كارگیری آن، می توان دشوارترین كارها را سهل و آسان كرد.
حال این سؤال مطرح می شود كه چگونه می توانیم این اهرم نیرومند را در اختیار خود و دیگران قرار دهیم؟ و اصولاً این عامل مهم و شالوده موفقیت چگونه تضعیف یا تقویت می شود؟می توان از جنبه های مختلفی به تجزبه و تحلیل این موضوع پرداخت اما فصل مشترك در همه موارد این است كه عمده این نیرو توسط محیط و عوامل محیطی به ما منتقل و یا از ما گرفته می شود. شكست های پیشین، ناكامی ها، بازخوردهای منفی، عدم آگاهی اطرافیان در راهنمایی ها و اظهاراتشان، كاهلی و سستی، اراده ضعیف و در مواردی ایده آل گرایی برخی از والدین را نیز می توان به عنوان عوامل مؤثر در كاهش اعتماد به نفس و عدم موفقیت برشمرد. به عنوان مثال برخی از خانواده ها با حمایت های نابجا و غیرضروری از فرزندانشان، آنان را متكی و وابسته بار می آورند كه در این صورت فرزندانشان در صورت لزوم قادر به تصمیم گیری و اقدام مناسب نخواهند بود و همچنین در پاره ای از موارد از هراس این كه فرزندانشان مرتكب اشتباه نشوند و یا وظایفشان را كامل و صحیح انجام ندهند، مسئولیت های محوله آنان را خود یك تنه متقبل می شوند و حتی در مواردی تكالیف و كار دستی هایی كه جهت رشد خلاقیت و نوآوری در برنامه های درسی دانش آموزان گنجانیده شده، توسط والدین انجام می شود، غافل از این كه همان گونه كه جسم ما برای حفظ سلامتی نیاز به ورزش و تمرین دارد، ذهن نیز برای رشد و تعالی و تقویت خلاقیت، نیازمند تمرین و ممارست های خاص خود است. گاهی نیز عكس العمل ها و رفتارهای نسنجیده و نابخردانه خودمان، منجر به عدم موفقیت می شود كه یكی از پیامدهای آن، كاهش اعتماد به نفس است.بدیهی است كه همه ما می خواهیم در عرصه رقابت های زندگی در انجام ساده ترین كارها تا دشوارترین شان سربلند و موفق باشیم و قطعاً اگر بدانیم مسیری كه برای رسیدن به اهداف مان انتخاب كرده و در آن گام نهاده ایم، به مقصد دلخواه ما ختم نمی شود، هرگز از آن عبور نخواهیم كرد. در محیط كار نیز مسئولین و مدیران می توانند نقش كلیدی در یافتن میانبرهای موفقیت و تقویت عوامل مؤثر در آن، از جمله ایجاد اعتماد به نفس در افراد داشته باشند. به طور یقین اگر دانش، تخصص و علائق كارمندان در كار روزمره آنها نقشی ایفا نكند و مسئولیتی كه به آنان واگذار می شود، با توانایی های جسمی و فكری آنها تناسب چندانی نداشته باشد، علاوه بر این كه آن كار به طرز مطلوبی انجام نخواهد شد، در درازمدت نیز به سركوب شدن استعدادهای آنان، نارضایتی كارفرما، تحقیر، تنبیه و در نهایت احساس شكست و خدشه وارد شدن به اعتماد به نفس افراد می انجامد.معمولاً این گونه به نظر می رسد كه منظور از عدم تناسب توانایی های افراد با وظایفشان، محول شدن وظیفه ای به آنان بیش از توان و طاقتشان است. اما مدیر خردمند، ظاهربین نیست و با درایت و فراست دریافته است كه گاهی عكس این قضیه هم صادق است و با محول كردن كارهای بسیار ساده و تكراری به افراد سخت كوش و مبارزه طلب، شایستگی های آنان در هم شكسته و میل تلاش در آنان از بین می رود.عامل مهم دیگری كه در این مقوله باید مورد توجه قرار گیرد، این است كه گاهی شناخت دیگران و حتی خودمان از خود واقعی مان بسیار اندك است و در شرایطی، تنبلی را از عدم اعتماد به نفس تمیز نمی دهیم و زمانی كه توسط دیگران ارزیابی می شویم، علل اصلی شكست هایمان را عدم اعتماد به نفس تلقی می كنند، در حالی كه شاید اگر همان كار با برنامه ریزی، پشتكار، دقت و حوصله انجام می پذیرفت، هرگز به شكست منجر نمی شد. حال برای جلوگیری از موارد یاد شده و دیگر موارد مشابه، می توان لااقل ۶۰ راه كار را به عنوان گام هایی مؤثر در تقویت اعتماد به نفس و كسب موفقیت در نظر داشت: ۱- اولین گام در موفقیت «خودشناسی» است. ابتدا سعی كنید شناخت درستی از خود و ویژگی های اخلاقی و شخصیتی خود كسب كنید و با توجه به این كه هیچ كس كامل نیست، اگر ایرادی یا مشكلی دارید كه خود به تنهایی قادر به یافتن راه حل مناسبی برای مقابله با آن نیستید و شخص قابل صلاحیتی برای مشورت ندارید، از مشاوران و متخصصین كمك بخواهید. ۲- تاریك ترین زمان شب، نزدیك ترین زمان به سپیده صبح است. این جمله را به خاطر بسپارید و با كوچكترین ناملایمات از تلاش خود دست بر ندارید و به سادگی خود را بازنده تلقی نكنید. ۳- بدون توجه به نتیجه كار، تمامی نیروی خود را به كار گیرید تا مسئولیتی كه به عهده شماست، به بهترین نحو انجام پذیرد. در واقع اولین هدف در انجام وظایفتان باید،داشتن وجدان كاری، دقت و تلاش باشد. با انتخاب این الگو، حتی اگر به موفقیت هم نائل نشوید، وجدانی آسوده خواهید داشت و لطمه ای به اعتماد به نفس شما وارد نخواهد شد. ۴- همیشه هدف مند باشید. اگر خواسته هایتان خیلی دور از دسترس به نظر می آید، برای تحقق آنها برنامه ای چند مرحله ای طراحی كنید. یعنی برای خود اهداف كوتاه مدت انتخاب كنید و مطمئن باشید حتی اگر یك گام كوچك، اما درست بردارید، این گام در دستیابی به اهداف نهایی شما بسیار مؤثر خواهد بود و در واقع، فاصله شما را به هدف دلخواهتان كوتاه تر خواهد كرد. ۵- در لحظات سختی كه احساس تنهایی و ناامیدی می كنید، به خاطر بیاورید یگانه قادر متعال در كنار شماست. به خدا توكل كنید، محكم و راسخ گام بردارید و پس از موفقیت شكر گزار باشید. ۶- هیچ گاه اجازه ندهید افراد منفی باف با عقاید ناسالم خود، ذهن شما را مسموم كنند. اگر از درستی كاری كه قصد انجام آن را دارید، اطمینان حاصل نموده اید، بدون فوت وقت آن را به انجام برسانید و نگذارید كسی به اراده شما خللی وارد كند. ۷- از شوخی های توهین آمیز كه باعث خدشه دار ساختن شخصیت خودتان یا دیگران می شود، خودداری كنید. ۸- توانایی های خود را دست كم نگیرید، استعدادهای خود را باور داشته باشید و مطمئن باشید انسان در فرهنگ مذهبی ما بی جهت «اشرف مخلوقات» نامیده نشده و می تواند با اراده و پشتكار، به موفقیت های نامحدودی دست یابد. ۹- در لحظات سختی و پریشانی، دقایقی را با خود خلوت كنید و سعی كنید عوامل مولد نگرانی تان را پیدا كرده و درصدد رفع آن عوامل برآیید. اجازه ندهید افكار منفی به ذهن تان هجوم بیاورد. خود را دلداری بدهید و تصمیم بگیرید تلاش های خود را از سر بگیرید. ۱۰- نسبت به كودكان خود بیش از حد سخت گیر نباشید و با خشونت با آنان رفتار نكنید. سعی كنید بین خودتان و آنان رابطه دوستانه ای برقرار سازید و در صورتی كه خطایی انجام می دهند، با تذكرات به جا و دوستانه آنان را متنبه كنید. ۱۱- قبل از انجام هر كاری به عواقب حاصله آن خوب فكر كنید، در صورت نیاز به راهنمایی با افراد مثبت اندیش، واقع گرا و آگاه مشورت كنید و از انجام كارهای غیرمنطقی و غیراصولی كه می تواند به شكست یا سرزنش دیگران منتهی شود، بپرهیزید. ۱۲- اگر خواستار دیگران هستید، اول خودتان به خودتان احترام بگذارید. ۱۳- سعی نكنید با توسل جستن به كارهای ضد ارزشی و غیرانسانی، موفقیتی كسب كنید. به خود گوشزد كنید موفقیتی كه در گرو لطمه زدن به سجایای انسانی باشد، فاقد ارزش و ناپایدار است. ۱۴- محیط كاری شما به مثابه یك دهكده كوچك است. قطعاً هر حرف یا اظهارنظری كه در مورد همكارانتان انجام دهید، دیر یا زود به گوش آنان خواهد رسید. پس مراقب رفتار و سخنان خود باشید. شاید یك حرف نسنجیده و نادرست، رابطه شما را برای همیشه با دوستی خوب و همكاری شایسته و دلسوز قطع نماید و شما هرگز قادر به جبران این خسارات معنوی نباشید
15- با افراد حسود و بدبین مشورت نكنید. ۱۶- اگر عادت یا ویژگی در شما وجود دارد كه باعث آزارتان می شود، با برنامه ریزی درست و اصولی آن را از خود دور كنید. مثلاً اگر اندام ناموزونی دارید، با انجام ورزش و رژیم های درست غذایی اندام خود را متناسب كنید. ۱۷- اگر می خواهید از پیشرفت خود اطلاع حاصل كنید، خود را نسبت به گذشته خودتان مقایسه كنید نه با دیگران. ۱۸- «همیشه نیمه پر لیوان را ببینید نه نیمه خالی آن را» . بسیاری از ما حداقل یك بار هم كه شده این جمله زیبا را شنیده ایم. سعی كنیم از این جمله، به عنوان یك تكنیك مثبت اندیشی استفاده كنیم. ۱۹- همه روزه ما با انبوهی از ایده های مختلف كه متعلق به افراد پیرامون ماست، روبه رو هستیم. به باورهای خود ایمان داشته باشید و هرگز اجازه ندهید ایده های یأس آور دیگران، شما را از رسیدن به اهدافتان باز دارد و یا ریتم حركت شما را كند كند. ۲۰- اگر مشكلات حرفه ای خود را نمی توانید به تنهایی حل كنید، از افراد زبده و با تجربه كمك و مشورت بخواهید و دانش حرفه ای خود را گسترش دهید و از سؤال كردن هراسی نداشته باشید. ۲۱- هر جایی از مسیر زندگیتان كه هستید، اگر متوجه شده اید جهت یابی درستی انجام نداده اید و نیاز به تغییر مسیر دارید، پس از حصول اطمینان از صحت مسیر جدید، بدون تأسف و درنگ از خود انعطاف نشان دهید و راه و روشی را برگزینید كه سبب بهتر شدن نتیجه غایی شما و میانبری برای رسیدن به هدفتان باشد. ۲۲- اگر می خواهید حركت نوینی را در زندگی آغاز كنید، پس از تحقیق و جمع آوری اطلاعات موثق، اولین گام را پرتوان بردارید و تردید را از خود دور كنید. ۲۳- فرزندان خود را از كودكی به مستقل بودن تشویق كنید و با دادن مسئولیت های متناسب با سن آنان، روحیه استقلال و خودباوری آنها را شكوفا سازید. ۲۴- در هر كاری تعادل را حفظ كنید و از افراط و تفریط بپرهیزید، چون هر كدام می توانند به اندازه دیگری عاملی جهت شكست شما به حساب آیند. ۲۵- همیشه خوش ژست و پرانرژی باشید. حتی در لحظات بحرانی بر خود مسلط باشید و قیافه انسان های شكست خورده را به خود نگیرید. ۲۶- اندیشه های امروز شما، فردای شما را خواهد ساخت، پس همیشه مثبت اندیش باشید و ضمن انجام فعالیت های لازم خود را برنده تلقی كنید. ۲۷- گاهی تنبلی در انجام وظایف روزمره باعث می شود در برنامه های زندگی مان خلل ایجاد شود و عقب بمانیم. برای جلوگیری از این معضل، برنامه روزانه ای برای خود تهیه كنید و بر حسب اولویت، موارد را در آن درج نمایید و سعی كنید در طی روز آنها را به انجام برسانید. ۲۸- هر شكستی را پلی به سوی موفقیت قلمداد كنید. از اشتباهات خود درس بگیرید و به جای سرزنش كردن خود یا دیگران، دنبال راه حل مناسبی جهت تغییر شرایط باشید و توجه داشته باشید از تكرار مجدد آن اشتباهات، خودداری كنید. ۲۹- «همه چیز را همگان دانند» ، اگر این جمله زیبای سقراط را به خاطر داشته باشید، توقع بیش از حد از خودتان یا دیگران نخواهید داشت. ۳۰- بر همگان مسلم است تواضع، صفت بسیار نیك و پسندیده ای است. اما تواضع را با خوار و حقیر شمردن خود اشتباه نگیرید و خود را بی ارزش جلوه ندهید. ۳۱- در به انجام رساندن كارهای مهم و كارهایی كه جبران آن مشكل است، از تمركز و دقت حواس بیشتری كمك بگیرید. با توجه به این ضرب المثل «پارچه را دوبار اندازه بگیرید و یك بار ببرید» در به انجام رساندن كارهایی كه امكان تكرار یا جبران ندارند، بیش از مابقی كارها دقت داشته باشید. ۳۲- به دیگران و خودتان شانس جبران اشتباهات را بدهید. شاید یك شروع جدید، زندگی جدیدی برایتان به ارمغان بیاورد. ۳۳- كودكان خود را نزد دوستانشان و در جمع اقوام تنبیه نكنید و با شرح دادن اشتباهات آنان در جمع، خجالت زده و شرمنده نكنید. ۳۴- اگر هر چه سعی می كنید ولی به مقصدتان نمی رسید؟ قدری تأمل كنید و از زاویه جدیدی به خواسته هایتان بنگرید، شاید درهای جدیدی به سوی شما گشوده شود. ۳۵- برای كم كردن ضریب خطاهای خود در محیط كار، استانداردهای كاریتان را رعایت كنید. ۳۶- لیستی از مواردی كه در زندگی تان وجود دارد و برایتان آزاردهنده است را تهیه كنید و با بررسی علل به وجود آمدن آنها به مقابله با آنان بپردازید. ۳۷- در برابر افراد پیر و مسن بیشتر احساس مسئولیت كنید، یادتان باشد آنان حساس و شكننده هستند و نباید با خشونت و بدخلقی از رفتارهایی كه شاید در سن و سال آنها طبیعی است، ایراد بگیرید و اعتماد به نفس آنها را از بین ببرید. ۳۸- وقتی كه مسئولیتی را به عهده كودكان خود می گذارید، از دور آنها را كنترل كنید و طوری كمك شان كنید كه خود را ناتوان احساس نكنند. ۳۹- وقتی در جمع دوستان قرار دارید، سعی كنید به همه توجه نشان دهید و فقط یك یا چند نفر را مخاطب قرار ندهید. ۴۰- وقتی در یك مجموعه كار می كنید، تنها مهم نیست كه خودتان خوب و بی نقص باشید. در نظر داشته باشید حتی اگر یك نفر هم در جمع درست كار نكند، باز نتیجه كاملاً مطلوب حاصل نمی شود. پس برای حصول به نتیجه دلخواه، در حركت های گروهی به افراد ضعیف بیشتر توجه كنید و با همسو كردن آنان با گروه، موفقیت جمع را تضمین كنید. ۴۱- اگر در معاشرین شما كسی وجود دارد كه با روحیه شما سازگار نیست و یا با هم تفاهم ندارید، با كم كردن تدریجی ارتباط خود با آن شخص، او را از دایره رفت و آمدهای خود حذف كنید. ۴۲- به ظاهر و سلیقه شخصی دیگران بی احترامی نكنید. ۴۳- به دیگران كمك كنید تا ویژگی های شایسته خود را آشكار كنند. ۴۴- اگر اطرافیان شما همه سعی خود را انجام داده اند، اما نتوانسته اند از عهده مسئولیتی كه شما به آنها داده اید بربیایند، نگذارید تلاششان را بیهوده تلقی كنند و با تشكر از تلاش آنان روحیه شان را تقویت كنید. ۴۵- در گردهم آیی های دوستانه اگر كسی در مورد موضوعی اظهار نظر كرد یا بر خلاف سلیقه شما سخنی به میان آورد، با انتقادهای تند و گزنده او را خجالت زده نكنید، از یاد نبرید انتقاد سازنده با توهین متفاوت است. ۴۶- انتخاب های خود را بر مبنای واقعیت و نیازتان انجام دهید، نه از روی اشتیاق های تند وگذرا. ۴۷- تصور نكنید همیشه نرمش و مهربانی مشكل گشا است. بر عكس گاهی در برخوردهای اجتماعی لازم است با جدیت و قاطعیت روی خواسته خود پافشاری كنید تا به شما اجحاف نشود. ۴۸- یاد بگیرید در مواقع ضروری بدون خجالت «نه» بگویید. ۴۹- وقتی عصبانی هستید، در مورد هیچ كس و هیچ چیز تصمیم نگیرید. ۵۰- اگر برای حل معضلی كه پیش رو دارید، همه تلاش خود را انجام دادید و كار دیگری از دستتان برنیامد، تا حصول نتیجه صبور باشید و برای بهتر كردن شرایط با اقدامات زائد و غیرضروری، آرامش موجود را به هم نزنید. ۵۱- مدافع حق خود و خانواده تان باشید. به واسطه خجالت یا ترس یا عدم آگاهی، از چیزی كه حق شماست، به سادگی نگذرید. اگر با اشخاص حقوقی دچار مشكل هستید كه راه حلی به ذهنتان نمی رسد، از وكلای خبره و زبده كمك بگیرید تا در انجام كارها به صورت اصولی و قانونی به شما كمك كنند. ۵۲- دوستان واقعی شما سرمایه های پرارزشی هستند، آنها را حفظ كنید و به دلیل كدورت های بی اهمیت و بی ارزش ارتباط خود را با آنها قطع نكنید. ۵۳- گستاخی را از قاطعیت تمیز دهید. ۵۴- برای دوستانی كه بیش از دیگران به شما كمك می كنند، تا معایب و كاستی های خود را جبران كنید ارزش ویژه ای قائل باشید. ۵۵- رهرو آن نیست كه گه تند و گهی خسته رود رهرو آن است كه آهسته و پیوسته رود (سعدی) ۵۶- گاهی تحمل فشار روحی حاصله از كارهای نیمه تمام و معوقه از سختی انجامشان دشوارتر است. برای رهایی از عذاب وجدان، از همین لحظه تصمیم بگیرید، برنامه ریزی كنید و با اتمام رساندن این گونه كارها به خود آرامش هدیه كنید. ۵۷- اگر بخشی از كارهای شما باید توسط شخصی یا دوستی انجام شود كه فقط او شخصاً قادر به انجامش است، اما بی خیال یا پرمشغله است، درخواست خود را در موارد مناسب با آرامش و متانت مكرراً به او یادآوری كنید و این یادآوری را آن قدر تكرار كنید تا به نتیجه ای كه می خواهید برسید. ۵۸- از هر كس فراخور سن و دانش اش توقع داشته باشید. ۵۹- اگر در معاشرت های خود مرتباً شكست می خورید و دنبال روش كم خرج و قابل اجرا هستید، صداقت و روراستی، مهربانی و بخشش را سرلوحه خود قرار دهید. ۶۰- به قابلیت های خود ایمان داشته باشید و به خاطر بسپارید حتی یك «به دانه» با آن كه كوچك است، خواص درمانی قابل توجهی دارد.
خوزه سیلوا،روانشناسی که هرگز به مدرسه نرفت
خوزه سیلوا در سال 1914 در لارودی تكزاس به دنیا آمد. در چهار سالگی پدر
خود را از دست داد و پس از ازدواج مجدد مادرش برای زندگی نزد مادر بزرگش
رفت و ناچار شد از شش سالگی برای امرارمعاش شروع به كار كند. اولین
شغل او واكس زدن كفش ها بود و بعد نظافتچی و روزنامه فروش و رفتگر شد.
در هفت سالگی روزی یك دلار درآمد داشت، ولی چون در كار خود لیاقت و
كفایت بسیار نشان داد به زودی درآمدش به روزی دو دلار رسید. او به خاطر
وضع بد مالی خانواده اش به مدرسه نرفت. در دوازده سالگی رانندگی آموخت
و به خرید و فروش پرداخت.
.
در هفده سالگی درآمدش به حدی رسید كه توانست اتومبیلی برای خود بخرد
و ضمن كار كردن با آن از خواهرش خواست تا درس هائی را كه در مدرسه می
خواند به او بیاموزد. او ضمن كار كردن به مطالعات خود ادامه داد و در حالیكه
فرصت نشستن پشت میز كلاس درس را نداشت، یك دوره دروس الكترونیك را از
طریق مكاتبه گذراند. سپس وارد خدمت نظام وظیفه شد و در هنگام مصاحبه
ورودی با روانشناس ارتش به رشته روانشناسی علاقمند گردید و در زمان
خدمت نظام وظیفه مطالعات خود را به رشته روانشناسی و هیپنوتیزم متمركز
نمود و پس از آن سالها در این زمینه تحقیق كرد.
این مطالعات 22 سال ادامه یافت و در پایان این مدت خوزه سیلوا هیپنوتیزم را
كنار گذاشت و كارهای خود را روی فعالیت مغز متمركز نمود. مردم او را یك
دانشمند مردمی می خواندند زیرا هرگز تحصیلات كلاسیك نداشت و به دانشگاه
نرفت.
خوزه سیلوا سرانجام پس از سالها نتیجه مطالعات خود را تدوین نمود و به نام
روش معالجه سیلوا به جهانیان ارائه كرد. او كلاس های متعدد تشكیل داد و به
هزاران نفر روش درمان خودرا آموخت. این روش درمانی به تدریج جهانگیر شد و
در سرتاسر دنیا طرفداران بسیاری پیدا كرد.
خوزه سیلوا می گوید مغز انسان هم درست مثل قلب ارتعاش دارد، با این تفاوت
كه این ارتعاشات در مغز تواتر بیشتری دارند. ضربان قلب بر حسب سیكل در
دقیقه و ارتعاشات مغز بر حسب سیكل در ثانیه محاسبه می شوند و ارتعاشات
مغزی با وضعیت روحی فرد تغییر می كند.
امواج مغزی فردی كه بیدار است معمولاً حدود 20 سیكل در ثانیه است. هر
موجی كه بالای 14 نوسان در ثانیه باشد موج "بتا" نامیده می شود. امواج بتا
برای ارتباط با دنیای فیزیكی خارج هستند و با این امواج از حواس معمولی
استفاده می كنیم و از زمان و مكان آگاهی می یابیم. ارتعاشات كندتر بین 7 تا
14 سیكل در ثانیه امواج "آلفا" و امواج بین 4 تا 7 سیكل در ثانیه امواج
"تتا" و امواج 3 سیكل در ثانیه و كندتر از آن امواج "دلتا" نامیده می شوند.
امواج آلفا و تتا و دلتا برای ارتباط با دنیای مادی و فیزیكی نیستند و هنگامی از
آنان استفاده می كنیم كه آگاه از زمان و مكان نیستیم. از این امواج برای دیدن
رویا و ارتباط روحی و شهود استفاده می شود كه با آگاهی درونی ما مرتبط
است.
پائین ترین تواتر كه در خواب به آن بر می خوریم امواج دلتا است. وقتی كه مغز
در جنین تكامل پیدا می كند و در ابتدای تولد فقط امواج دلتا وجود دارند. با رشد
كودك و استفاده از مغز تدریجاً امواج با فركانس بیشتر پیدا می شوند به طوری
كه بیشتر امواج مغزی از 3 تا 6 سالگی را امواج تتا تشكیل می دهند. از حدود
یك و نیم سالگی امواج آلفا نیز كم و بیش پیدا می شوند كه با تكامل این امواج
قدرت فراگیری مغز بیشتر می شود و نیمكره راست مغز بیشتر مورد استفاده
قرار می گیرد. امواج آلفا در 6 و7 سالگی بیشترین امواج مغز هستند و اگر در
همین سنین به كودك بیاموزیم كه از هر دو نیمكره مغز برای فكر كردن استفاده
كند این قدرت برای تمامی عمر نزد او باقی خواهد ماند. ولی معمولاً كودك
چنین شانسی ندارد و استفاده او از نیمكره راست به تدریج كم می شود، به
نحوی كه 90 درصد انسان ها در سنین بلوغ و پس از آن فقط از نیمكره چپ مغز
برای فكر كردن استفاده می كنند. در حالت آرامش فركانس امواج مغز ما بیشتر
شامل امواج آلفا یعنی 7 تا 14 سیكل در ثانیه است. در این حالت هردو نیمكره
مغز فعالیت دارند و دارای بهره هوشی بالاتری هستیم و مشكلات را راحت تر
می توانیم حل كنیم.
خوزه سیلوا ثابت كرده است كه با به كارگیری روش او مغز وارد مرحله آلفا می
شود و سمت راست مغز كه غریزی و شهودی و خلاق است به كار می افتد. او
كه یك مسیحی مومن و معتقد است در طی مطالعات خود به این نتیجه رسیده
است كه قدرت خارج كردن هیاهوی مسائل دنیای خارج و پرداختن به درون
همان است كه عیسی مسیح (ع) گفت كه "بهشت در درون ما است". خوزه
سیلوا به این نتیجه رسیده است كه جهان هستی بوسیله یك نیروی متفكر و
آگاه ساخته شده و به همین دلیل كسانی كه در دانش متافیزیك كار می كنند
در می یابند كه روز به روز فاصله بین علم و مذهب كوتاهتر می شود. او معتقد
است كه قدرت عیسی مسیح (ع) در استفاده از نوعی انرژی بوده است كه با
آن می توانسته دردها و بیماری ها را از بین ببرد.
اساس كار خوزه سیلوا نیز انتقال انرژی است كه این كار را می توان هم بر
بالین بیمار و هم از راه دور انجام داد. او می گوید: "می توان از انرژی روحی
برای تغییر ماده استفاده كرد..... آنچه كه مهم است آنستكه هرگز نمی توان از
این انرژی برای مقاصد منفی استفاده نمود، زیرا چنین كاری برخلاف قوانین
حاكم بر طبیعت است."
امروزه نوشته های زیادی درباره دانش هرمس مخصوصاً درباره هفت اصل که ادعا می شود پایه تمام دانش بشری است وجود دارد. در تلاش برای آگاهی از علوم قدیم کتیبه هایی از دل خاک بیرون آمده است که سالیان اخیر علاقه مندان بسیاری را به خود جذب کرده است. اکنون قصد شده که هفت اصل هرمس را بازگو کرده به امید آنکه بتوانید از آنها در رشد و تکامل خود بهره ببرید.
برای استفاده از اصول هرمس ، که به اصول هفتگانه قدرت معروف هستند ، بهتر است که در سطح آلفا، درباره تک تک این اصول مراقبه کنید. در نتیجه با اینکار ، افزایش سطح آگاهی تان درباره این اصول در جاده منتهی به روشنگری ، یک گام بیشتر به سمت جلو حرکت خواهید کرد. اما شما نباید انتظار داشته باشید که در سطح آلفا ، آگاهی تان بصورت جرقه هایی الهام گونه یکباره آشکار شود ، بلکه لازم است پس از تامل کافی درباره هر اصل و پس از هضم و بکارگیری این اصول ، منتظر ظهور تدریجی شنات و آگاهی باشید.
اصول هفتگانه قدرت ، بطور یقین در تمام عناصر وجودی صادق هستند و در عین حال قابل تغییر . اصلاح و نابودی نیستند . عملکرد این اصول ، همانند قوانین راهنمایی و رانندگی است ، به عبارت بهتر ، این اصول قوانین جهانی هستند که بر همه چیز ، از کوچکترین ذرات جهان گرفته تا خود جهان حاکم هستند. آگاهی از این اصول ، همچون داشتن برگی برنده در دست شماست و در واقع می توان گفت که این اصول قوانین کلی حاکم بر زندگی هستند.
نخستین اصل از اصول هفتگانه قدرت به اصل ذهن گرایی معروف است . بنابر اصل ذهن گرایی ، جهان جلوه ای از وجود ذهنی خداوند است . با این توضیح ، بیدرنگ با سئوالات گوناگونی روبرو می شویم که ناشی از درک نادرست مردم از این اصل دارند. آیا این اصل به این معناست که ما شکل خیال گونه ای از یک ماهیت نامحدود هستیم که از او جدا گشته و هرگز نمی توانیم به کنه وجود او و در نتیجه ، به کنه وجود خودمان پی ببریم؟ آیا ما آدم ماشینی بی اراده ای هستیم که از تولیدات یک قادر مطلق است؟
در جواب چنین سئوالاتی باید گفت که هرگز چنین نیست . بلکه همانگونه که شخصیت داستانی یک داستان نویس ، جلوه ای از شخصیت خود اوست، ما و هر آنچه در جهان وجود دارد جلوه ای از خالق مان هستیم زیرا همانگونه که پیش تر اشاره شد دنیای هر کس جلوه ای از وجود ذهنی خود اوست.
اصل ذهن گرایی ما را در درک بهتر ذهن و روان و پی بردن به نحوه عملكرد آن تواناتر می سازد. نیروی ذهنی یا کنترل ذهن ، به این دلیل تاثیر دارد که جهان ، چیزی ذهنی است و تمام چیزها از جایگاه نسبی ذهن ما دیده می شوند یعنی ما هرچه فکر می کنیم ، می بینیم. ممکن است که شما فکر کنید در پیش رویتان یک درخت می بینید، در حاليكه یک سنجاب آن درخت را خانه می بیند. یا ممکن است که دوست شما تابلویی از پيكاسو را یک اثر بی همتای هنری ببیند ولی شما آنرا یک تابلوی گرانقیمت ببینید. همچنین ممکن است که شما موقعیتی را برای خودتان یک دردسر به حساب آورید در حاليكه همسرتان آنرا یک اتفاق ساده بپندارد. در تمام این موارد ، هم شما و هم دیگران ، همگی حق دارید، زیرا هر کس در واقع هرآنچه را فکر می کند ، می ببیند.
روش کنترل ذهن سیلوا بر این اساس شکل گرفته است که ذهن ما قرار است نیروها و شرایطی را که خارج از وجود ما قرار گرفته اند ، کنترل کند. زیرا همانگونه که اشاره شد دنیایی که ما پیش روی چشمانمان می بینیم جلوه ای از وجود ذهنی ماست. پس همانگونه که ما دنیای خودمان را ایجاد می کنیم ، قادر هستیم که آنرا دوباره از نو پدید آوریم. در واقع ، ما در دوره سیلوا می آموزیم که برای تغییر دادن و کنترل کردن دنیایمان ، از ذهن خو استفاده می کنیم.
دومین اصل قدرت اصل تطابق نام دارد و بیانگر این است که هر آنچه در بالاست ، پس در پایین هم هست و هر آنچه که در پایین است ، پس در بالا نیز وجود دارد.
بر طبق این اصل ، آنچه در عالم مادی وجود دارد ، پس در عالم ذهنی نیز وجود دارد و آنچه در عالم ذهنی وجود دارد پس در عالم روحانی هم موجود است. بنابراین ، از آنجا که امواج مغزی فردی ، در سطح بتای بالا با فرکانس 40 سيكل بر ثانیه است، پس احساس ذهنی او در سطح بالایی از تنش و بیقراری خواهد بود.
با درک و شناخت بیشتر این اصل ، شما می توانید بسیاری از احساسات منفی یا مثبت خود را آزاد کنید. همچنین این اصل به شما کمک می کند که مشکلاتی را که دارای درجات متفاوتی از شکل بروز هستند را از راه مواجهه با درجات خفیف تر آنها ، حل و فصل کنید. زیرا بر اساس اصل تطابق ، یک مشكل در شکل خفیف آن در واقع همان مشكل در شدیدترین شکل خود است. در روش کنترل ذهن سیلوا ، به شیوه های گوناگونی از اصل تطابق بهره برداری می شود.
سومین اصل قدرت به اصل ارتعاش معروف است. بر طبق این اصل ، همه چیز در حال یک حرکت دائمی و بی پایان است و هرگونه تغییری در ارتعاش عناصر ، شکل بروز آنها را دگرگون می کند. مثلاً بر اساس این اصل ، موفقیت و شكست نیز هر کدام دارای ارتعاش خاصی هستند. یا مثلاً آب در بالاترین ارتعاش خود در شکل بخار بوده و در پایین ترین ارتعاش خود در شکل یخ بروز می باد. اما آب ، یخ و بخار همگی یکی هستند و تنها شدت ارتعاشات آنها شکل بروزشان را تغییر می دهد.
بر همین اساس هنگامی که ما دچار بیماری می شویم ، آنچه در بطن بیماری ما قرار دارد ، ضعیفتر شدن ارتعاشات بدنمان است . بنابر این برای مقابله با هر نوع بیماری ، فقط کافی است که ارتعاشات بدنمان را تنظیم کنیم ، خواهیم دید که بزودی شفا خواهیم یافت.
چهارمین اصل قدرت اصل تضاد است. بر اساس این اصل همه چیز دو گانه است. یعنی هر چیزی در جهان، ضد خودش را دارد و این دو چیز متضاد فقط از نظر درجه و کمیت با یکدیگر متفاوتند ولی از نظر ماهیت با همدیگر تفاوتی ندارند.
همه ما افراد کم سن و سال و بلند قد و بازیکنان کوتاه قد بسکتبال را به چشم خود دیده ایم اما باید گفت که مطابق اصل تضاد بلندی یا کوتاهی به خودی خود وجود ندارد بلكه تشخیص این امر به نظر ما بستگی دارد. درباره گرما و سرما نیز چنین است. در دینامیک سیلوا ، اصل تضاد را برای چرخش نگرشمان از دوست نداشتن به دوشت داشتن ، از ترس به خوش بینی ، از تنفر به عشق ، از احساس گناه به بخشش خود و از خشم به خونسردی بکار خواهیم برد. همچنین از اصل تضاد برای شفاف کردن معانی کلماتی مانند: عشق ، ترس و خشم ، از راه تعریف و توصیف کلمات متضاد آنها ، استفاده های فراوانی خواهیم برد. مثلاً کلمه ترس را در نظر بگیرید ترس چیست؟ مسلماً ترس یک احساس منفی است اما چه جور احساس منفی؟ اگر مقیاس تضاد را رسم کنیم ، ترس در قطب منفی مقیاس قرار خواهد گرفت . با تفکر بیشتر درباره کلمه ترس ، پی می بریم که ترس احساسی از انتظار است . بنابراین در هر دو قطب مثبت و منفی مقیاس تضاد، کلمه انتظار را قرار داده ایم و ترس را اینگونه تعریف خواهیم کرد. ترس احساس از یک انتظار منفی است یعنی فردی که دچار ترس می شود در انتظار وقوع وقایع ناخوشایند بسر می برد. اما در برابر احساس ترس ، احساس خوش بینی قرار دارد که احساس انتظاری مثبت است یعنی فرد دارای احساس خوش بینی در انتظار وقوع وقایع خوشایند خواهد بود. به این ترتیب چنین نتیجه گیری خواهیم کرد که ترس و خوش بینی هر دو یکی هستند و تنها از نظر درجه مثبت یا منفی بودن با یکدیگر متفاوت هستند.
پس بنابراین اصل تضاد ما می توانیم با تغییر دادن درجه احساساتی همچون ترس ، به قطب مقابل و مثبت این احساسات تغییر جهت دهیم.
پنجمین اصل قدرت ، به اصل ریتم معروف است. اصل ریتم بیانگر این است که هر چیزی دارای جریان و دوره است دوره صعودی و دوره نزولی.
بر طبق این اصل ، همه چیز دارای نقطه اوج و نقطه نزول هستند . مثلاً دور منظمی از تولد ، رشد ، پیری و سرانجام مرگ ، به چشم می خورد . همچنین در هر لحظه از اوقات شبانه روز، ما یک دور منظم روبرو هستیم : هنگامی که از خواب بیدار می شویم ، دور روزانه خود را با خوردن صبحانه شروع می کنیم . دوری آغاز می شود که با پایان یافتن صبحانه خاتمه می یابد. پس از سپری شدن روز هنگام شب ، دور شبانگاهی زندگی و دور رویاهایمان آغاز می شود. در واقع بر طبق اصل ریتم هر کاری که ما در طول یک شبانه روز انجام می دهیم ، دارای یک دور است. ولی ما هرگز از پیش نمی دانیم که در کجای آن دور قرار داریم. مگر آنکه از آینده به گذشته خود بنگریم. اگر ما در وضعیت صعودی دور خود قرار داشته باشیم ، شانس موفقیت ما در هر کاری افزایش خواهد یافت. اما اگر در وضعیت نزولی دور خود باشیم احتمالاً در کارهایمان دچار شکست خواهیم شد. به عبارت دیگر می توان چنین گفت که دور زندگی ما دارای نقطه فراز و نقطه فرود بوده و این شامل دور خواب ، دور سلامتی ، دور انرژی ، دور موفقیت ، دور بخت و شانس و غیره است.
هر دوری در مدت معینی از زمان جریان می یابد. همانطور که قبلاً اشاره شد. ما از اینکه در نقطه فراز دورمان قرار داریم یا در نقطه فرود آن ، از پیش آگاهی نداریم ولی اگر از جریان زندگی خود نموداری از دورهای سردی ، انرژی ، شانس ، عشق ، سلامی ، موفقیت ، کسالت و... رسم کنیم متوجه نوساناتی منظم میان آنها خواهیم شد.
برای اینکه شما از دورهای زندگی خود آگاهی بیشتری بدست آورید ، می توانید به سطح آلفا بروید و در این سطح با کمک گرفتن از تکنیک سه انگشتی ، به خودتان تلقین کنید که شما قصد دارید از دورهای زندگی تان آگاه تر شوید و آنها را بیشتر بشناسید. اینگونه شما می توانید با کسب آگاهی بیشتر از نقطه فراز دور زندگی خود ، هنگامی که در دور صعودی قرار دارید در کارهایتان موفق شوید. به این ترتیب مطابق اصل ریتم یک خانم خانه دار با شناخت نقطه فراز دور زندگی خود می تواند خریدهای مناسبی انجام دهد یا اینکه تاجران در نقطه فراز ، دور زندگی ماهیانه خود می توانند معامله های پر سودی انجام دهند و سرمایه گذاران و خریداران سهام می توانند به موفقیت های شغلی عهده ای نایل شوند.
ششمین اصل قدرت اصل علت و معلول ( اثر و تاثیر) است. بر طبق این اصل هر علتی ، معلولی خاص و هر معلولی ، علت خاص خود را دارد. به عبارت دیگر بر طبق این اصل تمام رویدادهای زندگی بر اساس قوانینی شکل می گیرند و حتی حوادث و تصادفات نیز قوانینی دارند که از نظر ما ناشناخته اند. بگذارید با بیان داستان کوتاهی این اصل را بیشتر توضیح دهیم.
روزی از روزها ، در یکی از جنگلهای کالیفرنیا ، برگی از درخت جدا شد و به زمین افتاد . کرم ابریشم چاقی که از آنجا می گذشت مجبور شد برای پرهیز از برخورد با آن برگ ، آنرا دور بزند. پس از اینکه آن کرم ابریشم با تغییر مسیرش به کندۀ درختی رسید. از آن بالا رفت و بر روی آن توقف کرد. در همان زمان، مردی از راه رسید و بر روی آن کندۀ درخت نشست . اما پس از اینکه در پشت خود احساس چیزی نمناک کرد از جایش بلند شد و متوجه شد که کرمی له شده و لباس او را کثیف کرده است. آن مرد پس از بازگشت به خانه لباس هایش را عوض کرده و آنرا برای شستشو به خشکشویی محلشان تحویل داد. او در مغازه خشکشویی با خانمی آشنا شد که از او خوشش آمد. سرانجام کار آن دو به ازدواج کشید و پس از مدتی صاحب پسرش شدند. پسر آنها بسیار باهوش بود ، بگونه ای که پس از سپری کردن دوران تحصیل ، یک وکیل شد. بعدها آن پسر وارد کارهای سیاسی گردید و در حزب خود بسیار ترقی نمود. چنین بود که به علت افتادن برگی در یکی از جنگلهای کاليفرنيا ، ریچارد نیکسون سی و هفتمین رئیس جمهوری امريكا شد. این نمونۀ عینی از اصل علت و معلول.
هفتمین اصل قدرت اصل جنس است. مطابق با این اصل هر چیزی دارای نیروهای مذکر و مونث است. جنس در عالم مادی ، در عالم ذهنی و هم در عالم روحانی آشکار می شود. نیروی مذکر ، برونگرا ، مثبت و فعال است اما نیروی مونث درونگرا ، منفی ، منفعل و خلاق است. نیروهای مونث و مذکر در هر دو جنس مرد و زن وجود دارند. مثلاً یک سخنران ماهر و پر تحرک ، صرفنظر از زن یا مرد بودن ، نیروهای مذکر تولید خواهد کرد.
اصول هفتگانه قدرت ، قوانینی غیر قابل بحث طبیعت هستند و چنانکه گفته شد این قوانین ، تغییر پذیر یا فناپذیر نیستند. با وجود این ، ممکن است از یک قانون ، مخالف قانون دیگری استفاده شود. قوانین بالاتر بر ضد قوانین پست تر و قوانین پست تر بر ضد قوانین بالاتر.
جهان یا به عبارت بهتر ذهن ما ، مانند رودخانه ای است که این قوانین همچون چوب خشکی در آن شناور است. ما که در این رودخانه شنا می کنیم ، می توانیم با توسل به این چوب خشک ، خودمان را به ساحل نجات برسانیم. برای رسیدن به ساحل نجات ، حتماً لازم نیست که ما این قوانین را خوب بشناسیم. اما زمانیکه به ساحل نجات رسیدیم ، تامل اندکی درباره قوانین ، ما را در بهتر شنا کردن در رودخانه زندگی تواناتر خواهد ساخت.
هدف از بیان هفت اصل قدرت در این مقاله، این است که شما پس از مراقبه بر روی آنها و کسب آگاهی بیشتر درباره آنها بتوانید از آنها در تمام جنبه های زندگی بهره برداری کنید. با رشد و تکامل آگاهی درباره این اصول، بسیار بیش از گذشته از منافع آنها بهره مند خواهید شد. تظاهر بیشتر این اصول در زندگی روزمره ما کاملاً آشکار است، اما برخی از آنها چندان به چشم نمی آیند.
در باورهای دینی ما، موفقیت، یک محصول است؛ میوه ای شیرین که می توان بذر آن را کِشت و نهال آن را به بار نشاند و روزی برداشت کرد. چنین نیست که برای گروهی از انسان ها سرنوشتِ «پیروزی» و برای گروهی دیگر، سرنوشت «شکست»، رقم خورده باشد. این، برداشتی است که هر کس اندکی با تعالیم و معارف اسلام و نیز فرهنگ اهل بیت(ع) آشنا باشد، بدان خواهد رسید. چنین کسی همچنین به روشنی درمی یابد که در نظام تربیتی اسلام، «موفقیت»، ماهیّتی دوگانه دارد، به این معنا که در اسلام، پیوند عمیقی میان ابعاد مادی و غیر مادّی موفقیت، برقرار است. هر پیروزی ظاهری، چنانچه از ارزش های معنوی(نیّت درست، رعایت حقوق خدا و خود و دیگر انسان ها و حتّی طبیعت، و...) تهی باشد، ناتمام و گاه حتّی زیان و شکست است.
بر این اساس، نگاهی گذرا به برخی عوامل موفقیت از دیدگاه قرآن و حدیث می افکنیم:
پیامبر اکرم:
اَلظَّفَرُ بِالجَزمِ والحَزمِ.(1)
پیروزی، در گرو اراده قاطع و دوراندیشی است.
امام علی(ع):
الأخذُ عَلَی العَدُوِّ بِالفَضلِ أحَدُ الظَّفَرَینِ.(2)
برتری جستن بر دشمن با احسان و بخشش، یکی از پیروزی هاست.
اَلظَّفَرُ بِالحَزمِ والحَزمُ بِإجالَةِ الرَّأیِ.(3)
پیروزی، وابسته به دوراندیشی (و احتیاط) است و دوراندیشی در گرو به کار انداختن رأی.
اِستَعمِلْ مَعَ عَدُوِّکَ مُراقَبَةَ الإمکانِ وَ انتِهازَ الفُرصَةِ، تَظْفَرْ.(4)
برای مقابله با دشمنت، منتظر توانایی یافتن بر او و به دست آوردن فرصت باش که در این صورت، پیروز می شوی.
لا تَبطَرَنَّ بِالظَّفَرِ، فَإنّکَ لا تَأمَنُ ظَفَرَ الزَّمانِ بِکَ.(5)
از پیروزی سرمست مشو؛ زیرا که از پیروزی زمانه بر خود در امان نیستی.
ظَفَرُ الکِرامِ عَفوٌ و إحسانٌ، ظَفَرُ اللِّئامِ تَجَبُّرٌ و طُغیانٌ.(6)
پیروزی مردان بزرگوار، گذشت و احسان است و پیروزی مردان فرومایه، زورگویی و گردنکشی.
التُّوفیقُ رأسُ النَّجاحِ.(7)
توفیق، اساس کامیابی است.
بِالتَّوفیقِ تَکونُ السَّعادَةُ.(8)
با توفیق، خوش بختی به دست می آید.
امام رضا(ع):
مَن سَألَ اللَّهَ التَّوفیقَ ولَم یَجتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهزَءَ بِنَفسِهِ.(9)
هر کس از خدا توفیق طلبد، ولی تلاش نکند، خود را ریشخند کرده است.
المُستَشیرُ عَلی طَرَفِ النَّجاحِ.(10)
مشورت کننده، بر لبه پیروزی است.
مُشاوَرَةُ العاقِلِ النّاصِحِ رُشدٌ و یُمنٌ و تَوفیقٌ مِنَ اللَّهِ.(11)
مشورت کردن با انسان خردمندِ دلسوز، هدایت و فرخندگی و توفیق الهی را در بر دارد.
ولا تَجتَمِعُ عَزیمَةٌ و وَلیمَةٌ؛ ما أنقَضَ النَّومَ لِعزائمِ الیَومِ وأمحی الظُّلمَ لِتَذاکیرِ الهِمَمِ.(12)
عزم و اراده (برای رسیدن به کمالات و مقامات عالیه) با سورچرانی (و راحت طلبی) سازگار نیست؛ چه بسیار خواب های شبانگاهی که تصمیمات روز را برهم زده، و چه بسیار تاریکی هایی که یاد همّت های بلند را از خاطره ها زدوده است!
أصلُ العَزمِ الحَزمُ، وَثَمَرَتُهُ الظَّفَرُ.(13)
ریشه اراده و تصمیم، دوراندیشی است و میوه آن، کامیابی.
مَن أسهَرَ عَینَ فِکرَتِهِ بَلَغَ کُنهَ هِمَّتِهِ.(14)
هر که دیده اندیشه اش را شب ها بیدار نگه دارد، به اوج همّت و خواست خود برسد.
مَن قاتَلَ جَهلَهُ بِعلمِهِ فازَ بِالحَظِّ الأسعَدِ.(15)
هر کس با دانش خود به جنگ نادانی برود، به بالاترین خوش بختی دست یافته است.
مَن تَفَکَّرَ فی آلاءِ اللَّهِ وُفِّقَ.(16)
کسی که در نعمت های الهی اندیشه کند، موفق شده است.
مَن بَذَلَ جُهدَ طاقَتِهِ بَلَغَ کُنهَ إرادَتِهِ.(17)
هر که نهایت توان خود را به کار گیرد، به نهایت خواست خود دست یابد.
مَن کانَتِ الْآخِرَةُ هِمَّتَهُ بَلَغَ مِنَ الخَیرِ غایَةُ اُمنِیَّتِهِ.(18)
هر کس که آخرت، همّ و غمّ او باشد، در خیر و خوبی به اوج خواست خود می رسد.
قرآن کریم:
والَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا و إنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ.(19)
و کسانی که در راه ما کوشیده اند، به یقین، راه های خود را بر آنان می نماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است.
وَمَا المَغرُورُ الَّذی ظَفَرَ مِنَ الدُّنیا بِأعلی هِمَّتِهِ
کَالآخِرِ الَّذی ظَفَرَ مِنَ الآخرِةِ بِأدنی سَهمَتِهِ.(20)
مرد مغرور و فریب خورده ای که تا آخرین درجه سعی و تلاش کوشیده و بر جهان پیروز گردیده است، همانند رادمردی که آخرت را با کم ترین بهره خویش به دست آورده، همانند نیست.
امام صادق(ع):
یَظفَرُ مَن یَحلُمُ.(21)
بردبار، پیروز است.
مَن حَلُمَ عَن عَدُوِّهِ ظَفِرَ بِهِ.(22)
آن که در برابر دشمنش بردباری نشان دهد، بر او پیروز شود.
مَنِ استَعانَ بِالحِلمِ عَلَیکَ غَلبَکَ و تَفَضَّلَ عَلَیک.(23)
آن کس که در برابر تو از بردباری مدد جوید، بر تو چیره می شود و برتری می یابد.
یا أیُّهَا النَّبیُّ! حَرِّضِ المُؤمِنینَ عَلَی القِتالِ إن یَکُن مِنکُم عِشرونَ صابِرُونَ یَغلِبُوا مِأتَینِ و إن یَکُن مِنکُم مئةٌ یَغلِبُوا ألفاً مِنَ الَّذینَ کَفَروُا بِأنَّهُم قَومٌ لا یَفقَهُونَ.(24)
ای پیامبر! مؤمنان را به جهاد برانگیز. اگر از شما بیست تن، شکیبا باشند، بر دویست تن چیره آیند، و اگر از شما یکصدتن شکیبا باشند، بر هزارتن از کافران غالب شوند؛ زیرا آنان (کافران)، مردمی هستند که نمی فهمند.
بِالصَّبرِ تُدرَکُ مَعالِی الاُمُورِ.(25)
با صبر، به مقامات بلند می توان رسید.
مَن رَکِبَ مَرکَبَ الصَّبرِ اهْتَدی إلی مِضمارِ النَّصرِ.(26)
هر که بر مَرکب صبر نشیند، به خط پایان پیروزی رسد.
لا یَعدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ، و إن طالَ بِه الزَّمانُ.(27)
شکیبا، سرانجام کامیاب می شود؛ هر چند بعد از زمانی دراز باشد.
الصَّبرُ عَلی مُضَضِ الغُصَصِ یُوجِبُ الظَّفَرَ بِالفُرَصِ.(28)
صبر در برابر درد و رنج غصه ها، موجب دست یافتن به فرصت هاست.
الصَّبرُ مِفتاحُ الدَّرکِ، و النُّجحُ عُقبی مَن صَبَرَ.(29)
صبر، کلید رسیدن است و کامیابی، عاقبت کسی است که صبر کند.
الصَّبرُ یَعقِبُ خَیراً، فَاصبِرُوا تَظفَرُوا.(30)
صبر، پیامد نیک دارد. پس صبر کنید تا کامیاب شوید.
مسیح(ع):
إنّکُم لا تُدرِکُونَ ما تُحِبُّونَ إلّا بِصَبرکُم عَلی ما تَکرَهونَ.(31)
شما به آنچه دوست دارید، نخواهید رسید، مگر با صبر در برابر آنچه ناخوش می دارید.
الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ، فَانْتَهِزوُا فُرَصَ الخَیرِ.(32)
فرصت ها همانند ابرها می گذرند. پس فرصت های نیک را غنیمت شمرید.
بادِرِ الفُرصَةَ قَبلَ أن تَکونَ غُصَّةً.(33)
فرصت ها را دریاب، قبل از این که به حسرت تبدیل شوند.
مَنِ انْتَظَرَ بمُعاجَلَةِ الفُرصَةِ مُؤاجَلَةَ الإستِقصاءِ سَلَبَتهُ الأیّامُ فُرصَتَهُ؛ لِأنَّ مِن شَأنِ الأیّامِ السَّلبَ، وسَبیلُ الزَّمَنِ الفَوتُ.(34)
به هر کس فرصتی دست دهد و او به انتظار دست دادن فرصت کامل (و رسیدن به شکلی کاملاً مطلوب) آن را تأخیر اندازد، روزگار، همان فرصت را نیز از او برباید؛ زیرا کار ایّام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن.
حضرت علی(ع):
بِحُسنِ النِّیّاتِ تَنجَحُ المَطالِبُ.(35)
با انگیزه های نیکو، خواست ها برآورده می شود.
أقرَبُ النِّیّاتِ بِالنَّجاحِ أعوَدُها بِالصَّلاحِ.(36)
نزدیک ترین انگیزه ها به کامیابی، شایسته ترین آنهاست.
فِی إخلاصِ النِّیّاتِ نَجاحُ الاُمورِ.(37)
راز کامیابی در کارها، پاکسازی انگیزه هاست.
لَئِن شَکَرتُم لَأزیدَنَّکُم، ولَئِن کَفَرتُم إنَّ عَذابی لَشَدیدٌ.(38)
اگر (نعمت هایم را) سپاس گویید، بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، همانا عذاب من سخت خواهد بود.
لا زَوالَ للنَّعماءِ إذا شَکَرتَ ولا بَقاءَ لَها إذا کَفَرتَ.(39)
برخورداری (کامیابی)، پایانی ندارد اگر شکرگزار باشی، و دوامی ندارد، اگر ناشکری نمایی.
در آخر، یکی از شیرین ترین ها در پیروزی را که در نامه امیرمؤمنان به فرزندش امام حسن(ع) آمده است، می آوریم:
خُذْ عَلی عَدُوِّکَ بِالفَضلِ فَإنَّهُ أحلَی الظَّفَرَینِ.(40)
با دشمنانت با فضیلت و بزرگواری رفتار کن، که رفتار نیکو با دشمن، یکی از شیرین ترین ها در پیروزی است.
1. بحار الأنوار، ج 77، ص 165.
2. غُرر الحکم، ح 1676.
3. نهج البلاغه، حکمت 48.
4. غرر الحکم، ح 2347.
5. همان، ح 10292.
6. همان، ح 6044 و 6045.
7. همان، ح 942.
8. همان، ح 4196.
9. بحار الأنوار، ج 75، ص 356.
10. غرر الحکم، ح 1217.
11. المحاسن، ص 602.
12. نهج البلاغه، خطبه 241.
13. غررالحکم، ح 3095.
14. همان، ح 8784.
15. همان، ح 8859.
16. همان، ح 3135.
17. همان، ح 8785.
18. همان، ح 8902.
19. سوره عنکبوت، آیه 69.
20. نهج البلاغه، حکمت 370.
21. بحارالأنوار، ج 78، ص 269.
22. کنزالفوائد، ج 1، ص 319.
23. غررالحکم، ح 9132.
24. سوره انفال، آیه 65.
25. غررالحکم، ح 4276.
26. بحارالأنوار، ج 78، ص 79.
27. نهج البلاغه، حکمت 153.
28. غررالحکم، ح 2096.
29. بحارالأنوار، ج 78، ص 45.
30. مشکاة الأنوار، ص 22.
31. مسکّن الفؤاد، ص 47 و 48.
32. وسائل الشیعة، ج 16، ص 84.
33. مستدرک الحاکم، ج 12، ص 142.
34. بحار الأنوار، ج 78، ص 268.
35. نهج البلاغه، نامه 31.
36. غررالحکم، ح 4349.
37. همان، ح 3289.
38. همان، ح 6510.
39. سوره ابراهیم، آیه 7.
40. الکافی، ج 2، ص 94.
پدیدآورنده: حسین پورشریف
کامروایان چه سان می اندیشند؟ چه چیزی آنان را به سوی کامیابی راهنمایی می کند؟
برای پیدا کردن جواب این پرسش ها با برخی از کامیاب ترین افراد، در برانگیختن دیگران، یعنی شوق آورترین سخنرانان و نویسندگان پرفروش ترین کتاب های «راز موفقیت»، به گفتگو پرداخته ایم. در زیر، هفت راز کامروایی اینان را ذکر می کنیم:
اگر در جامعه ای مردم، دیگران را (از پدر و مادر گرفته تا دولت)، عامل شکست ها و عدم پیشرفت های خود بدانند، انسان های کامیاب، هرگز دیگران را مسئول اشتباهات خود ندانسته، مقصّرشان نمی شمارند. آنان حتی در ذهن خویش هم چنین نمی اندیشند. شعارشان این است: «اگر من باید ترقّی کنم، پس جوابگوی رخدادهای آن نیز هستم».
آنها می دانند موقعی که می گویید کسی یا چیزی شما را از کامیابی باز می دارد، در حقیقت، توان خود را نادیده می گیرید. مثلاً به طرف مقابلتان می گویید: «تو بیشتر و بهتر از من می توانی زندگی ام را مهار کنی!».
لس براون را در نظر بگیرید. او بچّه ای سر راهی بود و در دوران کودکی به وی برچسب «عقب مانده ذهنی» می زدند. بنابراین، دلایل زیادی برای از دست دادن امیدش داشت، لیکن زمانی که یکی از دبیران دبیرستان به وی گفت: «نظر دیگران درباره تو واقعیت ندارد»، فهمید که آینده به دست های خودش سپرده شده و راهش را چنان ادامه داد تا این که یکی از قانونگذاران و نویسندگان ایالت «اوهایو» گردید و امروزه، به عنوان یکی از سخنرانان برجسته انگیزه دار امریکا، ساعتی حدود بیست هزار دلار عایدی دارد.
براون متوجه شد که از توان انسان خارج است که عواملی همچون طبیعت، گذشته و دیگران را مهار کند، بلکه قادر است بر اندیشه ها و کنش های خویشتن مسلّط گردد. پذیرش مسئولیت زندگی خودتان، یکی از نیروبخش ترین شیوه هایی است که می توانید به کار بندید.
شاید مهم ترین عاملی که انسان های موفق را از بقیه متمایز می سازد، این است که زندگی آنان «هدفدار» است و آنچه را انجام می دهند که اعتقاد دارند به خاطرش چشم به جهان گشوده اند. واین دایر، نویسنده اثر پرفروش «اشتباهاتی که در زندگی مان مرتکب می شویم»، می گوید:
«مهم ترین عامل برای انسانِ کاملاً وظیفه شناس، هدف داشتن در زندگی است».
حیات بدون هدف، مترادف است با روزگارْ گذراندن با کم ترین تلاش؛ ولی هنگامی که با هدفی زندگی می کنید، انگیزه اصلی شما این است که کارها را به خوبی انجام دهید. اقدامی را که صورت می دهید، دوست دارید و آن را می نمایانید. مردم، تمایل دارند که با شما همکاری نمایند؛ چون تعهّد و التزامتان را درک می کنند.
چه سان می شود هدفدار زیست؟ با یافتن علّتی که به آن معتقدید و فعّالیت و عملکردهایتان را در اطراف آن متمرکز می کنید. مایک فری، فروشنده لوازم صوتی به تدریج دریافت که مشاوران املاک (دلّالان معاملات ملکی)، برای افزایش مهارت های فروش زمین، به کمک نیازمندند. به همین دلیل، از فرصت استفاده کرد و سازمان مایک فری را که یک شرکت آموزشی جهت صاحبان صنف معاملات املاک بود، دایر کرد. در حال حاضر، شرکت وی سالانه، افزون بر بیست میلیون دلار، درآمد دارد.
کوشش برای دستیابی به اهدافتان، بدون طرح نقشه، مثل رانندگی از «لس آنجلس» به «دنور»، بدون نقشه راهنماست. زمان، انرژی و هزینه هدر رفته، احتمالاً سبب می گردد که پیش از رسیدن به «راکیز» - که همان ابتدای راه است -، از سفر سر باز زنید.
برایان تریسی، یکی از کامرواترین نویسندگان، سخنرانان و مربیّان فروش در امریکا خاطر نشان می سازد: «هدف هایی که نگاشته نمی شوند، به هیچ وجه، هدف به شمار نمی روند؛ بلکه صرفاً خیال پردازی اند. با دسترس به یک نقشه راهنما، از مسافرت لذت می برید و در کوتاه ترین زمان ممکن، خود را به مقصد می رسانید».
دلتان می خواهد خانه ای بزرگ، خودرویی جدید و میلیون ها دلار پول داشته باشید، ولی مشکل این جاست که همه انسان ها چنین آرزوهایی را در سر می پرورانند؛ امّا افراد موفّق درمی یابند که برای تحقّق بخشیدن به این قبیل رؤیاها تا چه حد باید تلاش کنند تا بتوانند آن آرزوها را عملی سازند. به این ترتیب، آنها به سبب تلاشی که باید به منظور دستیابی به این آرزوها انجام دهند، هرگز لب به شکوه و شکایت نمی گشایند.
یکی از مشخّصه های جالب توجه سخنرانان شوق آوری که با آنان به گفتگو نشستیم، انگیزه خارق العادّه آنان برای «بهتر بودن» است و به منظور پیشبرد مهارت هایشان تقریباً از انجام دادن هیچ کاری رویگردان نیستند. پاتریشیا فریپ، زمانی که راهکارهای حرکت به سوی کامیابی را برای افزون بر پانصد مدیر اجرایی توضیح می داد، اظهار می داشت که جهت پیشرفت مهارت های گفتاری اش یک کارگاه مضحک تأسیس کرد و یک مربّی استخدام نمود تا در این کار به وی یاری رساند و فیلم آن صحنه ها را نیز به دیگران نشان می داد تا همگان شاهد باشند که وی چگونه توانایی هایش را بهبود بخشیده است.
چنانچه کسی از شما موقع کار، فیلمبرداری کند و آن را برای دیگران پخش کند، چه احساسی به شما دست می دهد؟ آیا به این کار مباهات می ورزید یا ناراحت می شوید؟ اگر آشفته می شوید، از همین امروز، تصمیم بگیرید بر تلاشتان چنان بیفزایید تا در کار و رشته خود، بهترین شوید.
درباره زندگی و شرح حال کارشناسان به مطالعه بپردازید تا دریابید که بهترین ها به چه اعمالی مبادرت می ورزند و شما هم چنین کنید.
شاید این جمله مبهم باشد، لیکن وقتی که واقعاً به هدفتان متعهد و پایبند باشید، حتّی حقّ تسلیم شدن هم ندارید. باید هر کار مفیدی که شما را به هدفتان نزدیک تر می کند، انجام دهید. در طول روز، هر قدر وقت دارید، برای به دست آوردن اهداف و تحقّق رؤیاهایتان صرف کنید. از خود بپرسید: «آیا کاری را که حالا صورت می دهم، مرا به هدفم نزدیک می کند؟». اگر این طور نبود، کار ضروری را در اولویت قرار دهید.
لس براون در اثرش تحت عنوان «تحقّق رؤیاها» می گوید که روزی با یکی از دوستانش به نام ماریتون، تلفنی حرف می زده است. متأسّفانه روز بعد، ماریتون، جان می سپارد. بعدها روزی براون که به تمیز کردن دفتر کار وی کمک می کرده، به برگه های دستنویس نمایش نامه ای برخورد می کند که متأسفانه، هرگز به چاپ نرسیدند. ماریتون تنها کسی بود که پایان ماجرا را خبر داشت کاش آن روز که پایان ماجرا را برای لس تعریف کرد، آن را روی کاغذ آورده بود!.
به خاطر بسپارید که زندگی، ابدی نیست. اشخاصِ کاملاً کامیاب، به این موضوع واقف اند؛ لیکن به جای این که آن را یأس آور و دردناک تصور کنند، از این دانش، برای پیشرفت و ترقّی سود می جویند. آنها خواسته هایشان را فعالانه و با شور و حرارت دنبال می کنند و رؤیاهایشان را به تحقق می رسانند. شما هم می توانید چنین کنید!
تا آن جا که در حافظه تاریخ مانده است، از دیرباز تاکنون، انسان ها برای گذران زندگی خویش، با نیازهای نامحدود و منابع محدود روبه رو بوده اند و همین ناهمگونی، علت پیدایش علم اقتصاد بوده است و اهمیت این مسئله، باعث شده است تا متفکّران و فیلسوفانی مثل افلاطون و ارسطو و سیسرون حکیم، نظریه های خاصی در برخی ابواب اقتصادی، مطرح نمایند.(1)
زیاده طلبی و منفعت پرستی انسان، موجب می شود تا هر کس که قدرت بیشتری دارد، از منابع موجود بیشتر استفاده و بهره برداری کند. لذا عدالت اقتصادی و پرهیز از رباخواری، «شاه بیت» نظریه های اقتصادی بوده اند.
بعضی از مکتب های اقتصادی، اهرم وجود دولت را برای این کار پیش بینی کرده اند که برای نمونه می توان به مرکانتیلیست ها، سوسیالیست ها و کینزین ها اشاره کرد.
در مقابل، مکتب های دیگری اعتقاد دارند که حذف دولت از اقتصاد و زمینه ایجاد رقابت، می تواند فضای جامعه را با عدالت عطرآگین نماید. فیزیوکرات ها و کلاسیک ها، از نمونه های گروه دوم اند. تفکر غالب در اقتصاد امروزی، اقتصاد مختلط است؛ یعنی نه به طور کامل اقتصاد خصوصی و سرمایه داری و نه اقتصاد دولتی و لذا موفّقیت اقتصادی را باید با این دید بررسی کرد. در این نوشتار، بعضی از معیارهای موفقیت اقتصادی را از دو منظر غیر اسلامی و اسلامی، در جنبه های مصرف و تولید، بررسی می کنیم.
مطلوبیت، یک صفت کیفی است که مصرف کننده از یک کالا احساس می کند و این مطلوبیت، همراه با افزایش مصرف، کاهش می یابد. در یک مثال ساده، فرض کنید شما در هوای گرم، بسیار تشنه هستید. اوّلین لیوان آب را که می نوشید، برای شما مطلوبیت بالایی دارد؛ ولی دومین لیوان، لذت لیوان اوّل را ندارد و همین طور لیوان سوم از لیوان دوم مطلوبیت کم تری دارد. همان طور که گفته شد، مطلوبیت، صفتی کیفی مانند هوش، استعداد، زیبایی و... است که با عدد و رقم قابل اندازه گیری نیست؛ گرچه واحدهایی برای اندازه گیری آن معیّن نموده اند. مثلاً در نمونه آب و تشنگی، گفته شده لیوان اوّل، صد یوتیل(Util) و لیوان دوم، هشتاد یوتیل مطلوبیت دارد. گفته شده که مصرف کننده با توجه به بودجه ای که در اختیار دارد و می تواند به دو کالا اختصاص دهد، ترکیبی از دو کالا را انتخاب می کند که مطلوبیت بالاتری نسبت به ترکیبات دیگر داشته باشد. در شکل روبه رو از ترکیب، منحنی«ج» را انتخاب می کند که هم با بودجه اش سازگاری دارد و هم بهترین و بالاترین مطلوبیت را به او می دهد.(2)
تولیدکنندگان، باتوجه به شرایط اقتصادی، هزینه های تولید و تقاضای بازار، برای ایجاد یک کارگاه تولیدی به ارزیابی می پردازند و در نهایت، به تولید کالا یا خدماتی می پردازند که بالاترین سود را برای آنها به ارمغان آورد. حتی در هنگام افزایش یا کاهش تولید نیز همین هدف را دنبال می کنند. با همین معیار، هر سال کارخانه را ارزیابی می کنند و در صورتی که این هدف محقق نشود، کارخانه را تعطیل می کنند. کم تر کسی در اقتصاد غرب، نظر به نیازهای جامعه یا رضایت خداوند دارد.
هرگونه تصمیم گیری در اقتصاد بر اساس این تحلیل صورت می گیرد که آیا هزینه ای که برای تصمیم خاص اقتصادی پرداخت می شود، چه مقدار منفعت دارد. اگر منفعت آن بیشتر از هزینه ها باشد، آن را عملی می کند وگرنه چشم پوشی کرده، به دنبال جایگزین می گردد. این بند، تقریباً مشابه بند «ب» است؛ فقط در این جا هزینه های معنوی نیز لحاظ می شود. فرض کنید کشوری بخواهد ارتباط تجاری با کشورهایی برقرار کند که علاوه بر کالاهای متداول، مواد مخدر نیز تولید می کنند. در این صورت، ارتباط با این کشورها هزینه های معنوی بالایی دارد. گرچه دولت در قبال آنها پولی نمی دهد؛ امّا آثار مخرّب اعتیادی که دامن جوانان را می گیرد، بسیار سنگین است. باتوجه به هزینه های مادی و معنوی، اشخاص، بنگاه ها و دولت ها، گزینه ای را انتخاب می کنند که فایده اش بیش از هزینه هایش باشد.
در این دیدگاه، ملاک موفقیت، فقط عوامل مادی نیست و کسی که فقط در پناه تصمیمات اقتصادی، دنیای خویش را آباد کند، فرد موفقی نخواهد بود. در قرآن آمده است: «رَبَّنا آتِنا فی الدُّنیا حَسَنةً و فی الآخِرةِ حَسَنة»(3)
و وزن آخرت با دنیا یکی گرفته شده است. حتی در آیات دیگری برای آخرت، اهمیت بیشتری قائل شده است: «والآخِرةُ خَیرٌ لَک مِنَ الاُولی »(4)
و در آیه دیگری آمده است: «والآخرةُ خَیرٌ وَ أبقی »(5)
. یا در سوره مطّففین، وقتی خداوند از نعمت های بهشتی یاد می کند، از مشتاقان می خواهد که برای رسیدن به آن نعمت ها از یکدیگر پیشی بگیرند.
ملاحظه می شود که برخلاف اقتصاد رایج دنیا، مسابقه فقط با معیار تحلیل هزینه - فایده و حداکثر کردن مطلوبیت نیست؛ مسابقه در نعمتی است که ما فقط وصف آن را شنیده ایم. از دیدگاه اسلام، باید به دنبال موفقیتی بود که دو جنبه مادی و معنوی را تأمین کند. عوامل موفقیت در سطح فرد و جامعه را باید در لابه لای آیات قرآن و کلمات معصومان(ع) جستجو کرد. قطعاً عوامل زیادی را می توان نام برد که از حوصله این نوشتار و خواننده خارج است. در این جا به بعضی از آنها در زمینه تولید و مصرف اشاره می کنیم.
رشد تولید را می توان به عنوان معیاری برای پیشرفت کشورها مطرح ساخت. آنچه می تواند جامعه اسلامی را در قبال زورمداران مصون بدارد، عدم وابستگی به آنهاست و این مهم تحقق نمی یابد، مگر این که واحدهای تولیدی باتوجه به نیازها افزایش یابند که در نتیجه، هم بین واحدهای تولیدی رقابت ایجاد می کند و هم تولید، از نظر کمّی و کیفی افزایش پیدا می کند. این ملاک را از بیان امام صادق(ع)، می توان فهمید:
عمّار ساباطی از امام صادق(ع) پرسید: «اگر شخصی اجیر شود، همان مقداری را به دست می آورد که خودش تجارت کند؟». حضرت فرمود: «اجیر کسی نشود، تجارت کند و از خدا طلب روزی نماید».(6)
در شرایط عادی، هرکار تولیدی یا تجاری با خطر (ریسک) روبه روست. تولیدکننده نمی داند در موقع محصول کالا، شرایط جامعه چگونه خواهد بود. آیا تقاضا برای کالای تولیدی او وجود خواهد داشت؟
گرچه موقع تأسیس واحد تولیدی، ارزیابی مثبتی از شرایط موجود و آینده داشته است، ولی ممکن است هم زمان با او محصولات بهتری از طریق دیگر، تولید شوند. ممکن است مشابه این کالاها از خارج وارد گردد و به قیمت ارزان، در دسترس مردم قرار گیرد؛ ممکن است تا زمان تولید، سلیقه مردم عوض شود؛ ممکن است بر اثر شرایط سیاسی کشور، مواد اوّلیه، کمیاب شود و تولید آن را با خطر مواجه کند. اگر تولیدکننده در گرداب این افکار فرو رود، نباید تولید کند و تاجر نباید تجارت نماید؛ ولی امروزه گفته می شود افراد ریسک پذیر، نسبت به افراد ریسک گریز، موفق ترند. امام علی(ع) فرمود:
تاجر ترسو، محروم است و برای تاجر جسور (ریسک پذیر)، رزق و روزی تضمین شده است.(7)
بخش های کشاورزی، صنعت و خدمات، از جمله بخش های مهم اقتصاد هستند که هر کشوری به فراخور وضعیت جغرافیایی و امکانات، در یکی از آنها مزیّت نسبی دارد و می تواند همان را فعال کند و در بخش های دیگر، مصرف کننده کالاهای دیگران باشد. البته بعضی کشورها قابلیت رشد در همه بخش ها را دارند. در روایات ما بدون توجه به شرایط و به طور مطلق، بر احیای کشاورزی تأکید شده است. حتی از دیدگاه فقه شیعه، اگر کسی زمین های معطّل افتاده را آباد کند، با شرایطی مالک آن می شود. امروزه به محصولات کشاورزی مثل گندم و برنج به عنوان کالای مصرفی نگاه نمی شود؛ بلکه از آنها به عنوان ابزارهای سیاسی در دست قدرت های بزرگ یاد می شود. در گذشته، برنج تولید داخل ژاپن، به قیمت چند برابر برنج وارداتی تمام می شد، ولی ژاپنی ها تحمل کردند تا در نهایت، نیاز خود را در داخل برآورده کنند. حیف است مسلمانان با توجه به امکاناتی که دارند،
نیازمند محصولات کشاورزی دیگران باشند. امام علی(ع) می فرماید:
هر کس آب و خاک کافی داشته باشد و حقیر بماند، از خدا دور شده است.(8)
امام باقر(ع) نیز فرمود:
هیچ شغلی نزد خدا محبوب تر از کشاورزی نیست و همه پیامبران، به غیر از ادریس، کشاورز بوده اند.(9)
در روایت مفصّلی از امام صادق (ع) آمده است که در تولید باید چهار اصل رعایت شود:
1. اصل احتیاج عمومی،
2. اصل سودمندی عمومی،
3. اصل قوام اجتماعی،
4. اصل پاسخگویی به نیازمندی های عمومی توده ها.(10)
همان گونه که در مقدمه آمد، انسان با محدودیت منابع مالی و نامحدود بودن نیازها روبه روست و علم اقتصاد نیز زاییده همین کمیابی (Scarcity) است. لذا با همین معیار، بعضی کالاها مثل هوا، اقتصادی نیستند، چون به میزان نامحدود، وجود دارد و هر کس برای هر اندازه از مصرف آن آزاد است. برای چیره شدن بر کمیابی، تنها راه، میانه روی است که در روایات از آن تعبیر به اقتصاد شده است.
رسول خدا فرمود:
میانه روی در خرج کردن، نصف معیشت است.(11)
هم ایشان می فرماید:
هر کس میانه روی کند، خدا او را بی نیاز گرداند.(12)
امام علی(ع) نیز فرموده است:
میانه روی، مال اندک را رشد می دهد.(13)
وامام کاظم(ع) می فرماید:
انسانی که میانه روی کند، فقیر نشود.(14)
یکی از مشکلات کشورهای جهان سوم، بحثی به نام «بار تکفّل» است؛ یعنی هر کسی مسئولیت سیر کردن چند نفر را دارد و این رقم در این کشورها بالاست. در روایات سفارش شده که انسان باید از دستْ رنج خویش ارتزاق کند.
فضل بن ابی قرّه می گوید:
بر امام صادق(ع) وارد شدم، در حالی که مشغول کار بود. عرض کردم: جان ما فدای شما باد! کار را رها کنید یا ما یا غلامان برای شما انجام دهند. حضرت فرمود: «مرا به حال خود واگذارید. دوست دارم خدا مرا ببیند که با دست خویش کار می کنم و به دنبال طلب حلال هستم».(15)
روایات فراوان دیگری در مورد مذمّت تقاضا از دیگران و وابستگی به آنها وارد شده است. امام صادق(ع) فرمود:
شیعیان ما از کسی تقاضای چیزی نمی کنند؛ گرچه از گرسنگی بمیرند.(16)
و پیامبر(ص) فرمود:
هرگاه شخصی باب سؤال (درخواست و تقاضا) را بر روی خود بگشاید، خداوند، هفتاد باب فقر را بر او می گشاید.(17)
اسراف یعنی کالاهای زیاد مصرف کردن و تبذیر؛ یعنی از یک کالا که مورد نیاز واقعی او نیست استفاده کند، و بهای سنگینی در مقابل آن بپردازد. حد مصرفی مورد سفارش اسلام، «حدّ کفاف» است و این حد، کمیّت مشخصی ندارد. اسحاق بن عمار می گوید:
به امام کاظم(ع) گفتم: مردی ده پیراهن دارد. آیا در این کار اسراف کرده است؟ فرمود: «این، باعث دوام بیشتر جامه های اوست، و اسراف آن است که لباس آبرومند خود را در جاهای آلوده بپوشی و آن را ضایع کنی».(18)
علاوه بر آنچه گذشت، عوامل دیگری نیز وجود دارند که در آینده چنانچه مجالی باشد، به ذکر و توضیح آنها خواهیم پرداخت.
2 - کلیات علم اقتصاد، باقر قدیری اصلی، ص 113.
3 - سوره بقره، آیه 201.
4 - سوره ضحی، آیه 93.
5 - سوره اعلی، آیه 87.
6 - الکافی، ج 5، ص 90.
7 - کنزالعمال، ح 9239.
8 - قرب الإسناد، ص 115، ح 404.
9 - مستدرک الوسائل، ج 13، ص 461، ح 15898.
10 - ر.ک: الحیاة، محمدرضا حکیمی، ج 6، ص 264.
11 - کنزالعمال، ح 5434.
12 - تنبیه الخواطر، ج 1، ص 167.
13 - غررالحکم، ح 334.
14 - الخصال، ص 620.
15 - کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 163، ح 3595.
16 - وسائل الشیعة، ج 6، ص 309.
17 - جامع الأخبار، ص 379، ح 1061.
18 - مکارم الأخلاق، ص 112.
خداوند در آیه 130 تا 131 سوره اعراف می فرماید: «وَ لَقَدْ أَخَذْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسنِینَ وَ نَقْص مِّنَ الثَّمَرَتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکرُونَ* فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الحَْسنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَ إِن تُصِبهُمْ سیِّئَةٌ یَطیرُوا بِمُوسى وَ مَن مَّعَهُ أَلا إِنَّمَا طئرُهُمْ عِندَ اللَّهِ وَ لَکِنَّ أَکثرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ: و ما نزدیکان فرعون ( و قوم او ) را به خشکسالى و کمبود میوه ها گرفتار کردیم شاید متذکر گردند . اما ( آنها نه تنها پند نگرفتند بلکه ) هنگامى که نیکى ( و نعمت ) به آنها مى رسید مى گفتند به خاطر خود ماست! ولى موقعى که بدى ( و بلا ) به آنها مى رسید مى گفتند از شومى موسى و کسان او است! بگو سرچشمه همه این فالهاى بد نزد خدا است ( و شما را به خاطر اعمال بدتان کیفر مى دهد ) اما اکثر آنها نمى دانند».
می گوید: آنها حوادث را به میل خود تفسیر مى کردند، هنگامى که اوضاع بر وفق مراد آنها بود، و در آرامش و راحتى بودند مى گفتند، این وضع به خاطر نیکى و پاکى و لیاقت ما است!. در حقیقت شایسته چنین موقعیتى بوده ایم اما هنگامى که گرفتار ناراحتى و مشکلى مى شدند، فورا به حضرت موسى علیه السلام و کسانى که با او بودند، مى بستند و مى گفتند: این از شر قدم اینها است!.
یطیروا از ماده تطیر به معنى فال بد زدن است، و ریشه اصلى آن کلمه طیر به معنى پرنده مى باشد، و از آنجا که عرب، فال بد را غالبا به - وسیله پرندگان مى زد، گاهى صدا کردن کلاغ را به فال بد مى گرفت و گاهى پریدن پرنده اى را از دست چپ نشانه تیره روزى مى پنداشت کلمه تطیر به معنى فال بد زدن بطور مطلق آمده است. ولى قرآن در پاسخ آنها مى گوید: بدانید که سرچشمه شومیها و ناراحتى هائى که دامان آنها را مى گرفت، از ناحیه پروردگار بوده و خدا مى خواسته است که آنها را گرفتار نتیجه شوم اعمالشان بکند، ولى اکثر آنها نمى دانند. قابل توجه اینکه این طرز تفکر، مخصوص به فرعونیان نبود، هم اکنون در میان اقوام خودخواه و گمراه نیز این موضوع به وضوح دیده مى شود که براى قلب حقائق و گمراه ساختن وجدان خویش یا دیگران، هر زمان پیروزى نصیبشان شود آنرا مرهون لیاقت و کاردانى خویش مى دانند، هر چند لیاقت آنها کمترین اثرى در آن پیروزى نداشته باشد، و به عکس هر بدبختى دامنشان را مى گیرد فورا به بیگانگان و دستهاى مرموز و یا آشکار دشمن نسبت مى دهند هر چند خودشان عامل اصلى بدبختى بوده باشند.
قرآن مجید مى گوید: دشمنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز در برابر او چنین منطقى داشتند ( سوره نساء آیه 78 ) و در جاى دیگر مى گوید انسانهاى منحرف این چنین هستند ( سوره فصلت آیه 50 ) و این در حقیقت یکى از مظاهر بارز روح خودخواهى و لجاجت است. فال نیک و بد شاید همیشه در میان انسانها و اقوام مختلف، رواج داشته است، امورى را به فال نیک مى گرفتند و دلیل بر پیروزى و پیشرفت کار مى دانستند، و امورى را به فال بد مى گرفتند و دلیل بر شکست و ناکامى و عدم پیروزى مى پنداشتند، در حالى که هیچگونه رابطه منطقى در میان پیروزى و شکست با اینگونه امور وجود نداشت، و مخصوصا در قسمت فال بد، غالبا جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد.
این دو گرچه اثر طبیعى ندارند، ولى بدون تردید اثر روانى مى توانند داشته باشند، فال نیک غالبا مایه امیدوارى و حرکت است ولى فال بد موجب یاس و نومیدى و سستى و ناتوانى است. شاید به خاطر همین موضوع است که در روایات اسلامى از فال نیک نهى نشده، اما فال بد به شدت محکوم گردیده است. در حدیث معروفى از پیامبر (ص) نقل شده: «تفالوا بالخیر تجدوه» : کارها را به فال نیک بگیرید ( و امیدوار باشید ) تا به آن برسید. جنبه اثباتى این موضوع منعکس است و در حالات خود پیغمبر (ص) و ائمه معصومین علیهم السلام نیز دیده مى شود که گاهى مسائلى را به فال نیک مى گرفتند، مثلا در جریان برخورد مسلمانان با کفار مکه در سرزمین حدیبیة مى خوانیم هنگامى که سهیل بن عمرو به عنوان نماینده کفار مکه به سراغ پیامبر (ص) آمد و حضرت (ص) از نام او آگاه گردید، فرمود : «قد سهل علیکم و امرکم» : یعنى از نام سهیل من تفال مى زنم که کار بر شما سهل و آسان مى گردد.
دانشمند معروف دمیرى که از نویسندگان قرن هشتم هجرى است، در یکى از نوشته هاى خود اشاره به همین مطلب کرده و مى گوید اینکه پیامبر (ص) فال نیک را دوست مى داشت، به خاطر آن بود که انسان هر گاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر گام برمى دارد و هنگامى که امید خود را از پروردگار قطع کند، در راه شر خواهد افتاد و فال بد زدن مایه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختى کشیدن است. اما در مورد فال بد که عرب آنرا تطیر و طیره مى نامد، در روایات اسلامى - همانطور که گفتیم - شدیدا مذمت شده، همانطور که در قرآن مجید نیز کرارا به آن اشاره گردیده و محکوم شده است.
از جمله در حدیثى مى خوانیم که پیغمبر (ص) فرمود: «الطیرة شرک» فال بد زدن ( و آنرا مؤثر در سرنوشت آدمى دانستن ) یک نوع شرک به خدا است و نیز مى خوانیم: که اگر فال بد اثرى داشته باشد، همان اثر روانى است. امام صادق علیه السلام فرمود: «الطیرة على ما تجعلها ان هونتها تهونت و ان شددتها تشددت و ان لم تجعلها شیئا لم تکن شیئا»: فال بد اثرش به همان اندازه است که آنرا مى پذیرى، اگر آن را سبک بگیرى کم اثر خواهد بود و اگر آنرا محکم بگیرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نکنى، هیچ اثرى نخواهد داشت.
در اخبار اسلامى از پیامبر (ص) نقل شده است که راه مبارزه با فال بد بى اعتنائى است، از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود :«ثلاث لا یسلم منها احد الطیرة و الحسد و الظن قیل فما نصنع قال : اذا تطیرت فامض و اذا حسدت فلا تبغ و اذا ظننت فلا تحقق»: سه چیز است که هیچکس از آن سالم نمى ماند ( و وسوسه هاى آن در درون قلب غالب اشخاص پیدا مى شود ) فال بد و حسد و سوء ظن است، عرض کردند پس چکنیم؟ فرمود : هنگامى که فال بد زدى اعتنا مکن و بگذر و هنگامى که حسد در دلت پیدا شد عملا کارى بر طبق آن انجام مده و هنگامى که سوء ظن پیدا کردى آنرا نادیده بگیر.
پیغمبر اکرم نیز تفأل می زد ولی تطیر نمی زد، یعنی از رسم و سنتی که در میان مردم بود آن را که منشأ می شد که انسان در تصمیم خودش راسخ بشود امضا می کرد و به آن که منشأ می شد انسان از تصمیم خودش باز بماند توجه نمی کرد، یعنی به فال نیک می گرفت ولی به فال بد نمی گرفت. یک روح مصمم و متوکل این طور است. اگر مثلا کسی بیرون می آمد که اسمش حسن بود می فرمود: به به، حسن، نیک، ان شاء الله همه کارها نیک است، بروید. اما اگر کسی می آمد که اسمش اسم بدی بود ابدا اعتنا نمی کرد و مخصوصا می فرمود: «رفع عن امتی الطیره» فال بد گرفتن از امت من به کلی بر طرف شده است (بحارالانوار ، ج / 58 ص 325 ، حدیث . 14)، « و اذا تطیرت فامض » اگر به چیزی فال بد گرفتی اعتنا نکن، برو، ترتیب اثر نده (سفینة البحار ، ج / 2 ص . 102).
عجیب این است که موضوع فال نیک و بد حتى در کشورهاى پیشرفته صنعتى و در میان افراد به اصطلاح روشنفکر و حتى نوابغ معروف وجود داشته و دارد، از جمله در میان غربیها رد شدن از زیر نردبان و افتادن نمکدان و هدیه دادن چاقو به شدت به فال بد گرفته مى شود؟ البته وجود فال نیک همانطور که گفتیم مساله مهمى نیست بلکه غالبا اثر مثبت دارد، ولى با عوامل فال بد همیشه باید مبارزه کرد و آنها را از افکار دور ساخت و بهترین راه براى مبارزه با آن تقویت روح توکل و اعتماد بر خدا در دلها است، همانطور که در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است.
با کلیک کردن روی لینک زیر و وارد کردن نام و نام خانوادگی خود می توانید عکس همسر آینده تان را ببینید. خیلی جالبه!
عکس همسر آینده تان را ببینید!
قانون1: بیائید ذهنمان را سرشار از فكر آرامش، شجاعت، سلامتی و امید كنیم زیرا زندگی ما همان چیزی است كه ذهنمان می سازد.
قانون 2: بیائید حتی با دشمنان حتیٌ الامكان درگیر نشویم ، زیرا این كار بیشتر از آن كه آنها را آزرده خاطر كند، از ما نیرو می گیرد.بیائید حتی یك دقیقه را هم صرف فكر درباره كسانی كه دوست نداریم نكنیم.
قانون 3: الف- به جای نگرانی درباره ناسپاسی، انتظار ناسپاسی داشته باشیم. یادمان باشد كه حضرت مسیح فقط در یك روز ده آدم جذامی را شفا داد وفقط یك نفر از او تشكر كرد.
ب- یادمان باشد كه تنها راه دست یافتن به خوشحالی وسعادت، انتظار تشكر از دیگران نیست، بلكه بخشش را باید به خاطر شادی بخشش دوست داشت.
د- یادمان باشد كه سپاسگزاری را باید همچون بذری كاشت بنابراین اگردوست داریم، فرزندانمان آدمهای شكرگزاری بار بیایند، باید این صفت را به آنها بیاموزیم.
قانون4: همیشه چیزهایی را كه باید شكرشان را به جا بیاورید بشمارید، نه مشكلاتتان را.
قانون 5: از دیگران تقلید كوركورانه نكنیم. خودمان را بشناسیم وخودمان باشیم زیرا حسادت یعنی جهل و تقلید یعنی خودكشی.
قانون 6: وقتی تقدیر به دستمان یك لیمو ترش میدهد، از آن شربت درست كنیم.
قانون 7: با اندكی شاد كردن دیگران، اندوه خود را از یاد ببریم. وقتی به دیگران نیكی می كنید به خود نیكی كرده اید.
دیل كارنگی
موفقیت،موفقیت می آورد و متاسفانه حسادت!
شما طی صعود از نردبان ترقی در شرکت، مطمئناً دوستان بسیار و تعدادی هم دشمن پیدا خواهید کرد. این دشمنان، که همیشه با آنها برخورد خواهید داشت، همیشه سعی بر این خواهند داشت تا شما، کارها و دستاوردهایتان را پایین آورده و تحقیر کنند. این دشمنان، یا به اصطلاح مهربانانه تر آن، همکاران حسود، اگر به حال خود رها شوند، ممکن است مانعی بر سر راه پیشرفت شما شوند و یا تله هایی برای در دام افتادن شما ترتیب دهند.
مشخص ترین همکاران حسود به راحتی قابل شناسایی هستند، از آنجا که در هر تلاشی که می کنید، به رقابت با شما برمی خیزند. زیرک ترین این دشمنان معمولاً پی فرصت مناسبی برای تحقیر شما به خاطر شکست ها و اشتباهاتتان هستند. در این مقاله می خواهیم شما را با دو روش اصلی در برخورد با این افراد آشنا کنیم: (1) خنثی کردن حسادت آنها، و (2) تلافی کردن کارهایشان.
آیا رفتار شما شایسته ی سرزنش و عیب جویی است؟ آیا کاری کرده اید که باعث شعله ور شدن هر چه بیشتر حسادت آنها شده است؟ آیا دیگران را تحقیر می کنید و موفقیت های خودتان را به رخ می کشید؟ اینها سوالاتی است که باید از خودتان بپرسید، چون قصد ندارید که خودتان اسباب تنفر دیگران را فراهم کنید. اگر متوجه شدید که خودتان رفتارها و برخوردهایی ناشایست و منفی داشته اید، باید هر چه سریعتر آنها را تغییر دهید.
اگر در گذشته بیش از حد متکبر و مغرور بوده اید، خود را تغییر دهید و سعی کنید با دشمنانتان صلح برقرار کنید. به خاطر کار، اعتبار، و سلامت روانیتان، باید تا می توانید از هرگونه مجادله یا احساس بد و منفی دوری کنید. اگر اینکار را به خاطر ترس از عکس العمل دشمنانتان انجام دهید، مطمئن باشید که آنها متوجه این مسئله خواهند شد. پس باید این تغییر از ته قلب و مخلصانه باشد.
آیا تا به حال سعی می کردید که خود را نفر اول و از همه کس بالاتر نشان دهید؟ بدانید که هیچوقت برای جبران اشتباهات گذشته دیر نیست. سعی کنید از این به بعد، همکاران و سایر افراد گروه را مقدم بر خود بدانید. مطمئن باشید اگر بتوانید حمایت، پشتیبانی و احترام اطرافیان خود را جلب کنید، با نیروی بیشتری می توانید در برابر کارشکنان مقاومت کنید. اگر فرد حسود را از سایرین جدا کنید، ممکن است آتش حسادت او نیز کم کم فروکش کند.
اگر بتوانید همکار ناراضی و ناخشنود خود را زود شناسایی کنید، خواهید توانست بر حسادت او پیشدستی کنید. هرجا که لازم باشد امتیاز بدهید. فروتن باشید، اما نه به آن اندازه که شایستگی هایتان ناشناخته بماند. نکته اینجاست که باید قبل از شعله ور شدن آن حس حسادت، از آن جلوگیری کنید.
همکارانتان را به خاطر موفقیت هایشان تشویق کنید. سعی کنید خودتان حسود نباشید، چون این نوع احساسات خیلی زود برملا می شوند. اگر در خودتان نیز حس حسادت و رفتارها و عملکردهای منفی مشاهده می کنید، باید انتظار برخورد مشابه نیز از دیگران داشته باشید.
اگر نتوانستید حسادت همکارانتان را خنثی کنید، باید برای حفظ اعتبار و شهرت خود در محل کار، واکنش نشان دهید. باید هرطور شده تلاشهای همکاران حسود خود را برای بی اعتبار کردن خود نابود کنید. اگر عملیاتی افترا آمیز و بدگویانه برعلیه شما از جانب یکی از همکاران حسود آغاز شد، وظیفه ی شما این است که کاری کنید تا خلاف آن حرف ها ثابت شود. سعی نکنید شما نیز کاری مشابه با او انجام دهید، چون این فقط شدت توهین های او را افزایش خواهد داد.
همیشه سعی کنید لبخند زده و سرحال نشان دهید (اما نه بیش از حد)، سخت کار کنید، و سعی کنید از هرگونه غیبت و بدگویی از طرف مقابل نزد سایرین اجتناب کنید و تاکتیک های زیر را به کار گیرید. بین افراد رده بالای شرکت، حامی پیدا کنید. یکی از اولین کارهایی که برای دفاع از خودتان باید انجام دهید، این است که به دنبال حامی و پشتیبان باشید. هرچه این حامیان را از افراد رده بالاتر محل کارتان انتخاب کنید، موفقیت آمیزتر خواهد بود.
چون اگر پای یکی از مدیران رده بالا هم در میان باشد، دشمنان تمایل کمتری به در افتادن با شما پیدا خواهند کرد. به هیچ وجه سعی نکنید خود را ضعیف و شکننده نشان دهید. خیلی راحت پشت درهای بسته با او بنشینید و مشکلاتتان را با او درمیان بگذارید، و او را از همه ی ماجرا بااطلاع کنید. از همه تخلفات آگاه باشید. کلیه مواجهات و مباحثات خود را با فرد حسود در خاطر خود نگاه دارید، و سعی کنید از آن واقعه مدرک جمع کنید.
حرفه ای عمل کنید. اگر او زشت و ناشایست رفتار کرد، شما مثل او رفتار نکنید. ممکن است او نیز وقایع را ثبت و ضبط کند. اگر یک ایمیل تند و زننده دریافت کردید، آن را نگاه داشته و به هیچ وجه پاسخ ندهید. اطمینان حاصل کنید که هیج یک از حرفهایتان را به صورت نوشته نداشته باشد. اگر لازم می بینید که آن توهین ها و حرف های زشت را پاسخ دهید، آن را به صورت شفاهی انجام دهید.
به آنها فرصت دهید تا از ادعای خود صرفنظر کنند. به خاطر داشته باشید: شما می خواهید این مجادله را به پایان برسانید، پس به آنها فرصت تغییر عقیده و برگشتن از ادعای خود را بدهید. برای نگاهداشتن رابطه تان، گهگاه به او امتیاز بدهید. مثلاً اگر دشمنتان معمولاً خوش برخورد است، به آن رفتار اعتماد کنید، اما نه کورکورانه. ممکن است او به طریقی بخواهد عذر خواهی کند، بدون اینکه غرورش جریحه دار شود. اما هیچوقت شما با شدیدتر کردن آزار و اذیتتان، آن را قربانی نکنید، بخشنده و رئوف باشید.
برخورد با همکاران حسود موقعیت دشواری است که همه از آن فراری هستند. اما شما می توانید با فرونشاندن حسادت آنها قبل از اینکه مشکل ساز شود، همه چیز را به خوبی برطرف کنید. اما اگر با این روش راه به جایی نبردید، باید درصدد تلافی برآیید، شاید از این طریق پی به اشتباه خود ببرند. در هر حال باید هوشیار باشید و حرفه ای عمل کنید، تا بهترین نتیجه را بگیرید .
همه چیز از فکرتان شروع می شود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل می دهد. اگر زندگی متوسط الحالی را می گذرانید به خاطر تصمیمات بدی است که اتخاذ کردهاید و تصمیمی که گرفتید همه از طرز تفکر و باورهایتان سرچشمه می گیرد.
اگر می خواهید به موفقیت دست یابید، باید اول از فکرتان شروع کنید. طرز تفکر افراد موفق را الگوی خود قرار دهید و مطمئن باشید که شما هم مثل آنها نتیجه عالی به دست خواهید آورد.
طرزفکر ۱: همه انسانهای موفق مسؤولیتپذیر هستند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، افراد موفق مسؤولیت آنرا به گردن میگیرند. هیچوقت اقتصاد یا کس دیگری را در کسادی کارشان مقصر نمیکنند. درعوض، با قبول اشتباه خود مسؤولیت آن را پذیرفته و به فکر بهبود وضعیت می افتند. افراد موفق می دانند که اگر دیگران را مقصر بدانید یا مسؤولیت را گردن این و آن بیندازید، قدرت کنترل موقعیت را از دست خواهید داد.
طرزفکر ۲: همه انسانهای موفق، به کار خود متعهدند. موفقیت اتوماتیک وار به دست نمیآید؛ از آسمان به زمین نمیافتد. باید برای به دست آوردن چیزهایی که در زندگی میخواهید، به کارتان تعهد داشته باشید. خیلیها فقط رویای موفق شدن را در سر می پرورانند، امیدوارند که موفق شوند، آروزیشان موفقیت است اما هیچوقت به کارشان متعهد نمیشوند. لحظهای که تصمیم می گیرید و صددرصد به کاری متعهد میشوید، دیگر هر کاری که لازم باشد برای رسیدن به آن انجام می دهید.
طرزفکر ۳: همه انسانهای موفق جرات تصمیمگیری برای موفقیت در زندگی را دارند. میدانید، موفق شدن جرات و جسارت میخواهد. اگر فرصتی پیش رویتان است، برای استفاده از آن نیاز به جرات و شهامت دارید. این مسأله بخصوص در موفقیتهای مالی بسیار مهم است. قبل از اینکه کار و بیزنسی را شروع کنید، باید جرات بله گفتن به آن و شروع آنرا داشته باشید. با دنبال کردن این سه طرزفکر افراد موفق، امیدواریم که بتوانید به هرچه در زندگی می خواهید برسید.
تواناییهای مورد نیاز مدیران از نظر قران و نهج البلاغه
قران كریم مسئولیت را امانت الهی تعریف می نماید و در كنار صفت تخصص و توانایی لازم برای انجام كار، شرط امانت داری را برای تصدی مقام لازم می داند . این موضوع در آیات 58 سورد نساء ، آیه
39 سوره نحل، آیه 26 سوره قصص و آیه 55 سوره یوسف مورد
تاكید قرار گرفته است .
گزینش و انتخاب مدیران در قران نیز مورد توجه قرار گرفته است ، تا
آنجا كه طی تحقیقات به عمل آمده در سالهای اخیر ، 10 شرط و
ویژگی برای مدیران از دیدگاه قران كریم شمرده شده است كه ذیلا
به آن اشاره می گردد:
صفات و ویژگی های مدیران كه در سوره های قران كریم آمده است :
ردیف
عنوان
تعداد آیه های قران كریم در رابطه با عنوان
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
اهل ایجاد و ابداع
دوری از اسراف و تبذیر
حلیم و بردبار
اهل عدل و حكم از روی انصاف
عدم جبن و ترس
اهل ثبات و مداومت
اهل عفو و اغماض
خداترس
اهل ملایمت و ملاطفت
اهل تعاون و یاری كردن
29آیه
5آیه
28آیه
11آیه
8آیه
7آیه
3آیه
مولای متقیان حضرت علی بن ابیطالب (ع) نیز در نامه ای به نماینده و فرماندار آذربایجان (اشعث بن قیس ) می فرمایند :"مدیریت و
حكمروایی برای تو طعمه نیست ، ولی آن مسئولیت در گردن تو
امانت است و كسی كه از تو بالاتر است ، از تو خواسته است كه
نگهبان آن باشی . و نیز سایر ویژگی ها و توانایی های مورد نیاز
مدیران از دیدگاه حضرت علی (ع) در فرمان معروف ایشان به مالك
اشتر قید گردیده است كه شاید بتوان گفت دقیق ترین شرح شغل
و شرایط احراز شغل از منظر مدیریت دینی است . در این فرمان
حضرت علی (ع) خطاب به مالك اشتر می فرمایند:
" افرادی با تجربه و باحیا را جستجو كن كه از خاندان صالح و
پیشگامان در اسلام باشد، زیرا ایشان از نظر اخلاقی برجسته ترین
و ازجنبه حیثیت قابل اعتماد ترین و كمتر به فكر طمع كاری بوده و
در عواقب كارها باریك بین ترند."
درسایر قسمتهای نامه نیز می توان نكات ذیل را در انتخاب مدیران
مدنظر قرار داد:
تجربه ، اصالت خانوادگی ، حیا، آگاه به قدرومنزلت خویش ، باریك
بینی و حسن شهرت ، صدق در گزارشگری، قابل اعتماد، دور
اندیش ، پیشگام در اسلام ، پیراستگی از طمع و عدم پریشانی از
كار زیاد.
مدیریت از منظر قرآن ونهج البلاغه :
قران كریم مسئولیت را امانت الهی تعریف می نماید و در كنار صفت تخصص و توانایی لازم برای انجام كار، شرط امانت داری را برای تصدی مقام لازم می داند . این موضوع در آیات 58 سورد نساء ، آیه 39 سوره نحل، آیه 26 سوره قصص و آیه 55 سوره یوسف مورد تاكید قرار گرفته است .
مولای متقیان حضرت علی بن ابیطالب (ع) نیز در نامه ای به نماینده و فرماندار آذربایجان (اشعث بن قیس ) می فرمایند :"مدیریت و حكمروایی برای تو طعمه نیست ، ولی آن مسئولیت در گردن تو امانت است و كسی كه از تو بالاتر است ، از تو خواسته است كه نگهبان آن باشی . و نیز سایر ویژگی ها و توانایی های مورد نیاز مدیران از دیدگاه حضرت علی (ع) در فرمان معروف ایشان به مالك اشتر قید گردیده است كه شاید بتوان گفت دقیق ترین شرح شغل و شرایط احراز شغل از منظر مدیریت دینی است . در این فرمان حضرت علی (ع) خطاب به مالك اشتر می فرمایند:
" افرادی با تجربه و باحیا را جستجو كن كه از خاندان صالح و پیشگامان در اسلام باشد، زیرا ایشان از نظر اخلاقی برجسته ترین و ازجنبه حیثیت قابل اعتماد ترین و كمتر به فكر طمع كاری بوده و در عواقب كارها باریك بین ترند.
درسایر قسمتهای نامه می توان نكات ذیل را در انتخاب مدیران مدنظر قرار داد:
تجربه ، اصالت خانوادگی ، حیا، آگاه به قدرومنزلت خویش ، باریك بینی و حسن شهرت ، صدق در گزارشگری، قابل اعتماد، دور اندیش ، پیشگام در اسلام ، پیراستگی از طمع و عدم پریشانی از كار زیاد. توضیحات کامل در مورد مدیریت اسلامی را می توانید در کتاب "کند و کاوی در مدیریت علوی " اثر امیر هوشنگ آذردشتی ، که در بخش معرفی کتاب نیز ذکر شده است ، مطالعه نمایید..
اصلاح نظام اداری در پرتو مدیریت علوی:
نظامهای اداری در این كشورها به افراط در تمركز استوارند كه علت آن عدم اعتماد به كارگزاران و رغبت مدیران به تحكیم سلطه بركاركنان خود میباشد . از سوی دیگر ، گرایش به بوروكراسی و تركیب بوروكراسی با نظام متمركز، موجب پیدایش نظامی متفاوت در بین آنها گردیده كه عیبهای نظام بوروكراتیك را دارد ولی نمیتواند از محاسن آن به خاطر وجود نظام افراطی متمركز بهره ببرد . همچنین عقب ماندگی نظام اداری ناشی از بیتوجهی به بخش مدیریتی و عدم تربیت كادر مدیریتی مناسب و كارآمد و تقلید كوركورانه از نظام مدیریتی غرب عامل دیگری برای انحطاط مدیریت در این كشورها محسوب میگردد[1].
بیتوجهی به مصالح عمومی، توجه مدیران به منافع شخصی ، بیتوجهی به ضوابط اداری در انتخابها و گزینش افراد و گرایش به روابط شخصی ، تمركز گرایی افراطی و سلطه بر كاركنان ، كنترل مستقیم و افراطی ، عدم آموزش دقیق و مستمر و گرایش به سمت گزارشهای اغراق آمیز درباره اقدامات و غلبه این امر بر كار حقیقتی انجام شده ، همه از مظاهر بیماریهای مدیریتی است كه نظامهای اداری امروزی از آن رنج میبرند .
در این قسمت سعی داریم با بهرهگیری از بیانات گوهربار و شیوههای مدیریتی امام علی (ع)، آن اسوه تدبیر و مدیریت ، راه حلهایی جامع و مانع برای مشكلات مذكور بیابیم و به جهانیان بنمایانیم كه مدیریت اسلامی، كارآمدترین شیوه برای اداره امور جامعه است . در این راستا با الهام از سخنان و سیره گوهربار آن حضرت ، راههای اصلاح نظام اداری را برمیشماریم :
1- اجرای اصل مدیریت غیر متمركز :
با اجرای این اصل ، قدرت و اختیار تصمیمگیری به سطوح پایین اداری تفویض
میگردد و با حلّ مشكل ارتباطات سازمانی و ایجاد نظام فعّال ارتباطی از سلسله مراتب
اداری كه موجب هدررفتن انرژی و سرمایه میگردد، بینیاز میشویم .
حضرت، این اصل را در مدیریت مناطق تحت فرمان خویش و حتی در مدیریت پایتخت حكومت خویش (كوفه) به كار بست و آنجا را به هفت بخش با فرمانداریهای مستقل تقسیم نمود[2]. همچنین حضرت به والیان و حكمرانانی كه برای بلاد اسلامی تعیین مینمود اختیارات تام و كاملی اعطا میكرد و خود بر كار آنان نظارت مینمود . چنانكه در منشور مدیریتی خویش خطاب به مالك اشتر ، اختیارات زیر را به وی تفویض مینماید :
تعیین مشاوران ، تشكیل مجالس مشورتی ، ایجاد و تجهیز ارتش ، ترسیم سیاست خارجی در هنگام جنگ و صلح ، حفظ امنیت داخلی ، تشكیل قوّه مقنّنه و بهرهبرداری از منابع و هزینههای مالی آن سرزمین[3].
لذا ملاحظه میگردد كه مدیریت علوی،مدیریتی كاملاً غیر متمركز است كه بر مبنای اعتماد و اطمینان كامل به كارگزاران و والیان استوار است و البته با دقت و ظرافت مورد نظارت و ارزیابی قرار میگیرد .
2- انتخاب شایسته مدیران و مسئولان :
اصولاً وقتی گزینش و انتخاب، سالم و شایسته باشد، تفویض اختیار مشكلی ایجاد
نمیكند . كسانی كه دارای لیاقت، مسئولیت پذیری، قدرت،پاكی، شكیبایی و علاقه وافر
به مصلحت عمومی باشند، هیچگاه تحت تأثیر تمایلات نفسانی و غرایز شیطانی مدیریت
نمیكنند . لذا حضرت علی (ع) در انتخاب مدیران برجسته و عالی، حساسیت
فوقالعادهای به خرج میداد و به مالك نیز توصیه مینماید : «كارگزاران خود را از میان
انسانهای باتجربه و با حیا و از خانوادههای پاك و پارسا كه در مسلمانی سابقه بیشتری
دارند و از حیث اخلاق،كریمتر و آبرویشان محفوظتر و طمعشان كمتر و عاقبت اندیش
ترند، برگزین»[4].
اینها شرایطی است كه باید در مدیران و كسانی كه آنها را در اجرای امور یاری میكنند،
وجود داشته باشد تا قدرت ، آنها را فاسد و منحرف نكند و یكی از مهمترین دلایل
نابسامانی سازمانهای اداری در جوامع امروزی، نبود چنین شرایط و ویژگیهایی در
مدیران و مسئولان آن سازمانهاست.
3- اجرای اصل مشاركت:
چنانچه در گفتارهای پیش ذكر شد یكی از مهمترین علل موفقیت مدیریت ژاپنی،
بهرهگیری از اصل مشاركت میباشد. دخالت دادن كاركنان در امور و مشورت نمودن با
آنان علاوه بر اینكه موجب استواری رأی مدیر میگردد و او را در تصمیمگیری درست
توانا میسازد، باعث میشود تا كاركنان نیز به جایگاه و اهمیت وجودی خود آگاه گردند
و با دلگرمی بیشتری به كار و فعالیت بپردازند.
امام علی (ع) در لزوم مشورت و پرهیز از استبداد و خودرأیی میفرماید: « كسی كه
استبداد رأی داشته باشد، هلاك میشود و هركس با مردان بزرگ مشورت كند در عقل و
دانش آنها شریك شده است»[5]
از دیگر مزایای جذب مشاركت كاركنان، حضور شورانگیز و پر تلاش آنان برای تحقق
اهداف سازمانی میباشد. وقتی كاركنان ، كار را از آن خود و موفقیت حاصل از آن را،
افتخاری برای خود بدانند، طبیعی است كه از هیچ كوششی در راه انجام بهتر و نیكوتر
كار، دریغ نمیورزندونهایت توان وهمّت خویش رادرانجام درست و دقیق آن بكار
میگیرند و این ، بزرگترین سرمایه برای یك سازمان موفق است.
4- فراهم نمودن امنیّت شغلی:
كارمند در اداره باید از دو جهت در امنیّت كامل باشد: 1- از جهت ماندگاری دائمی در شغل و ثبات شغلی 2- از جهت تأمین نیازهای معیشتی. این از اصول مهـم مدیریت ژاپنی است[6] كه حضرت در 13 قـرن پیش همین اصول را به مالك اشتــر یـادآور شـده است و
میفرماید: « برای كاركنان خود، زندگی شایستهای فراهم نما تا نیازشان برطرف گردد
و به مردم كمتر نیاز پیدا كنند»[7] چنانچه ملاحظه میگردد در این فرمان به برآوردن
نیازهای كارمندان اشاره شده است نه فقط حقوق و مزایای ماهانه لذا هم نیازهای
معیشتی و هم ثبات و امنیت شغلی و حتی نیازهای عاطفی و روانی را نیز شامل
میشود.
5- فعال نمودن خودكنترلی:
در نظامهای بوروكراتیك ، كنترل تنها جنبه بیرونی دارد لذا كار فرد ، تا زمانی كه زیر
نظر ناظر و كنترل كننده است، در جهت هدف میباشد و با برداشتن نظارت و كنترل ،
از مسیر صحیح خارج میشود و به انحراف و تخطّی میگراید. تشكیل ادارات و دوایر
تواناییهای مورد نیاز مدیران از نظر قران و نهج البلاغه , :: بازدید از این مطلب : 259 | امتیاز مطلب : 56 | تعداد امتیازدهندگان : 16 | مجموع امتیاز : 16
تصمیم گیری و مدیریت علوی تصمیم گیری ، فراگردی است كه طی آن ، شیوه عمل خاصی برای حل مسأله یا مشكل ویژهای ، برگزیده میشود[1]. ( استونر ، 1982)
امروزه بخش مهمی از وقت و كار مدیران صرف حل مشكل و تصمیم گیری میشود به طوریكه میتوان گفت وظایف اساسی برنامهریزی ، سازماندهی ، رهبری و كنترل نیز مستلزم تصمیمگیری است . بر اثر تصمیم ، خط مشیها ، جریان امور و اقدامات آتی مشخص شده ، دستورات لازم صادر میگردند بنابراین تصمیمگیری چهارچوبی برای عملكرد كاركنان سازمان فراهم میسازد و از این رو ، نقش بسیار مهمی در مدیریت ایفا میكند . این اهمیت تا بدانجاست كه سایمون ، تصمیمگیری را مترادف مدیریت میداند و معتقد است كه فعالیت و رفتار سازمانی ، شبكه پیچیدهای از فراگردهای تصمیمگیری ا][2]. همچنین یكی دیگر از صاحبنظران مدیریت به نام گریفیث ، تصمیمگیری را قلب سازمان و مدیریت تلقی میكند و معتقد است كه تمام كاركردهای مدیریت و ابعاد سازمان را میتوان بر حسب فراگرد تصمیمگیری توضیح داد.او معتقد است تخصیص منابع، شبكه ارتباطی ، روابط رسمی و غیر رسمی و تحقق اهداف سازمان به وسیله مكانیسمهای تصمیمگیری كنترل میشوند . از این رو ، تصمیمگیری به منزله كلید فهم پیچیدگیهای سازمان و عملكردهای مدیریت است[3].
در مدیریت اسلامی نیز توجه بسیاری به امر تصمیمگیری شده است تا آنجا كه امام علی (ع) تصمیم فرد را برابر با میزان عقل و اندیشه او میداند 4] ] ودر جای دیگر ، تصمیمی را كه بر مبنای عقل و خرد اتخاذ شده باشد ، نجات بخش معرفی مینماید[5
در قران ، سه مرحله برای تصمیمگیری بیان شده است : 1- مشورت 2- اتخاذ تصمیم 3- توكل بر خداوند[6].
مطالعه زندگی پیامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار علیهم السلام ، نشان میدهد كه حتی با داشتن علم سرشار الهی و ارتباط با سرچشمه جوشان وحی ، هرگز در امور مهم بدون مشورت تصمیمگیری نمیكردند . خود پیامبر (ص) به این مطلب تصریح فرمودهاند كه : « خدا و رسول او از مشورت بینیازند اما خداوند آن را وسیله رحمت برای امت من قرار داد ، زیرا كسی كه به مشورت بنشیند ، به پیشرفت و سعادت میرسد و هر كس آن را ترك نماید ، گمراه و سرگردان میشود [7] .
امام علی (ع) در لزوم مشورت قبل از تصمیمگیری میفرماید : « كسی كه استبداد رأی داشته باشد ، هلاك میشود وهركس با مردان بزرگ مشورت كند ، در عقل و دانش آنها شریك شده است [[8]
از آنجا كه یكی از مهمترین مراحل فرایند تصمیمگیری ، گردآوری اطلاعات جامع و موثق برای اخذ تصمیم میباشد ، مشورت و نظرخواهی از دیگران به خصوص صاحبنظران و افراد مجرب میتواند كمك بزرگی در گردآوری اطلاعات باشد و شخصی كه این گونه رفتار ننماید ، قطعاً دچار سرگردانی و پشیمانی خواهد شد . چنانچه امام علی (ع) میفرماید : « مخالفت با نظر و مشورت دانشمندان با تجربه ، موجب سرگردانی و حیرت بوده و سبب پشیمانی خواهد شد »[9].
در مدیریت اسلامی ، تصمیمگیری تنها با اتخاذ تصمیم پایان نمیپذیرد بلكه پس از اتخاذ تصمیم باید به خدا توكل كرد و از درگاه لایزال الهی مدد خواست و امور خویش را بدو واگذار نمود البته پرواضح است كه این واگذاری امور ( توكل ) پس از بررسی كامل اسباب و عوامل عرفی و عقلایی و تلاش فكری و عملی خود و دیگران (تصمیمگیری) خواهد بود .
گاهی در تصمیمگیری ممكن است فرد یا گروه تصمیمگیرنده به سبب مخاطرات ناشی از تصمیم ، ترس و وحشت داشته باشند و یا در نتیجه مردد باشند . توكل بر نیروی بیكران الهی ، ترس و وحشت و تردید را از بین میبرد و دل انسان را آرام میسازد و این از ویژگیهایی منحصر به فرد تصمیمگیری در مدیریت اسلامی است .
به طور كلی علل و عواملی كه سبب ضعف در تصمیمگیری میگردند عبارتند از : تردید و دودلی ، ترس و وحشت از نتایج تصمیمات ، تسویف (كار امروز را به فردا انداختن ) ، عدم اعتماد به نفس ، پیروی از وسواس و هوای نفس و احتیاط بیش از حد[[10]كه تمامی موارد مذكور را میتوان با توكل بر نیروی بیكران الهی برطرف نمود . بنابراین اگر خالق حكیم میفرماید : « هر گاه به تصمیم رسیدید به خداوند توكل كنید ، به این علت است كه از عوامل ضعف تصمیمگیری و نگرانیها و ناآرامیهای ناشی از آن در امان باشیم و بتوانیم تصمیماتی قاطع و استوار بگیریم .
قاطعیت در تصمیمگیری ، یكی از خصوصیات لازم برای مدیران میباشد و مدیر با این خصوصیت ، با برداشتن مشكلات از سر راه ، كاروان سازمان را هر چه سریعتر به سر منزل مقصود میرساند . البته نباید شلوغ كاریها ، بیگدار به آب زدنها ، استبدادها ، خشونتها و از موضع دیكتاتورها برخورد كردن را قاطعیت به حساب آورد . اینها تفاسیر غلطی است كه از قاطعیت شده است و در مدیریت اسلامی جایگاهی ندارد .
میتوان گفت آن گاه كه مطالعات لازم برای انجام كاری صورت گیرد و پیشنهادها و نظرات دیگران جمعآوری شود و زمینه اجرای عمل از هر جهت فراهم شود ، تصمیم برخاسته از همه این تلاشهای آگاهانه را با جدیت و جرأت ، در چارچوب قانون اجرا كردن ، «قاطعیت» نام دارد .
امام علی (ع) میفرماید : « قاطعیت در تصمیمگیری ، نتیجه دوراندیشی است »[11
تحقیق و بررسی در سیره حكومتی امام علی (ع) به خوبی مشخص میسازد كه او حاكمی دلیر و مدیری قاطع بود و در اخذ تصمیم ذرهای هراس و تردید به دل راه نمیداد و در انتخاب والیان و حاكمان ولایات و سرزمینهای اسلامی نیز ، چنین كسانی را برمیگزید لذا آن روز كه مالك اشتر را به عنوان فرمانروای سرزمین مصر انتخاب مینماید ، او را چنین معرفی میكند : « همانا مالك ، در برندگی و قاطعیت ، چون شمشیری از شمشیرهای خداوند است كه تیزی آن كند نمیشود و به هر جا كه فرود آید ، ضربت آن بی اثر نیست [12].
تقویت ایمان ، راهی برای ایجاد خود كنترلى: ایمان ، باورهاى دینى ، همراه با پایبندى به نظام ارزشى اسلام . عامل بسیار مهمى در ایجاد خود كنترلى است . براى اثبات این نكته ، ابتدا لازم است ماهیت هر یك از باورهاى دینى و نظام ارزشى دانسته شود؛ زیرا با تبیین باورها و ارزش هاى اسلامى ، آشكار مى گردد كه خود كنترلى برخاسته و غیر قابل انفكاك از آن هاست ؛ و مراقبت درونى ، در واقع زاییده آن ها و خود یكى از ارزش هاى اسلامى است ؛ و به هر میزان كه ایمان به حقایق دینى و باورهاى اسلامى قوى باشد پایبندى به نظام ارزشى نیز بیش تر، و در نتیجه خود كنترلى شدیدتر مى گردد. ایمان در واقع همان باور قلبى است . ایمان حالتى است قلبى و روانى كه بر اثر دانستن یك مفهوم و گرایش به آن حاصل مى شود، و با شدت و ضعف هر یك از این دو عامل ، كمال و نقص مى پذیرد. (1) از آن جا كه ایمان دو عنصر معرفت و گرایش را در درون خود دارد، موجب مى شود تا ارتباط تنگاتنگى با مقوله عمل برقرار ساخته و ایمان بدون عمل را غیر ممكن سازد؛ زیرا از لوازم ایمان آن است كه شخص با ایمان ، تصمیم اجمالى بر عمل كردن به لوازم چیزى كه به آن ایمان دارد بگیرد (2) و این دقیقا همان عمل به یك سلسله بایدها و نبایدها است كه از آن تعبیر به ارزشها و یا نظام ارزشى مى شود. در میان باورها، ایمان به معاد، عاملى بسیار قوى در پایبندى به ارزشها و در نتیجه خود كنترلى است . باور به اینكه فرداى قیامت از همه عوامل سؤ ال خواهد شد و انسان مسئول اعمال و رفتارهاى خویش است و باور به حسابرسى و پاداش و كیفر الهى ، تاءثیر شگرفى بر روى انسان گذاشته و او را خود كنترل مى سازد. در جامعه اى كه چنین اعتقادى زنده و حاكم باشد و در تمام شریان هاى آن جریان داشته باشد و همگان بدان پایبند باشند؛ بى هیچ تردید براى اجراى قوانین و مقررات عاقلانه و جلوگیرى از ظلم و تجاوز به دیگران ، كمتر نیاز به اعمال زور و فشار خواهد بود و بى شك مشكلات ناشى از كم كارى و مسامحه كارى به صورت چشمگیر كاهش خواهد یافت و فرد مراقب صحت كارهاى خویش خواهد شد. اهمیت اعتقاد به معاد در جهت دادن به رفتارهاى فردى و اجتماعى ، و اصلاح امور به حدى است كه بخش عمده اى از سخنان پیامبران و بحث هاى ایشان با مردم را به خود اختصاص داده است ؛ و حتى مى توان گفت كه تلاش آن ها براى اثبات اصل معاد، بیش از تلاشى بوده كه براى اثبات توحید كرده اند؛ زیرا اكثر مردم سرسختى بیش ترى براى عدم پذیرش این اصل ، نشان مى دهند. دلیل این سرسختى را مى توان در میل به بى بند و بارى و گریز از مسئولیت دانست . اعتقاد به معاد، مسئولیت آفرین است ، تقوا و خود كنترلى را در افراد پرورش مى دهد، و از آلوده شدن آن ها به حرام و معصیت الهى جلوگیرى مى كند. آن ها كه اعتقاد واقعى به معاد و حسابرسى اعمال دارند، در مقابل دستمزدى كه دریافت مى كنند خود را ملزم مى دانند كه وظیفه خویش را به لحاظ كمى و كیفى به نحو مطلوبى به انجام برسانند؛ زیرا در غیر این صورت اجرتى كه در مقابل كار ناقص و غیر مطلوب دریافت مى شود، غیر مجاز و به لحاظ فقهى حرام محسوب مى گردد، و تصرف در آن ، كیفر اخروى به دنبال دارد. در این باره امیر مؤ منان (ع ) مى فرماید: فى حلالها حساب و فى حرامها عقاب ؛ (3) در (نعمت هاى ) حلال دنیا حساب است و در آنچه از طریق حرام به دست آمده ، كیفر. امام على (ع ) در تبیین اهمیت یاد معاد در خویشتن دارى و پرهیز از رفتارهاى سوء، در نامه خود خطاب به مالك اشتر، پس از برحذر داشتن وى از صفاتى كه عامل تعدى و تجاوزند، فرمود: ولن تحكم ذلك من نفسك حتى تكثر همومك بذكر المعاد الى ربك ؛ (4) و هرگز حاكم بر خویشتن نخواهى بود جز این كه فراوان به یاد قیامت و بازگشت به سوى پروردگار باشى !. ------------------------------------------------------------------------- 1) مصباح ، محمد تقى ، آموزش عقائد، ج 3، ص 127 2) همان ، ص 137 3) نهج البلاغه ، خطبه 82. 4) همان ، نامه 53.
اطرافیان و رانت خوارى از دیدگاه امام علی (ع): ( به بهانه ی ولادت با سعادت امام علی علیه السلام ) اصطلاح رانت خوارى كه به تازگى در ادبیات كشورمان به كار برده مى شود، به معناى استفاده مادى و معنوى از ارتباطات ویژه اى با مدیران و مسئولان داشته و از نزدیكان و خواص آنان به شمار مى روند، انتظارات خاصى از آن ها دارند و سعى مى كنند از این قرابت و موقعیت ویژه استفاده كرده ، و از منابع و امكانات سازمان بیش تر از دیگران استفاده كنند، و منافع مادى و معنوى فراوانى براى خود جلب كنند. امام على (ع ) با توجه به این خصلت اطرافیان ، به مالك اشتر توصیه مى كند كه مراقب اطرافیان باشد و امتیاز ویژه اى در اختیار آنان قرار ندهد؛ به طورى كه دیگران از این كار متضرر شوند. ایشان مى فرماید: و لا تقطعن لاءحد من حاشیتك و حامتك قطیعة و لا یطمعن منك فى اعتقاد عقده تضر بمن یلیها من الناس فى شرب اءو عمل مشترك یحملون مؤ ونته على غیرهم فیكون مهنا ذلك لهم دونك ، و عیبه علیك فى الدنیا و الآخرة ؛ (1) و به هیچ یك از اطرافیان و بستگان خود زمینى از اراضى مسلمان وا مگذار؛ و باید طمع نكنند كه قرار دادى با آن ها منعقد سازى كه مایه ضرر سایر مردم باشد، خواه در آبیارى یا عمل مشترك دیگر؛ به طورى كه هزینه هاى آن را بر دیگران تحمیل كنند، كه در این صورت سودش براى آن هاست و عیب و ننگ آن براى تو در دنیا و آخرت . از این سخن مولاى متقیان امام على (ع ) مى توان استنباط كرد كه سلوك و سیره عملى مدیر یا مسئول باید به گونه اى باشد كه اطرافیان طمع نكنند و انتظار نداشته باشند كه او به نفع آنان و به ضرر دیگران كارى را انجام دهد. مدیر و مسئول باید به طورى رفتار نماید كه نزدیكان و اطرافیان او بدانند و یقین داشته باشند كه او مرتكب كارى نخواهد شد كه به نفع نزدیكان خود باشد و سایر مردم از این امر متضرر گردند. بنابراین ، مدیر باید با سلوك و روش عملى خود از انتظارات و طمع هاى بیجا و بى مورد نزدیكان و اطرافیان خود پیشگیرى نماید؛ و طورى رفتار كند كه آنان چنین توقعاتى از او نداشته باشند. نمونه هایى از مراقبت و برخورد امام على (ع ) با اطرافیان امام على (ع ) نه تنها به كارگزاران ارشد خود توصیه و سفارش اكید مى كرد تا مواظب اطرافیان خود بوده و مانع زیاده خواهى و امتیاز طلبى آنان شوند، كه خود نیز در این مورد نسبت به نزدیكان و اطرافیان خویش این گونه بود، و بسیار سخت مى گرفت . در منابع و متون روایى و تاریخى ، موارد متعددى از برخورد آن حضرت با اطرافیان خویش و پرهیز ایشان از دادن هر گونه امتیاز ویژه به آنان وجود دارد. به عنوان نمونه ، به چند مورد اشاره مى كنیم : از موارد برخورد سخت گیرانه آن حضرت در مقابل زیاده خواهى و امتیاز طلبى نزدیكان ، برخورد آن حضرت با برادرشان عقیل است . آن حضرت در یكى از خطبه هاى خود این گونه تعریف مى كند: و الله لقد راءیت عقیلا و قد اءملق حتى استماحنى من بركم صاعا وراءیت صبیانه شعث الشعور، غبر الاءلوان من فقرهم كاءنما سودت وجوهم بالعظلم وعاودنى موكدا و كرر على القول مرددا، فاءصغیت الیه سمعى فظن اءنى ابیعه دینى واتبع قیاده مفارقا طریقتى . فاءحمیت به حدیدة ، ثم اءذنیتها من جسمه لیعتبر بها، فضج ضجیج ذى دنف من المها و كاد ان یحترق من میسمها، فقلت له : تكلتك الثواكل یا عقیل ! اءتئن من حدیدة اءحماها انسانها للعبه و تجرنى الى نار سجرها جبارها لغضبه ! اءتین من الاءدى ولا اءئن من لظى ؟! ؛ (2) سوگند به خدا همانا عقیل را دیدم كه به شدت فقیر شده بود و از من مى خواست كه یا صاع (سه كیلو) از گندم هاى شما را به او ببخشم . كودكان او را دیدم كه از گرسنگى موهایشان ژولیده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته ، گویا صورتشان با نیل رنگ شده بود. عقیل باز هم اصرار كرد و چند بار خواسته خود را تكرار نمود. من به او گوش فرا دادم . خیال كرد من دینم را به او مى فروشم و به دلخواه او قدم بر مى دارم و از راه و رسم خویش دست مى كشم ! (اما من براى بیدارى و هشیارى او) آهنى را در آتش گداختم ، سپس آن را به بدنش نزدیك ساختم تا با حرارت آن عبرت گیرد. ناله اى همچون بیمارانى كه از شدت درد مى نالند، سر داد و چیزى نمانده بود كه از حرارت آن بسوزد. به او گفتم : اى عقیل ! زنان داغدیده در سوگ تو بگریند، از آهن تفتیده اى كه انسانى آن را به صورت بازیچه سرخ كرده ، ناله مى كنى ؛ اما مرا به سوى آتشى مى كشانى كه خداوند جبار با خشم و غضبش آن را بر افروخته است ؟! تو از این رنج مى نالى و من از آن آتش سوزان نالان نشوم ؟!. یكى دیگر از این موارد، داستان دختر امام على (ع ) است . على بن ابى رافع این داستان را چنین نقل مى كند: من خزانه دار و كاتب على بن ابى طالب (ع ) بودم . در خزانه بیت المال گردنبند مرواریدى بود كه در جنگ جمل به دست آمده بود. روزى دختر على بن ابى طالب (ع ) به من پیغام داد كه شنیده ام كه در بیت المال امیر المؤ منین (ع ) گردنبند مرواریدى است ، و آن در دست توست . من دوست دارم كه آن را به من امانت بدهى تا در ایام عید قربان با آن زینت نمایم . به او پیغام دادم كه اى دختر امیر المؤ منین ! آیا به صورت امانت مضمونه مردوده (امانتى كه باید برگردانید و اگر از بین برود شما ضامن آن هستید) مى خواهید؟ فرمود: آرى ، به صورت امانت مضمونه مى خواهم و پس از سه روز بر مى گردانم . سپس آن گردنبند را در اختیار ایشان قرار دادم . روزى امیر مؤ منان (ع ) آن گردنبند را دیده و شناخته بود. به دخترش فرمود: این گردنبند چگونه به دست تو رسیده است ؟! گفت : از على بن ابى رافع ، خزانه دار بیت المال امیر مؤ منان ، عاریه گرفته ام ، تا هنگام عید خود را با آن زینت كنم سپس به او برگردانم . امیر مؤ منان ، كسى را دنبال من فرستاد، و من خدمت ایشان رسیدم . به من فرمود: اى پسر ابى رافع ! آیا به مسلمانان خیانت مى كنى ؟! عرض كردم : پناه مى برم به خدا از این كه به مسلمانان خیانت كنم !. فرمود: چگونه گردنبندى كه در بیت المال مسلمانان بوده ، بدون اجازه من و بدون رضایت مسلمانان به دختر امیر المؤ منین عاریه داده اى ؟!. عرض كردم : یا امیر المؤ منین ! او دختر شما است و از من خواست كه آن را به صورت عاریه به او بدهم تا بر خود زیور آویزد، و من آن را به صورت عاریه مضمونه مردوده ، به او داده ام ، و خودم نیز از مال خویش آن را ضمانت كرده ام ؛ و بر من است كه آن را سالم به جایش برگردانم . فرمود: پس همین امروز آن را برگردان ، و مبادا دیگر چنین كارى را تكرار كنى كه در آن صورت ، از طرف من تنبیه و عقوبت خواهى شد!. سپس فرمود: سوگند یاد مى كنم كه اگر دخترم این گردنبند را به صورت عاریه مضمونه مردوده ، نگرفته بود، او اولین زن هاشمى بود كه به خاطر دزدى دستش را قطع مى كردم !. این سخن حضرت به گوش دختر امام رسید. به پدر عرض كرد: اى امیر مؤ منان ! من دختر تو و پاره تن تو هستم ، چه كسى شایسته تر از من كه از این گردنبند استفاده كند؟!. امیر المؤ منین (ع ) به او فرمود: اى دختر على بن ابى طالب ! خود را از جاده حق منحرف نكن ، آیا همه زنان مهاجرین مى توانند در این عید با مثل چنین گردنبندى خود را بیارایند؟!. على بن ابى رافع مى گوید: گردنبند را از او گرفتم و به جایش برگرداندم . (3) ------------------------------------------- 1) نهج البلاغه ، نامه 53. 2) همان ، خطبه 224. 3) موسوعة الامام على بن ابى طالب (ع )، ج 4، ص 214.
عملكرد امام علی (ع) در عزل و نصب کارگزاران 1- عزل كارگزاران نالایق : امام علی (ع) در اولین اقدامش در زمینه اصلاحا ت اداری، آن استانداران را كه فقط بر اساس روابط منصوب شده و دارای ضوابط ذكر شده نبودند، عزل نمود . 2- انتخاب كارگزاران شایسته : امیرمؤمنان علی (ع) تمام تلاش خویش را بكار گرفت تا بر اساس اصل مهم رعایت اهلیت یا شایسته سالاری، كارگزاران شایسته ای را برای انجام امور بگمارد. 3- مشخص نمودن دقیق وظایف كارگزار :علی (ع) هرگاه فردی را جهت انجام مسئولیتی بر می گزید، طی فرمانی وظایف او را بطور دقیق مشخص نموده از كوتاهی و خیانت در انجام امور بیم می داد و بدینوسیله امكان هر گونه بهانه جویی را سلب می نمود. 4- و اگذاری مسئولیت: واگذاری مسئولیت بر اساس توانائی و دادن اختیارات بر اساس مسئولیت را بنا نهاد. چون معیار واگذاری مسئولیتها لیاقت و توانایی است، لذا در حكومت علی (ع) حتی استانداردهای حضرت وظایف و اختیارات یكسانی نداشتند. آن عده از یارا ن حضرت كه كاملاً مورد اعتماد بوده و از لحاظ توانایی های فكری و اجرائی در حد بالایی بودند، به سمت استانداری مناطق حساس و بزرگ منصوب گشته و حضرت تقریباً تمام اختیارات خویش را به عنوان ولی امر مسلمین در آن مناطق به ایشان تفویض می نمود. 5- تأمین مالی و رفاهی كارگزاران :سیاست مالی امام علی (ع) در قبال كارگزاران دولتی، دو وجه داشت : مخاطب یك وجه آن مدیران ارشد نظام بودند و مخاطب وجه دیگر آن مابقی كارگزاران دولت . امام (ع) در تأمین حقوق کارگزاران و تلاش جهت بهبود وضعیت معیشتی ایشان به مالك اشتر چنین دستور می دهند: "سپس به ایشان (کارگزاران) حقوق فراوان بده، زیرا این كار ، آنها را در اصلاح خویش تقویت می كند و به دنبال خیانت و رشوه نمی روند و از خیانت در امو ا لی كه در اختیار آنهاست بی نیاز می سازد . به علاوه، چنانچه از دستور تو سرپیچی كردند و در امانت خیانت ورزیدند، حجت بر آنها تمام است و می توانی متخلف را تنبیه كنی " . اما سیاست علی (ع) در قبال مدیران ارشد نظام ((ان الله فرض علی ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس كیلا یتبیغ بالفقیر فقره.)) بود. یعنی خداوند بر پیشوایان دادگر واجب گردانیده است كه زندگی خود را با طبقه ضعیف تطبیق دهند كه رنج فقر ، مستمندان را ناراحت نكند. 6- نظارت مستمر و دقیق بر عملكرد كارگزاران و اطرافیان:درنظر ایشان نظام بازرسی و بازرسان ، چشم حكومت محسوب می شوند و حكومتی كه نظام بازرسی صحیح و مطمئن نداشته باشد، همانند كوری است كه معایب را نمی بیند و در منجلاب عیوب و مفاسد غوطه ور می شود. 7- برخورد با كارگزار متخلف :سیاست امام علی (ع) در برابر كارگزارانش ، سیاست پیشگیری از جرم است. لذا تمام شرایط پیشگیری (گزینش ، مشخص كردن وظایف، تأمین مالی، بازرسی دقیق و ...) را بكار می گیرد. حال اگر با تمام این شرایط كسی تخلفی می كرد، دیگر هیچ بهانه ای برای عدم برخورد با او وجود نداشت .
خود ارزیابی : ضرورت و لزوم ارزشیابى كاركنان از سوى مدیران و سرپرستان امرى است انكارناپذیر، و
پیشرفت مستمر هر سازمان و حركت تكاملى آن ، تا حدود زیادى در گرو توانایى و لیاقت مدیران
و سرپرستان در ارزشیابى صحیح و منطقى آنان از عملكرد كاركنان سازمان مى باشد.
ارزشیابى عملكرد كاركنان ، از جمله ابزارها و وسایل لازم و مؤ ثر مدیریت منابع انسانى
سازمان است كه با استفاده صحیح از این ابزار، نه تنها هدف ها، و ماءموریت هاى سازمان با
كارآیى مطلوب تحقق خواهد یافت ؛ بلكه منافع واقعى كاركنان نیز تاءمین خواهد شد.
منابع و متون غنى دینى ، بیانگر این نكته است كه دین مقدس اسلام اهتمام فراوانى به
مساءله ارزشیابى داده و براى آن جایگاه ویژه اى قائل شده است . در آموزه هایى كه نسبت به
عملكرد كاركنان سازمان بى تفاوت نباشند، و اعمال و رفتار آنان را مورد ارزیابى دقیق قرار
دهند؛ و میان افراد توانمند، پر كار و زحمت كش و افراد ضعیف ، كم كار و بى تعهد تفاوت قائل
شوند؛ تا كاركنان پركار و متعهد براى تلاش و كوشش در جهت دستیابى به اهداف سازمان
تشویق و ترغیب شوند؛ و كاركنان ضعیف و كم كار نیز در اعمال و رفتار سازمانى خود تجدید نظر
كنند. بنابراین ، همان گونه كه در مدیریت امروز، ارزشیابى به عنوان یكى از وظایف مدیران
سازمان ، به ویژه مدیران منابع انسانى سازمان و یا سرپرستان مطرح مى باشد، در آموزه هاى
دینى نیز تاءكید شده است كه حاكم جامعه اسلامى و مدیران رده هاى پایین تر بایستى
كارگزاران و كاركنان خود را ارزشیابى كنند، و نسبت به اعمال و رفتار آنان بى تفاوت نباشند؛
لیكن در منابع دینى آنچه بیش تر از ارزشیابى كاركنان ، از سوى مدیران ، مورد توجه قرار دارد،
ارزشیابى اعمال و رفتار افراد از سوى خود آنان است . تاءكید اساسى آیات قرآن كریم و روایات
معصومان (ع ) و همچنین سیره عملى آن بزرگواران بر این است كه هر فرد علمكرد خود را مورد
بررسى و ارزیابى قرار دهد؛ و در صورت مشاهده نقاط ضعف و انحراف در عملكرد خود، در صدد
اصلاح آن ها، و نیز تقویت نقاط قوت و توانمندى هاى خود برآیند. خود ارزیابى كه در منابع و
متون اسلامى با عنوان محاسبه مطرح شده است ، به صورت یك برنامه منظم روزانه براى هر
فرد توصیه شده ، و تا آن جا به این موضوع اهمیت داده شده است كه اگر روزى بر انسان بگذرد
و او از این برنامه غفلت نماید و در یك محاسبه دقیق ، به ارزشیابى اعمال و رفتارهاى خود
نپردازد، در زمره پیروان پیامبر گرامى اسلام (ص ) و اهل بیت آن حضرت به شمار نمى آید.
امام كاظم (ع ) در تبیین این نكته مى فرماید:
لیس منا من لم یحاسب نفسه فى كل یوم ، فان عمل خیرا استزاد الله منه و حمد الله علیه ، و
ان عمل شرا استغفر الله منه و تاب الیه ؛ (1) از ما نیست كسى كه هر روز به محاسبه و
ارزشیابى كارهاى خود نپردازد. پس اگر كار نیكى انجام داده است ، از خداوند متعال فزونى آن
را بخواهد، و خدا را بر موفقیتى كه به دست آورده است سپاس گوید؛ و اگر كار زشتى را مرتكب
شده است ، از خداوند، آمرزش آن را خواهد و توبه نماید.
با دقت در سخن امام كاظم (ع ) مى توان از آن ، سه نكته اساسى استنباط كرد:
خویش ، این نكته را متذكر مى شود كه غفلت از این امر موجب خروج از جرگه مؤ منان راستین
2. نكته دیگر این كه اگر نتیجه ارزشیابى مثبت بود، این نتیجه نباید موجب غرور فرد و در نتیجه
ركود او و بسنده كردن وى به وضعیت موجود باشد؛ بلكه به شكرانه این توفیق الهى ، بایستى
سپاس خداوند متعال را به جاى آورد، و از خدا توفیق بیش تر در ادامه راه را طلب نماید.
3. نكته اساسى دیگر آن است كه اگر نتیجه ارزشیابى منفى بود و براى شخص محرز گردید كه
در عملكرد او خطا و انحراف وجود داشته است ، باید به فكر اصلاح عملكرد و بهبود آن باشد. آن
حضرت مى فرماید اگر فرد پس از ارزشیابى متوجه شد كه عمل خلاف و خطایى انجام داده
است باید از خداوند متعال آمرزش خواسته و توبه نماید. بدیهى است كه توبه واقعى و حقیقى
آن است كه فرد بر ترك كار خطا و اصلاح و جبران آن تصمیم قطعى بگیرد.
در منابع و متون اسلامى ، دستور العمل هاى صریحى در مورد ارزشیابى فرد از اعمال خویش
وارد شده است .
رازهای موفقیت
روز اول از كارهايي كه ناچاري انجام دهي لذت ببـــر. نق زدن تنها تو را خسته تر مي كند و نمي گذارد كار را درست انجام دهي. اما اگر با موفقيت مانند يك دوست رفتار كني. مثل سایه همه جا به دنبالت خــــــواهد بود. روز دوم سعي كن كارهايت را از صميم قلب انجام دهي. نه به صرف اين كه ناچاري انجام دهي. بايد به كارت ايمان داشته باشي. يك جريان آب ضعيف ، تنها نيمي از باغچه را آبياري مي كند. روز سوم همه چيز را همانطور كه هست بپذير. خواستن تنها، چيزي را تغيير نمي دهد. خواستن، باد را از وزيدن باز نمي دارد و برف را به آب نبات تبديل نمي كند. اگر مي خواهي چيزها را بهتر از خودشان تبديل كني، با آنها همان گونه كه هستند مواجه شو. روز چهارم تمرين كن تا از درون شاد باشي. اجازه نده ديگران براي شاد كردن تو تصميم بگيرند. خودت رئيس كارخانة شادي سازي باش. روز پنجم ذهنت را همانند ابر سفيدي كه در آسمان است، آزاد كن. تلاش كن، اما نتايج كار را واگذار تا با هم كار بيايند براي ابر چه فرقي مي كند باد از كدام سو بوزد. چرا وقتت را براي چيزي كه در كنترل تو نيست، تلف مي كني؟ روز ششم وقتي تصميم به انجام كاري مي گيري، از خود نپرس : من چه مي خواهم ؟ بلكه بپرس : چه كاري به نفع همه است ؟ اگر به فكر منافع ديگران باشي، ديگران در كنارت كار خواهند كرد و كمكت خواهند كرد تا موفق شوي. روز هفتم هنگام تصميم گيري ابتدا نبايد بپرسي، از اين كار چه نفعي عايدم خواهد شد؟ پرسش درست اين است كه : چه كاري به نفع همه است؟ خانه زماني مستحكم خواهد شد كه همة ديوارهايش استوار باشند. روز هشتم وقتي كار به مشكل مي خورد، نه ديگران را سرزنش كن و نه خود را، انسان وقتي شنا ياد مي گيرد كه از فرو رفتن در آب نترسد. روز نهم براي موفقيت در هر كار، بايد ابتدا تصوير واضحي از نقشة كار داشته باشي. آن گاه، همان طور كه در باد شديد، نخ بادبادك را محكم نگه مي داري، بايد هدفت را هم به همان محكمي نگه داري. روز دهم اگر طرحي در عمل مشكل تر از آن شد كه فكر مي كردي، دلسرد نشو.همه چيز اين دنيا همين طور است، خصوصاً اگر ارزشمند باشد. لاجرم خود حبابي بيش نبود، زيبا اما توخالي. روز يازدهم مشكلات ما را قوي و به سمت پيروزي هاي بزرگ تر هدايت مي كنند. كوهنوردي آسان نيست، اما منظره اي هم كه از قله كوه ديده مي شود، بسيار زيباست. روز دوازدهم اراده ات را قوي كن. خود را وارد به انجام كارهايي كن كه برايت مشكل اند. سپس آنها را با جديت انجام بده. بعد از مدتي خواهي ديد كه اراده ات همانند گرزي فولادي سخت و درخشان شده است. روز سيزدهم با انرژي كامل روي كارهايت تمركز كن. شيشه هاي رنگي هنگام عبور نور از آنها بسيار زيبا و درخشان مي شوند. كارهايت را هم اگر با انرژي انجام دهي، شفاف و زيبا خواهند شد. روز چهاردهم هنگامي كه قصد انجام كاري را داري، از خود نپرس : ديگران آن را چگونه و با چه روشي انجام داده اند ؟ بلكه بپرس : چگونه مي توانم آن را درست و به بهتـــــــــرین وجه ممكن انجام دهم. اين را بدان كه همواره حقيقتي تازه در انتظار كشف شدن است. بدون احساس وجود اين حقايق، كريستف كلمب هرگز به آمريكا نمي رسيد و گراهام بل تلفن را اختراع نمي كرد. روز پانزدهم هر كاري را با جان و دل انجام بده. اگر شعاع انرژي ات را مانند ذره بيني كه نور خورشيد را متمركز مي كند، روي موانع تمركز دهي، هر مانعي كه سر راهت باشد خواهد سوخت. روز شانزدهم امروز را آغازي تازه بدان. چرا به چيزي كه ديروز اتفاق افتاده، يا انجام شده فكر مي كني؟ زندگي رودخانه اي است كه مدام به سمت آينده در جريان است. هيچ قطره اي از آن دوبار از زير يك پل رد نمي شود. كار را با روشي تازه انجام بده، بهتر از هميشه. روز هفدهم افكار و روياهايت را بسط بده. هنگامي كه در بيرون چمنزاري پهناور است كه از هر سو تا افق امتداد دارد. چرا خود را در آغل حبس كني. روز هجدهم نگذار افكار و ذهنياتت به صورت عادت درآيند. سعي كن هرگز در جا نزني.هر روز از زاويه اي تازه به كارها نگاه كن. زندگي يك صحنة پر از ماجراست. به اطرافت نگاه كن: نشانه هاي زيبايي وجود دارند كه به كشفيات تازه اشاره مي كنند. روز نوزدهم مهم ترين چيز احساسي است كه نسبت به كارت داري. وجود رنگ هاي تيره در يك تابلوي نقاشي. نشانة افسردگي نقاش آن تابلوست. رنگ هاي روشن، حاكي از وجود روشنايي و انرژي در زندگي نقاش آن تابلوست. هر كاري را با شادي انجام بده، تاديگران را هم شاد كني. روز بيستم زندگي مثل يك تاب است كه هم مي تــــــــــواند سرگرم كننده باشد و هم حال به هم زن. اگر هر بار كه تاب مي خوري احساس شگفتي كني، لذت تاب خوردن را احساس خواهي كرد. در زندگي هم هر بار كه كاري را انجام مي دهي، از انجام آن شگفتي احساس كن. روز بيست و يكم حرف حق را بپذير و كاري به گويندة آن نداشته باش. مثلاً اگر بوي دود را احساس مي كني و طوطي ات فرياد بزند كه : خانه آتش گرفت! آيا به مهمانهايت خواهي گفت : اين طوطي نمي فهمد چه مي گويد؟ روز بيست و دوم عقايد را با حقايق اشتباه نكن. حقيقت مانند دانة بادام است، و عقايد پوستة آن دانة بادام هستند. اگر به دنبال حقيقت هر چيز هستي، بايد پوسته را بكني، تا خود دانه را ببيني. روز بيست و سوم قبل از انجام هر كار مهمي، اول ببين چه احساسي نسبت به انجام آن داري. آيا آن كار را مهم مي داني؟ آيا واقعي به نظرت مي رسد؟ آيا به ديگران كمك مي كند؟ روز بيست و چهارم هنگام غليان احساسات، هيچ تصميم مهمي نگير. در اين صورت اشتباه خواهي كرد. اول درونت را آرام كن. ذهن مانند يك درياچه است. هنگام غليان احساس، درياچه مواج است. درياچه هنگامي نور ماه را منعكس مي كند كه آرام باشد. روز بيست و پنجم هنگام مواجه شدن با مشكلي يادت باشد كه حتماً راه حلي وجود دارد. زيرا هر چيز با جفتش به وجود مي آيد. بعد از هر سقوطي ، صعودي و بعد از هر شبي، روزي وجود دارد. ذهنت را روي راه حل ها متمركز كن. براي بيرون آمدن از يك اتاق بايد در را پيدا كني، نه اين كه به ديوارها فكر كني. روز بيست و ششم همواره از نعمتهايي كه زندگي به تو بخشيده است، شاد باش و به خاطر آنچه كه نداري گله مند نباش. ساختمان با سنگ هايي ساخته مي شود كه در دسترس اند، نه با سنگ هاي حياط خانة ديگران. روز بيست و هفتم سعي كن مثل ماشين خرابي كه خاموش نمي شود، دائماً در حال عذرخواهي نباشي. با اين كار توجه ديگران را به اشتباهاتت جلب خواهي كرد. تلاش كن كه بهترين را انجام دهي. آن گاه لبخند بزن و حركت كن. تنها خداوند كامل است. روز بيست و هشتم هر كار خيري كه در اين دنيا انجام دهي، بيش از هر كس به خودت كمك خواهد كرد، به تو قدرت و انرژي و درك بيشتر خواهد بخشيد. اگر خودت نقاشي كني، ديگران از تماشاي آن لذت خواهند برد. ضمن آنكه در حين كار تجربه ات هم در نقاشي بيشتر شده است. روز بيست و نهم براي عمل كردن از درونت فرمان بگير. براي تفكر از درونت راهنمايي بجو. زيرا درك و آگاهي را بايد دريافت كني و نمي تواني خودت خلق كني. زمين هنگامي گرم مي شود كه به سمت خورسيد متمايل باشد. روز سي ام هر چيز كه راست و درست باشد، به نفع تو و ديگران خواهد بود. خداوند بهتر از هر كس مي داند كه چه چيز به تو شادي واقعي مي بخشد. آيا يك گياه مي فهمد كه باد، آن را تقويت مي كند يا باران ملال آور باعث رشد گل هاي زيبا مي شود. روز سي و يكم هرگز مغرور نشو، زيرا غرور ميكروبي كشنده است. غرور به تدريج عقل را زايل مي كند و باعث مي شود هيچ كاري را بدرستي انجام ندهي.
پشت صحنه گوگل، شما را با واقعیت های غیرفنی دنیای دیجیتال آگاه می کند. در این گزارش، به بررسی اجمالی سیستم های کارمند یابی جالب گوگل به همراه شیوه های کسب و کار در گوگل می پردازیم. امیداست وب مسترهای جوان ایرانی، تجربه های تیوری خوبی را با مطالعه موفقیت های بزرگان وب، کسب کنند. 1) سیستم های کارمندیابی Google کارمندیابی یکی از مهم ترین مسایل در ضریب اثربخشی فعالیت فعالان صنعت دیجیتال در دهه اخیر شمرده می شود. هیچ شرکت موفقی بدون دستیابی به کارمندان موثر و موفق، گوی سبقت را از رقبا نگرفته است. مسیله کارمندیابی به همین دلیل، از مهم ترین فاکتورهای توسعه کسب و کار و از ظریف ترین شاخص های اثربخشی رهبری در سازمان دیجیتالی گوگل به شمار می رود. همان طور که در متون مدیریتی می خوانیم: کارمندیابی فرایندی است که توسط آن، افرادی که به نظر می رسد توانایی بالقوه ای برای عضویت در سازمان و انجام دادن وظایف محول دارند، شناسایی می گردند و موجبات جذب آنها توسط سازمان فراهم می شود. کارمندیابی فرایند واسطه ای است. یعنی متقاضی شغل و کارفرمایان، برای نخستین بار با یکدیگر روبرو می شوند تا طی فرایند(انتخاب-گزینش) توانایی واقعی آنها برای احراز شغل در سازمان تعیین گردد. کارمندیابی باید به گونه ای باشد که تعداد زیادی از داوطلبان واجد شرایط، متقاضی شغل شوند. فرآیند کارمندیابی در گوگل، فرآیندی بر اساس رفتارهای سیستم های باز است. سیستم های باز، سیستم هایی هستند که خروجی آنها، ورودی عنصر دیگری است و می توان برای آن مرز در نظر گرفت. یعنی با انتخاب کارمند در یک سیستم باز، می توان انتظار داشت که با انتخاب صحیح، قابلیت تصحیح، ترمیم و غنی سازی گروه های شغلی دیگر نیز با انتخاب درست یک کارمند، تامین می شود. کارمندیابی موثر، سینرژی گوگل را به طور فزاینده ای افزایش داده است و این افزایش، عاملی مهم در موفقیت این شرکت در یک دهه اخیر قلمداد می شود. به جز برخی از اعلان های شغلی مستقیم که گوگل برای پر کردن ظرفیت های شغلی خود در سایت ارایه می دهد، برخی از روش های کارمندیابی رهبران گوگل با سایر رقبای آنها در صنعت دیجیتال متفاوت است. مثلا، سالانه مسابقه ای را تحت عنوان مسابقه code jam ترتیب می دهند و از علاقه مندان به برنامه نویسی و طراحی زیرساخت های دیجیتالی از سراسر جهان درخواست می کنند تا در مورد برخی از مسایل مطرح شده، پاسخ هایی را کسب کنند و برای گوگل ارسال کنند. پاسخ ها در فرآیندی پردازش و در نهایت، جایزه 20 هزار دلاری سالانه گوگل، به برنده این مجموعه پرسش ها، اعطا می شود. برنده یا برندگان این جایزه، مستقیما به استخدام گوگل پذیرفته می شوند. راه جالب دیگری که این شرکت به آن اخیرا روی آورده است، تقریبا به همین شکل قبلی است. آنها پرسش هایی را در اینترنت مطرح می کنند که علاقه مندان می بایست برای طی کردن روند استخدامی خود، پاسخ هایی را برای آنها پیدا کنند. سپس، گروه های پاسخ دهنده صحیح، دعوت می شوند تا در یک امتحانی مثل امتحان GMAT یا هوش تحصیلی، شرکت کنند. افراد موفق در این آزمون ها که معمولا الکترونیکی نیز برگزار می شود، به دفاتر نمایندگی گوگل در کشورهای مختلف دعوت می شوند و توسط مدیران منابع انسانی گوگل، مصاحبه می شوند. پذیرفته شدگان در این مصاحبه، کارمندان آینده گوگل به شمار می روند. معمولا نخبه ترین افراد جوامع در این مصاحبه های پذیرفته و در در این فرآیند پیچیده، قبول می شوند. اگر شما متقاضی شغل مدیریت امور نرم افزاری در فلان دفتر گوگل باشید، باید یک فرد محقق، خلاق و نوآور باشید تا بتوانید به پرسش های ریاضی و روان شناسی و کامپیوتری مطرح شده گوگل، پاسخ دهید. البته برای بزرگان صنعت دیجیتال، ارزش یک مهندس متوسطی که بتواند خوب فکر کند و اهتمام به خلاقیت داشته باشد، بسیار بیشتر از یک استاد برنامه نویسی تک بعدی است! بیل گیتس، یک بار نفر اول دوره فوق لیسانس کامیپوتر دانشگاه هاروارد آمریکا را که یک نابغه در حل مسایل رایانه ای و ریاضی بود، فقط به خاطر آن که او نتوانست به پرسش: «تعداد پمپ بنزین های ایالات متحده آمریکا چقدر است؟» پاسخ دهد را در گزینش استخدامی رد کرد!! چرا که این نابغه در هنگام پاسخ دهی به این سوال، قبل از این که به جواب نمی دانم بسنده کند، باید کمی تحلیل ذهنی داشته باشد و برای مسایل فوری و غیرقابل پیش بینی، در فکر راه حل و یافتن عواملی موثر در یافت پاسخ باشد. چنین افرادی را سازمان های دیجیتالی بزرگ نیازمند هستند. چرا که همیشه کارمندان مستعد، باید منتظر مسایل غیرقابل پیش بینی در فرآیندهای کاری باشند که پاسخ دهی سریع و با حداقل هزینه، برای سازمان ها مهم است. رویکرد سازمان های جدید به استخدام چنین منابع انسانی باهوش و علاقه مند و خلاق، روز به روز در حال افزایش است. شاید عدم رویکرد استخدام رسمی 30 ساله، یکی از دلایل رویکرد جدید شرکت ها به در اختیار داشتن نیروهای خبره است و نه نیروهایی که به روش ثابتی عادت کرده اند و ارزش افزوده سازمان را کاهش می دهند. البته بنیادهای حمایت از کارگر، این برداشت را که منجر به استخدام های موقت و فرصت سازی کامل به نفع کارفرما و به ضرر کارگران می شود را محکوم می کنند. اما به هر حال، باید برای ارتقای خلاقیت در سازم آنها ، چند منظوره فکر و عمل کرد. رهبری گوگل، فرآیند کارمندیابی را مقوله ای حساس می داند و در استخدام افراد در سطوح مختلف سازمانی، متغیرهای زیادی را در خرده سیستم های استخدامی خود لحاظ می کند. چرا که کارمندهای شرکت می بایست براساس ماموریت شرکت، در گروه ها و تیم های غیرمتمرکز فعالیت کرده و از این رو، در قالب مدیریت ماتریسی پروژه های شرکت بیشترین کارایی را از خود بروز دهند. روند پاداش دهی به کارمندان موفق هم، بر خلاف سازمان ه ی سنتی که بیشتر بر اساس مرخصی ساعتی-روزانه یا پاداش های نقدی اندک است، با پاداش های سهامی یا ارتقای جایگاه شغلی و استفاده از بن های کارگزی چند منظوره و متنوع، مبتنی شده است. شمار زیادی از کارمندان گوگل پس از ورود گوگل به بازار بورس آمریکا، به ثروت های زیادی دست یافتند. اگر قرار بود پاداش آنها، عوامل سنتی در سازمان های امروزی بیشتر باشد، چنین درآمدی برای آنها فقط در خیالات می توانست سیر کند. جنبه عملی به خود نمی گرفت. توجه به سیستم های کارمندیابی گوگل در رهبری سازمان دیجیتالی گوگل، مقوله مهمی است که فعالان صنعت دیجیتال در کشور و حتی سازمان های سنتی که هنوز تجربه ورود به این عرصه را درک نکرده اند، بهتر است بخشی از فرآیند استخدامی خود را از این راه، دریافت کنند. به هر حال، همیشه بهترین انتخاب، از طریق آزمون های علمی و تخصصی چند ساعتی حاصل نمی شود. بقای سازمان ها در دنیای کسب و کار پرشتاب و متغیر امروزی، کارکنانی با خصیصه های تعریف شده جدید را طلب می کند که باید به آن اهمیت داد. گونه دیگری از این سیستم کارمندیابی نیز بر اساس مسابقات سالانه کد جم گوگل است. برنامه ریزان حاضر در این مسابقات باید تلاش کنند مشکلات نرم افزار آنلاین را زودتر از یکدیگر حل کنند. تعداد 100 نابغه نهایی انتخاب شده در این مسابقات با هزینه گوگل به نیویورک عازم خواهند شد تا در مسابقات قهرمانی code jam در ماه اکتبر هر سال شرکت کنند؛ این مسابقات فرصتی بسیار مناسب برای سریع ترین و مستعدترین متخصصان رایانه در جهان است تا در سطحی بین المللی با یکدیگر رقابت کنند. فینالیست های این مسابقات به ترتیب رده بندی 155 هزار تا 10 هزار دلار جایزه دریافت خواهند کرد؛ ثبت نام برای این مسابقات تا شروع دور انتخابی یعنی پنجم سپتامبر ادامه خواهد داشت. در چند سال اخیر، بیش از 14 هزار نفر از 22 کشور در مسابقات code jam گوگل شرکت کرده اند که شماری از این نوابع، به غول موتورهای جست وجوی وب، دعوت به کار می شوند. این وضعیت، بهترین راه کارمندیابی برای جذب افراد نخبه و خلاق و با انگیزه برای شرکتی مانند گوگل است. 2) پشت صحنه گوگل قطعا، پشت صحنه سناریوهایی که مغزهای گوگل از اوایل دهه نود میلادی تا کنون بر پایه آنها ، جهان دیجیتال را به تسخیر خود در آورده اند، به اندازه آگاهی از رفتار سازمانی این شرکت در خلق محصولات دیجیتالی، جذاب و خواندنی خواهد بود. الف) این ها، عاشق ریاضیات هستند! رانندگانی که به ریاضیات خود مطمین بودند و در ترافیک همیشگی بزرگراه شماره 101 که به «سیلیکون ولی» منتهی می شود، گیر می کردند، می توانستند وقت خود را با تامل در بیلبوردی که روی آن یک مسیله ریاضی نوشته شده بود، بگذرانند. کسانی که می توانستند عدد مورد نظر سوال کننده را دریابند، در واقع مبنای یک الگوریتم طبیعی را می یافتند. تعداد کسانی که روی این معما کار کردند و از عهده حل آن برآمدند، به وب سایتی رهنمون شدند تا مسیله ای دیگر را حل کنند و پس از حل این معما هم، صفحه ای دیگر به روی آنها گشوده می شد که از آنها می خواست تا مشخصات و سوابق کاری خود را ارسال کنند. اگر بیلبوردی می توانست روح یک شرکت را به تصویر بکشد، همین بیلبورد بود، زیرا آگهی دهنده ناشناس شرکت گوگل بود که محصول اصلی و مهم آن محبوب ترین موتور جست و جوی اینترنتی در جهان است. با این شوخی جسورانه، با اشتغالات ذهنی ریاضی، سادگی و این اعتقاد مبتکرانه که گوگل منزلگاه نوابغ است، بیلبورد از شرکتی سخن می گفت که فکر می کند جایگاه درست و به حقی را به عنوان رهبر و پیشروی صنعت فناوری به دست آورده است، موقعیتی که در 15 سال گذشته، مایکروسافت اشغال کرده بود. لحن بیلبورد گوگلی بود، چیزی که کارفرماهای گوگل علاقه دارند، بگویند. سخنگوی شرکت می گوید که این صفت «گوگلی»، جهان وطنی، تواضع، تفاوت و تشخیص متعادلی را به ذهن متبادر می کند. نمایشی مناسب و زیبا از گوگلی بودن «googly-ness» که در سخنرانی های امسال در لاس وگاس اجرا شد درحالی که روسای دیگر شرکت های فناوری به جایگاه سخنرانی در میان هیاهوی موسیقی راک و رقص نور وارد می شوند، گوگل کنسرت براندنبورگ شماره سه از باخ را پخش کرد، تا روسای شرکت به جایگاه وارد شوند. بیلبورد از این جهت گوگلی بوده، یعنی مانند صفحه اصلی گوگل، به لحاظ بصری به طور کامل ساده بود چنان که مراجعه کنندگان را درباره محتوای پیچیده آن به اشتباه می اندازد، یا اینکه، برای بیگانگان "گوگلی بودن"، به معنای آرزویی جسورانه و یک ماموریت است که شما را به پیشرفت جهان و یکی دانستن جهل با فضیلت فرا می خواند، عارضه اصلی این طرز فکر که در بیلبورد نشان داده شده است، بزرگ دانستن ریاضیات است. گوگل پیوسته درحال طرح جناس های عددی و معماهای ریاضی است. وقتی آنها در سال 2004 اسناد مربوط بازار سهام را پر می کردند، گفتند که آنها می خواهند 828/281/718/2 دلار سود به دست بیاورند که برابر با e میلیارد دلار است. علاقه به ریاضیات در گوگل، شاید از علاقه موسسان آن سرگیی برین و لری پیج ناشی می شود. برین که در روسیه متولد شده است پسر استاد آمار است و مادرش هم برای ناسا کار می کند و والدین لری پیج هر دو معلم رایانه هستند. راز موفقیت گوگل که آن را محبوب ترین موتور جست وجو در جهان ساخته است، درک این موضوع است که بی نظمی در اینترنت یک نظم ضمنی ریاضی دارد. لری پیج و سرگیی برین با شمارش، تنظیم و ارزیابی ساختارهای ارتباطی توانستند نتایج جست وجو را به هم مربوط و نزدیک کنند، کاری که هیچ موتور جست وجوی دیگری نتوانسته بود انجام دهد. تاکنون آنها این برتری را حفظ کرده اند. دانیل سولیوان، دبیر خبرنامه صنعتی آنلاین، گوگل را در صدر بهترین موتورهای جست وجو قرار داده است، پس از گوگل، یاهو (yahoo)، اسک (ASK) و MSN مایکروسافت در رتبه های دوم تا چهارم قرار دارند. تعداد بازدیدکننده های گوگل به طور نسبی هر ماه نسبت به سال گذشته در همان ماه افزایش پیدا می کنند. به استثنای AOL که از ورودی اینترنتی مانند فناوری جست وجوی گوگل استفاده می کند، در ماه مارس گوگل میزبان نیمی از کل جست وجوگران اینترنتی بوده است، سهم گوگل به استثنای AOL از کل جست وجوگران 43 درصد بود. مهارت و توانایی ریاضی دلیل نیمی از موفقیت های گوگل است: توانایی تبدیل همه جست وجوها به پول. برعکس شرکت های نرم افزاری مانند مایکروسافت که بخش اعظم درآمد آن از محل لیسانس است، گوگل در وهله اول یک بنگاه تبلیغاتی محسوب می شود. او آگهی های تبلیغاتی معمولی نمی فروشد. بلکه گوگل یک ژانر تبلیغاتی جدید و کارا به نام "پرداخت به ازای هر کلیک" ابداع کرده است. گوگل یک متن کوچک تبلیغاتی روی صفحات نتایج جست وجو قرار داده است، اما آگهی دهندگان فقط زمانی پول برای آن پرداخت می کنند که بازدیدکنندگان و کاربران اینترنتی به طور حتم روی آن متن کلیک کرده باشند و وارد آدرس آنها شده باشند. این سیستم روی صفحات نتایج جست وجو تا به حال خوب کار کرده و نیمی از درآمد گوگل را تامین کرده است، زیرا کلمات اصلی کاربران به گوگل اجازه می دهد تا آگهی های مناسب و مربوط به آن را روی صفحه قرار دهد. اما در عین حال این سیستم روی دیگر صفحات وب مانند بلاگ ها و مقالات روزنامه هم که به عنوان بخشی از شبکه گوگل امضا می شوند، جواب داده است. ب) آنها این گونه رشد کردند Keith H. Hammonds در مارچ 2003 در نشریه Fast ، 5 اصل مهم در پشت صحنه فعالیت های گوگل را در ارتقای کسب و کار در دنیای دیجیتال، با عنوان " آنها ، این گونه رشد کردند "، این چنین معرفی می کند: ▪ قانون شماره یک: به کاربران بستگی دارد در گوگل قانون مهمی وجود دارد، اگر ایده ای در سر داری که باعث بهبود نتیجه کار کاربران می شود، به ایده ات جامه عمل بپوشان.به استناد برخی برآوردها، گوگل میزبان سه چهارم جست وجوهای وب است. اما از آنجا که کامل نیست، تسلطش به اندازه کافی حوب نیست. به همین دلیل گوگل باید تفسیر درستی از جست وجوی کاربران ترک و فنلاندی خود داشته باشد، زب آنها یی که عبارات جست وجویشان بیشتر به جملات شبیه است، و یا در زبان ژاپنی که بین کلمات هیچ فاصله ای وجود ندارد. گوگل نه تنها باید معنی تک تک کلمات جست وجو شده را درک کند، که ارتباط بین این کلمات با دیگر کلمات و ویژگی آن کلمات را به عنوان یک شیی در صفحات وب نیز باید برای گوگل روشن شود. برای نمونه صفحاتی که عبارت جست وجو را به صورت پررنگ (bold) یا در گوشه بالا سمت راست نشان می دهند در لیست نتابج گوگل بالاتر از صفحاتی قرار خواهند گرفت که به آن اندازه، کلمه کلیدی را نمایان نکرده است. گوگل هنوز یک محصول دارد و آن موتور جست وجویش است. افراد برای جست وجو در وب به گوگل سر می زنند، و هدف اصلی از صفحات اینترنتی این پایگاه ان است که مطمین شود که کاربرانش از جست وجو دور نیافتاده اند. گوگل آنچه را که مردم مایل نیستند، به آنها نشان نمی دهد، چون در دراز مدت باعث شکست تجاری آنها خواهد شد. گوگل خود را به شیوه سنتی در معرض فروش قرار نمی دهد. در عوض، گوگل مشاهده می کند و می شنود. گوگل ارقام ترافیک جست وجوها را مشاهده می کند و ایمیل های رسیده را می خواند. در واقع، ده کارمند تمام وقت در گوگل مشغول خواندن ایمیل های رسیده از طرف کاربران هستند، و آنها را به کارکنان مناسبی از گوگل ارجاع می دهند یا خود، به آنها پاسخ می دهد. مونیکا هنزینگر، مدیر بخش تحقیقات گوگل می گوید: "تقریبا همه به بازخوردهای مخاطبان دسترسی دارند. ما همه می دانیم که بخش های مشکل سازکه کاربران از آنها گلابه دارند کدامند. نتیجه این که، گوگل از چنین ادراک منحصر به فردی که از مخاطبان خود دارد خرسند است و نیز از صداقت و مخصوص خود. گوگل کار برجسته ای را مدیریت کرده است : خوش آمدن به مزاق کاربران حرفه ای خوگرفته به اینترنت، بدون آنکه گوگل کاربران مبتدی را از دست بدهد. گوگل حتی به رفتار کاری کاربرانی که عباراتی چون " amazon.com" را برای دسترسی به سایت Amazon.com جست وجو می کنند، دوست دارد و به کار آنها کنجکاو است. چون، همه چیز به کار کاربران گوگل، بستگی دارد. گوگل می داند که چگونه کاری کند تا کاربران حرفه ای احساس خوبی داشته باشند". گوگل این کار را از ابتدای فعالیتش انجام داده است، هنگامی که لری و سرگیی، تکنولوژی گوگل را عرضه کردند. آنها از کاربران حرفه ای دعوت به عمل آوردند و به آنها احساسی بخشیدند که گویی در جای مخصوصی هستند. ▪ قانون شماره دو: دنیا آزمایشگاه تحقیقاتی شماست تفکر کار آزمایشگاهی در گوگل، به یک فرهنگ تمام عیار تبدیل شده و این فرهنگ، خود راز موفقیت های گوگل را به همراه داشته است. پروژه های آزمایشگاهی در قالب تیم های کوچک با پشتیبان های قوی، بهترین مسیر بالندگی را برای این شرکت به همراه داشته است. شعار " دنیا آزمایشگاه تحقیقاتی شما است" ، نشان می دهد که رهبران گوگل، سناریویی جهانی و واحدی برای استفاده از پتانسیل مادی و معنوی کشورهای مختلف جهان برای پیش برد طرح های آزمایشگاهی، دارند. ▪ قانون شماره سه: شکست پل پیروزی است و شکست بزرگ، پیروزی چشمگیر را به دنبال دارد لابراتوآرها بازتابی از یک عادت اشتراکی بین گوگل و کاربرانش است که اجازه می دهند تا یک محصول، قبل از عرضه نهایی، به تست جهانی گذاشته شود. این فرهنگ، در بسیاری از شرکت های موفق دنیای دیجیتال، مانند یاهو و مایکروسافت نیز دیده می شود. با این رهیافت، مردم متوجه می شوند که هر چیزی که گوگل برای مشاهده می گذارد، موفق نیست. با این سناریو، کاربران متوجه می شوند که همیشه، در بخشی از روند کاری مطالعاتی و تحقیقاتی گوگل، برای آنها سکانس هایی! در نظر گرفته شده است. آنها آزادند تا به گوگل اطلاع دهند که چه چیزی عالی است، چه چیزی نه، و چه چیزی ممکن است که یهتر کار کند. اکثر قریب به اتفاق سرویس های گوگل، یک نشانی پست الکترونیک را برای ارتباط فوری مخاطبان سرویس مورد نظر، با مسیولان تیم توسعه دهنده بخش مربوطه، ارایه و در دسترس کاربران قرار داده است. در تجارت جست وجو، شکست اجتناب ناپذیر است. و این شکست در محدوده ای است. یک جست وجوگر وب، حتی مثل گوگل، همیشه آنچه را که شما به دنبالش هستید را عرضه نمی کند. این نقص است، و این نقص، هم اجازه می دهد و هم مستلزم شکست است. و شکست پل پیروزی است. اما شکست های خوب، بهتر هم هستند. شکست های خوب دو ویژگی دارند. اولا شما می دانید که چرا شکست خورده اید، و شما چیزی دارید تا در پروژه ی بعدی تان به کار ببندید." وقتی گوگل آزمایش کرد که تصویر کوچکی از صفحه وب را در کنار نتایج جست وجو نمایش دهد، تاثیر این تصاویر بر زمان بارگذاری صفحات مشاهده شد. به همین دلیل است که در کل، گوگل حاوی تصاویر کمی است و حتی از تبلیغات تصویری در آن خبری نیست. ثانیا شکست های خوب سریع هم هستند. ▪ قانون شماره چهار: افراد شاخص توانایی مدیریت خویش را دارند گوگل بیش از هر چیز روی استخدام کردن نیروهای زبده، وقت می گذارد. گوگل، روزانه صدها رزومه از افرادی که مایلند در گوگل استخدام شوند، دریافت می کند. گوگل دو دسته از مهندسان را استخدام می کند، هر دوی آن دسته با هدف رسیدن به هنر شکست خوردن سریع استخدام می شوند. اولا، گوگل به دنبال افراد خطر طلب جوان است. وین روزینگ، معاون مهندسی گوگل می گوید: ما به دنبال افراد باهوش هستیم. افراد باهوشی که کارهای خارق العاده ای خارج از کارشان انجام دهند، چیزی فراتر از مسیر تکراری. اما همچنین گوگل ستاره ها را هم اجاره می کند، افراد دارای درجه دکترا از برنامه های علمی-کامپیوتری و لابراتوآرهای تحقیقاتی. برایان دیویسن، استاد دستیار در دانشگاه لی های و محقق برجسته می گوید: "به طور مداوم گوگل برنامه ریزی کرده است تا استخدام کند 90 درصد از متخصصان موتورهای جست وجو را در جهان". افراد دارای درجه دکترا (PhD) جزو انتخاب های گوگل هستند. آنها افرادی هستند که به اندازه کافی اطلاعات دارند برای اینکه به هدف بزنند. قبل از اینکه از موضوع دور شوند. ▪ قانون شماره پنج: حضور کاربران به معنی کسب درآمد است گوگل، واحدی به عنوان برنامه ریزی استراتژیک ندارد. رییس اجرایی (CEO)، اریک اشمیت حکم نکرده است که تکنولوژی های مهندسانش باید در محصولاتی که عرضه می کنند وجود داشته باشد. نوآوری در گوگل همچون تکنولوژی جست وجو، دموکراتیک است. هرچه ایده ای بیشتر باشد، کشش بیشتری داشته و از شانس بالاتری برخوردار خواهد بود. در دسامبر 2001، کریشنا بهارات یکی از محققان گوگل یک ایمیل داخلی را بین اعضای گوگل ارسال نمود و از آنها درخواست کرد تا اولین نسخه از سرویس پویای خبری اش را مشاهده کنند. بهارات یک موتور داخلی نوشته بود که به 20 منبع خبری هر ساعت سر می زد، و به طور اتوماتیک آخرین خبرها را در موضوعات خواسته شده ، همچون یک ویراستار سریع، جمع آوری می نمود. در گوگل، این ایده مورد توجه فرار گرفت. مخصوصا، ماریسا مایر، یک مهندس جوان به این ایده علاقه مند شد و به عنوان مدیر پروژه قرار گرفت. مایر، بهارات را با یک تیم مهندسی مرتبط کرد. و در عرض یک ماه و نیم، گوگل در سایت خود یک نسخه تقویت شده از دموی میتنی بر متن (text-base) را ارایه داد، که حالا با نام اخبار گوگل (Google News) شناخته می شود و به 155 منبع خبری و یک موتور جست وجو مجهز شده است. این سرویس خلاقانه در نشانی http://news.google.com قرار دارد. در عرض سه هفته پس از عرضه روی سایت، این سرویس 70 هزار کاربر را در روز جذب خود نمود. اکنون این سرویس گوگل، در زمره مشهورترین سرویس های خبری آنلاین پر مخاطب اینترنت است. یک دلیل که گوگل نوآوری های خود را در معرض عمومی قرار می دهد این است که ایرادات را به سرعت شناسایی کند. دلیل دیگر آن است که برنده ها را پیدا کند. برای بهارات و مایر، آن 70 هزار کاربر مقدمات لازم را برای ساختن بخش خبری در گوگل میسر کردند. مایر می گوید: "یک آزمایش عمومی یه شما کمک می کند که سریع تر گام بردارید، اگر این موضوع کارگر افتد، یک میل و علاقه داخلی در شما ایجاد می کند. و باعث می شود تا افراد به نقایص و مشکلات بیاندیشند." به زودی، مایر، دسته ای از مهندسان را برای افزودن حجم اخبار رهبری کرد. آنها منابع خبری را تا 4 هزار منبع توسعه دادند و مدت زمان به روز رسانی را از یک ساعت، به روز رسانی مداوم تبدیل نمودند. آنها موتوری را برنامه نویسی کردند که به اندازه کافی قدرتمند بود تا از حجمی که 5 برابر بزرگتر بود از حجم اولیه پشتیبانی کند. آیا بخش خبری گوگل یک محصول حقیقی است؟ نه کاملا. صفحه اصلی اش هنوز هم دارای نشان بتا (Beta) است تا زمانی خاص که گوگل تعیین می کند. خط مشی موثر شرکت برای اختراع، برخی از استفاده کننده گان را آزار می دهد. دنی سولیوان، ویراستار مجله سرچ انجین واچ (Search Engine Watch) و مفسر با نفوذ می گوید: "گوگل مخترعی بزرگ است. آنها به عرضه محصولات عالی خود ادامه می دهند. اما گوگل نیوز (بخش خبری گوگل) از تصمیم یک مهندس برای دسترسی به اخبار بوجود آمد. و حالا گوگل نمی داند که چطور از این محصول کسب درآمد کند." سولیوان به نکته مهمی اشاره کرد: در برخی موارد، تمام این محصول عالی باید سودی را بدست آورد. و این یک موضوع اخلاقی مهم،از انفجار دات کام بود: "پول درآوردن از چشم ها" تولید کردند به ایجاد معنی "انداختن پول درون گودال" هنگامی که مایر بحث می کند که "ترافیک به ما این فرصت را خواهد داد تا بدانیم" آیا اخبار یک موفقیت است، او این عبارت طولانی را می گوید که خالا هییت رییسه های بیکار که گمان می کنند که آنها اهلی کرده اند چرحه تجارت را. اما در گوگل ایجاد و دنبال کردن ترافیک برای سایت، احساس خوبی در انسان ایجاد می کند. و به فرهنگ شرکت نزدیک است و این منطق عملیاتی، در نظر بگیرید که: برای 18 ماه اول، گوگل از موتور جست وجوی خود حتی یک پنی هم درآمد نداشت. و تنها پس از آن بود که گوگل از یک فناوری عالی به یک فناوری عالی با تعداد محاطبان زیاد تبدیل شد. گوگل قادر بود تا آن ترافیک را در راه هایی که هم مبتکرانه و هم کاملا هماهنگ به نظر بیاید،بسته بندی کند. سرویس جست وجو، رایگان باقی می ماند. اما گوگل برای نمونه، تعداد زیادی از تبلیغات را برای کلمات کلیدی خاص فروخت. ( هیچ متعجب کننده نیست که، تبلیع سایت فست کمپانی (Fast Company)، در هنگامی که پرس و جوهای حاوی fast company جست وجو می شود در کادر تبلیغاتی دیده می شود.) تبلیغ دهنده ها تنها یک تعرفه خاص را پرداخت نمی کردند، یا حتی هزینه ای برای هر هزاربار نمایش. بلکه آنها پیشنهاد قیمت می کنند روی شرایط جست وجو. هرچه بیشتر یک تبلیغ دهنده بپردازد، به همان میزان تبلیغش بیشتر نمایش داده می شود. اما اگر بر روی آگهی کلیکی زده نشد، رتبه اش در طول زمان کم می شود، بدون توجه به مقدار پیشنهاد قیمتش. اگر یک تبلیغ مصرانه نامربوط باشد، گوگل آنرا حذف می کند: کارایی برای تبلبغ دهنده ندارد، خواست کاربران را در بر ندارد و از ظرفیت های سیستم می کاهد. این همانطوری است که در گوگل است. گوگل نیوز مخاطبان را جذب می کند در بین کارکنان آقای بهارات، پس ایجاد می کند پرش برای دامین عمومی. اگر کاربران کافی آنرا دوست داشته باشند، قدرت واقعی خواهد داشت با تبلیغ کنندگان. و ترافیک برای تبلیغ کنندگان ترافیک حتی بیشتری برای تبلیغ دهندگان ایجاد می کند. پس بله، مایر یک استراتژی درامدی داشت. یکی از ژانویه 2002، پیش از آنکه اولین نسخه گوگل نیوز عمومی شود. او نمی گوید که این استراتژی چیست، اما اگر این بخش از سایت به اندازه کافی مخاطب جلب کند، گوگل مسلما کاری برای تبلیغاتش انجام می دهد. و احتمالا سرویس را به پورتال ها و دیگر سایت های تجاری، بفروش خواهد رساند، درست مانند کاری که با موتور جست وجوی خود انجام داد. (هربار که لوگوی گوگل را در یک سایت می بینید، آن سایت حدودا 25 هزار دلار در سال برای خدمات جست وجو به گوگل می پردازد.) مایر می گوید: "اما ما هیچ عجله ای نداریم. ما بر آن متمرکز شده اینم تا گوگل نیوز را یک کالای عالی کنیم. تا اینکه متوجه شویم که آیا کالا کشش دارد یا نه، هیچ عجله ای برای اجرای برنامه های درآمدی نیست." در واقع این مسیله نشان می دهد که رفتار سازمانی گوگل برای توسعه سرویس هایش، با توابع اقتصادی مثل نرخ نهایی مصرف MRC(Marginal Rate to Consume) نیز همراه است. مایر می گوید: "شعار ما این است، هیچ چیزی مانند موفقیت و شکست روی شبکه نیست." به عبارت دیگر، اگر کاربران برنده شوند، آنگاه گوگل برنده است. یک دموکراسی دراز مدت. به هر حال، یک عامل مهم در پیروزی گوگل و سناریوی پشت پرده آن، تمایل شرکت به شکست است ● کلام اخر پیشرفت فقط با برنامه نویسان قوی حاصل نمی شود. هاستینگ خوب و دامنه خوب و پول، تضمین هیچ موفقیتی نیست. کارآفرینان جوان ایرانی اگر می خواهند در وب حرف هایی برای گفتن داشته باشند، باید با مدیریت سنتی، بازاریابی سنتی، کسب و کار به شیوه سنتی و مسایلی از این دست به خوبی آشنا باشند. این ها، زمینه های یک کسب و کار دیجیتالی موفق است که گوگل، آنها را به دنیا می آموزد. طریقه برخورد با منابع انسانی، هدایت صحیح آنها و استفاده از نبوغ افراد نابغه، مختصات حرکت یک سازمان دیجیتالی موفق را تشکیل می دهد. البته همه این مسایل را نباید انتظار داشت که دانشگاه به ما بیاموزد! نویسنده : علی محمد آقازمانی
"رندي گيج" را مسيح ميليونر مي خوانند زيرا او معتقد است كه فقير بودن يك گناه است و شما به دنيا آمده ايد تا ثروتمند باشيد. "رندي گيج" به سرتاسر دنيا سفر كرده تا مردم را در ساختن رؤياهايشان ياري رساند. داستان منحصر به فرد او ٬ تبديل شدن از حداقل دستمزد يك ظرفشور ساده به يك مولتي ميليونر ، بلاشك او را در تقسيم اين مفاهيم ٬ واجد شرايط مي نمايد. . قطعاٌ او آخرين پديده در سيستم سرمايه گذاري آزادي كه در آن هر شخص قادر خواهد بود يك ثروت عظيمي را رقم زند، نخواهد بود.
زندگينامه رندي گيج
زماني كه
زماني كه رندي در زندان به سر مي برد ، مردي به استعدادي ذا تي و نهاني در وجود او پي برد كه تا كنون در شخص ديگري ند يده بود اواحساس كرد اگر رندي روش خود رادر زندگي تغيير داده و در راه مثبت قدم بگذارد، مي تواند هر كاري را كه اراده كند به بهترين نحو ممكن انجام دهد و انسان موفقي شود. ازاين رو رندي را از اين مطلب آگاه كرد كه توانايي انجام كارهاي بسيار عظيمي را دارد . اين سخن تأثير بسيار زيادي بر ذهن رندي گذاشت و او را دگرگون ساخت . او شهامت و جرأتي مضاعف يافت و تصميم گرفت زندگي خود را از نو بسازد. زماني كه از زندان آزاد شد، دنيا در نظرش تغيير كرده بود. او تصميمش را گرفت تا آينده اي موفق براي خود بسازد. پس شروع به تلاش كرد: ازكارگري به عنوان ظرفشور يك رستوران آغاز كرد تا اكنون كه به يك مولتي ميليونر تبد يل شده است . اكنون زندگي او به اندازه اي خوب است كه اكثر مردم حتي در رؤياهايشان نيز نمي توانند تصور كنند . او يك انسان مولتي ميليونر و در عين حال بسيار خير خواه است و خدمات بشر دوستانه بسيار زيادي در سراسر جهان انجام مي دهد . او در زندگي به تمام آرزوهايش دست يافته و اكنون تنها يك آرزو بيشتر ندارد: رموزي را كه درباره موفقيت مي داند، با مردم جهان در ميان بگذارد. رندي تصوير سلامتي است. او در 47 سالگي در بهترين وضعيت جسماني قرار دارد. گويي كه يك جوان 25 ساله است.او سوار ماشين رؤيايي اش مي شود، در خانه رؤيايي اش زندگي مي كند، دو كمد بسيار بزرگ انباشته ازلباسهاي گران قيمت طراحي شده توسط بزرگترين و مشهورترين طراحان ايتاليايي و فرانسوي دارد و ... . مردم به او لقب" ناپلئون هيل عصر جديد" داده اند - البته ناپلئون هيل هيچگاه نتوانست به درجه اي از موفقيت كه رندي به آن رسيده است ، دست يابد ( نقل از " فورد سائكس " ) - رندي مؤلف پر فروشترين كتابهاي جهان نظير: 37راز موفقيت، توانگري را بر خود پذيرا باشيد، موفقيت ذهن، 7 قانون معنوي موفقيت و 101 كليد براي موفقيت شما، است كه به زبانهاي: آلماني، اسپانيولي، روسي، چيني، هلندي، نروژي، پرتغالي، كره اي، چك، اند ونز يايي، هندي ، اسلواك ، مقد وني و كروات ترجمه شده و جزو پر فروشترين كتاب هاي سال در كشورهاي مختلف بوده است. اما بايد توجه داشته باشيد كه رندي در يك چشم بر هم زدن ، به موفقيت در زندگي دست نيافته است . موفقيت او نتيجه سالها كار و تلاش سخت و مداوم است. او توانست بر ذهن نيمه هشيار خود تسلط يابد ؛ نقص هاي كار و نداشتن برنامه ريزي در زندگي را در خود كشف كند و اين موانع را از ميان بردارد . براي مدت بيشتر از 15 سال است كه رندي به مردم كمك مي كند تا محد ود يت باورها و عقايد خود را از بين برده و آنها را تبديل به باورهايي عميق و قدرتمند كنند تا به آرزوهاي خود دست يابند . تجربيات سازنده رندي در مورد غلبه بر فقر ، ترس و عد م اعتماد به نفس به شما كمك مي كند تا قد رت حقيقي ذهن خود را در جذ ب و نگهداري موفقيت د ر زند گيتان د رك كرده و آن را آشكار سازيد . داستان زند گي رندي - داستان ترقي از سلول زندان د ر نو جواني تا تبد يل شدن به يك مولتي ميليونر خود ساخته - الهام بخش زند گي ميليونها انسان در سراسر جهان است.
و اما قسمتهايي از كتاب سعادت :
".... درباره نويسنده...بيش از 15 سال است كه رندي گيج به مردم كمك ميكند كه باورهاي محدودكننده خود را تغيير داده و به رؤياهاي خود دست يابند. داستان زندگي "از فرش تا عرش" او، از دوران زندان رفتنش تا امروز كه ميليونري خودساخته تبديل شدهاست، الهامبخش انسانهاي بسياري در سراسر جهان بودهاست..."
.... اين بخش از كتاب را درحالي مينويسم كه سوار بر پرواز شماره 001 شركت هواپيمايي British Airway هستم كه به آن كنكورد هم مي گويند. من به اين ميگويم سعادت...هزينه سوارشدن به اين هواپيما، 12000 دلار است...خوب، آيا بهنظر شما پرواز با كنكورد، زيادهروي است؟ اگر چنين است به اين پرسشها پاسخ دهيد كه وقت شما چقدر ميارزد؟ آسايش شما چقدر ارزش دارد؟...آيا شما هم مانند بسياري از مردم مي باشيد كه از پرداخت 12000دلار براي سوارشدن به كنكورد احساس گناه ميكنيد و ميانديشيد كه اينهمه هزينهي اضافي بايد براي غذا دادن به بيخانمانها، هديه به كليسا، مداواي سرطان و غيره خرج شود؟ پايه اين تفكر آنجاست كه بهنظر شما فقط يك 12000 دلار وجود دارد.... و اين يعني كمبود آگاهي.....
.... خوار كردن خود يا ديگران براي كسي فايدهاي ندارد. اين دقيقاً اتفاقي است كه هنگام ازخودگذشتگي براي ديگران روي ميدهد. در كتاب ديگر خانم رند، از يكي از شخصيتهاي اصلي كتاب سؤال ميشود: "فاسدترين انسان، كدام است؟" شايد پاسخ او بيشتر مردم را متعجب ميكند. زيرا او به قاتل، متجاوز يا زناكار اشارهاي نميكند. او پاسخ ميدهد: "انسان بيهدف"....
.... اگر فقير هستيد ـ و تعريف من از فقر اين است كه دارايي شما كمتر از 10 ميليون دلار باشد ـ روزي چند ساعت را به تصديق و اذعان فقير بودن خود ميگذرانيد؟ آيا از اين حرفهاي احمقانه مانند: پولدارها روزبهروز پولدارتر ميشوند، پولدرآوردن نياز به سرمايه دارد و غيره ميزنيد؟ آيا درباره رئيس يا شركت خود بدگويي ميكنيد؟ آيا افرادي كه فقر را نشانه شرافت ميدانند دور خود گرد آوردهايد؟ چندنفر از دوستان شما درآمدي بيش از شما دارند؟ و اين سؤال بسيار مهم... آيا اكثر نگرانيهاي شما به پول مربوط ميشود (نگراني از پرداخت صورتحسابها، ازكجا پولدرآوردن و غيره) يا در فكر راههايي براي حفظ و افزايش ثروت فعلي خود هستيد؟ ....
.... حال ببينيم كاربرد اين مسائل در مورد شما چگونه است؟
در آغاز بايد عميقاً بپذيريد كه خود شما به طريقي موجب بروز همه پيشامدهايي هستيد كه در زندگيتان رخ ميدهند. حتي هولناكترين و ناخوشايندترين آنها.
البته مسلم است كه اين كار را آگاهانه انجام نميدهيد. ولي بههرحال انجام ميدهيد. هميشه فكر ميكردم ميخواهم سالم باشم. اما با داشتن حساسيت، كمردرد و بسياري مشكلات جسمي ديگر مدام در بيماري بهسر ميبردم. بسياري از بيماريهايم ارثي بودند. يا حداقل اينگونه فكر ميكردم...در آن زمان اظهار عشق و يا دريافت آن از ديگران برايم سخت بود. نميتوانستم كسي را در آغوش بگيرم و به او بگويم "دوستت دارم" و يا بهنوعي احساساتم را بروز دهم....
.... هرچه بتوانيد رويدادها و خواستههاي خود را واقعيتر مجسم كرده و آنها را در تصور خود قويتر حك كنيد، ضميرناخودآگاه شما سريعتر ميتواند آنها را در عالم واقع بهظهور برساند. پس كاري كه بايد انجام دهيد ايناست كه تا آنجا كه ميتوانيد حواس خود را بر موضوع متمركز كنيد....
.... اگر بهموردي منفي چسبيده باشيد، جايي براي ورود موارد مثبت به زندگي شما باقي نميماند. ازاينرو وقتي مردم نزد من ميايند و از نرسيدن به سعادت شكوه ميكنند، اولين سؤالي كه از آنها ميپرسم اين است كه:
به چهچيزي در زندگي چسبيدهايد كه در واقع بايد رهايش كنيد؟
...همين قانون در جنبههاي ديگر زندگي سعادتمندانه نيز صدق ميكند. اگر كفش نو ميخواهيد، كفش كهنه خود را دور بيندازيد. اگر لباسهاي نو ميخواهيد، كمد خود را خلوت كنيد و لباسهايي كه ديگر نميپوشيد را به نيازمندان ببخشيد....
.... همهچيز در سعادت برمبناي معادلهي ارزش در برابر ارزش است. ولي نكتهي جالب آن اينجاست كه هرچه بدهيد حداقل ده برابر بيشتر بهسوي شما بازميگردد. معادلهاي از اين بهتر پيدا نميشود. نميتوانيد از زير بخشش به كائنات شانه خالي كنيد. هرچه بيشتر بدهيد، بيشتر دريافت ميكنيد. من دهسال سعيكردم كه از بخشش در راه خداوند فرار كنم ولي فايدهاي نداشت. ولي اكنون كه اين كار را ميكنم هرسالي كه ميگذرد بيشتر از سال قبل، اجر و پاداش دريافت ميكنم. نام ديگر اين قانون "قانون كاشت و برداشت" است....
سوسكها سريعترين جانوران 6 پا ميباشند. با سرعت يك متر در ثانيه. -خرگوشها و طوطي ها بدون نياز به چرخاندن سر خود قادرند پشت سر خود را ببينند. -كرگدنها قادرند سريعتر از انسانها بدوند. -هيچ پنگوئني در قطب شمال وجود ندارد. -مادر و همسر گراهام بل مخترع تلفن هر دو ناشنوا بوده اند. -كانادا يك واژه هندي به معني “روستاي بزرگ” ميباشد. -10 درصد وزن بدن انسان (بدون آب) را باكتريها تشكيل ميدهند. -11 درصد جمعيت جهان را چپ دستان تشكيل ميدهند. -از هر 10 نفر، يك نفر در سراسر جهان در جزيره زندگي ميكند. -98 درصد وزن آب از اكسيژن تشكيل يافته است. -يك اسب در طول يك سال 7 برابر وزن بدن خود غذا مصرف ميكند. -رشد دندانهاي سگ آبي هيچگاه متوقف نميگردد. -قلب والها تنها 9 بار در دقيقه ميتپد. -چيتا قادر است در حداكثر سرعت خود گامهايي به طول 8 متر بر دارد. -شمپانزه ها قادرند مقابل آينه چهره خود را تشخيص دهند اما ميمونها نميتوانند. -عمر سنجاقكها تنها 24 ساعت ميباشد. -مدت زمان گردش سياره عطارد بدور خود دو برابر مدت زمان گردش آن بدور خورشيد ميباشد. -روشنايي قرص كامل ماه 9 برابر هلال ماه ميباشد. -يك خرس بالغ قادر است با سرعت يك اسب بدود. -قلب يك جوجه تيغي در حالت عادي 190 بار در دقيقه ميزند كه در دوران خواب زمستاني به 20 بار در دقيقه كاهش مي يابد. -اسبها قادرند در حالت ايستاده بخوابند. -كانگروها قادرند 3 متر به سمت بالا و 8 متر به سمت جلو بپرند. -قلب ميگو در سر آن واقع است. -گونه اي از خرگوش قادر است 12 ساعت پس از تولد جفت گيري كند. -يك كوه آتشفشان قادر است ذرات ريز و گردوغبار را تا ارتفاع 50 كيلوكتري به فضاي اطراف پرتاب كند. -داركوب ها قادرند 20 بار در ثانيه به تنه درخت ضربه بزنند. -سالانه 500 فيلم در امريكا و 800 فيلم در هند ساخته ميگردد. -آدولف هيتلر گياهخوار بوده است. -تمامي پستانداران به استثناي انسان و ميمون كور رنگ ميباشند. -عمر تمساح بيش از 100 سال ميباشد. -تمام قوهاي كشور انگليس جزو دارايي هاي ملكه انگليس ميباشند. -موريانه ها قادرند تا 2 روز زير آب زنده بمانند. -مزه سيب، پياز و سيب زميني يكسان ميباشد.و تنها بواسطه بوي آنهاست كه طعم هاي متفاوتي مي يابند. -فيلها قادرند روزانه 60 گالن آب و 250 كيلو گرم يونجه مصرف كنند. -جغدها قادر به حركت دادن چشمان خود در كاسه چشم نميباشند. -80 درصد امواج مايكرو ويو تلفنهاي همراه بوسيله سر جذب ميگردد. -قد فضانوردان هنگامي كه در فضا هستند 5 تا 7 سانتي متر بلنتر ميگردد. -بلژيك تنها كشوري است كه فيلمهاي غير اخلاقي را سانسور نميكند.
هرچقدر استراتژي جامعي براي بازاريابي داشته باشيد، باز از دانستن نكاتي جهت هدف گيري دقيق مشتريان محصولات و خدمات تان بي نياز نخواهيد بود. در ذيل يكصد نكته بازاريابي براي كليه كسب و كارهاي خرد و كلان ارائه مي گردد.
ايده هاي كلي 1- نگذاريد روزتان بدون پرداختن به حداقل يك فعاليت بازاريابي شب شود. 2- درصدي از درآمد ناخالص خود را به عنوان بودجه ساليانه بازاريابي تعيين كنيد. 3- هر سال اهداف خاص بازاريابي را تعيين و هر سه ماه يك بار آنها را ارزيابي و تنظيم نماييد. 4- يك پوشه براي نگهداري ايده هاي بازاريابي اختصاص دهيد. 5- هر روز و هر ساعت كارت ويزيت را همراه تان داشته باشيد. 6- يك سنجاق سينه شخصي با آرم شركت تان طراحي كنيد و در جلسات به كت خود بزنيد.
بازار هدف 7- نسبت به تحولاتي كه شايد روي بازار هدف، محصول يا استراتژي بازاريابي شما تاثير بگذارد، هوشيار باشيد. 8- مطالعات تحقيق بازاريابي درباره حرفه، صنعت، محصول و گروه هاي بازار هدف خود را بخوانيد. 9- آگهي هاي رقباي خود را گردآوري كنيد و با مطالعه آنها، اطلاعاتي درباره استراتژي، ويژگي ها و مزاياي محصولات آنها به دست آوريد. 10- از مشتريان بپرسيد چرا شما را انتخاب كردند و خواستار توصيه هايي براي بهبود كيفيت شويد. 11- از مشتريان سابق بپرسيد چرا شما را رها كردند. 12- بازار جديدي شناسايي كنيد. 13- به يك فهرست پستي مربوط به حرفه تان بپيونديد.
توسعه محصول 14- يك خدمت، تكنيك يا محصول جديد ارائه دهيد. 15- نسخه اي ساده تر، ارزان تر يا كوچك تر از محصول يا خدمت خود پديد آوريد. 16- نسخه اي شكيل تر، گران تر، سريع تر يا بزرگتر از محصول يا خدمت خود ارائه دهيد. 17- خدمات خود را بهنگام كنيد.
آموزش، منابع و اطلاعات 18- يك تيم مشاوره در زمينه بازاريابي و روابط عمومي مركب از همكاران و صاحبان كسب و كارهاي مشابه را گردهم آوريد و به تبادل انديشه و مسائل صنفي بپردازيد. 19- براي كاركنان خود يك صندوق پيشنهادات بگذاريد. 20- در سمينارهاي بازاريابي حضور يابيد. 21- كتاب هاي بازاريابي را بخوانيد. 22- مشترك نشريات مكتوب و اينترنتي بازاريابي شويد. 23- هرماه يك جلسه بازاريابي با كاركنان يا مباشران خود بگذاريد تا درباره استراتژي و وضعيت بازار بحث كنيد و ايده هاي تازه بگيريد. 24- به انجمن يا سازمان هاي مرتبط با حرفه تان ملحق شويد. 25- يك پوشه را براي يافتن طراح، نويسنده و ساير حرفه اي هاي بازاريابي كنار بگذاريد. 26- يك مشاور بازاريابي جهت همفكري استخدام كنيد. 27- «سفري خلاق» به شهر يا كشوري مترقي داشته باشيد تا تكنيك هاي بازاريابي آنجا را ياد بگيريد.
قيمت گذاري و پرداخت 28- ساختار قيمت گذاري تان را تجزيه و تحليل كنيد و ببينيد كجاي آن نياز به اصلاح و تنظيم دارد. 29- به مشتريان امكان دهيد با كارت اعتباري پرداخت كنند. 30- به مشتريان ثابت، تخفيف دهيد. 31- شگردهاي معامله پاياپاي را بياموزيد. به اعضاي برخي باشگاه ها، گروه هاي حرفه اي و سازمان ها در مقابل تبليغ محصولات و خدمات شما در نشريات شان تخفيف بدهيد. 32- براي «پرداخت هاي سريع» و نقد، تخفيف قائل شويد و از مشتريان ثابت به صورت قسطي پول بگيريد.
ارتباطات بازاريابي 33- براي مشتريان كنوني و بالقوه تان يك خبرنامه منتشر كنيد. 34- بروشوري از محصولات و خدمات تان را چاپ كنيد. 35- همراه بروشورهاي خود يك برگه نظرسنجي بگنجانيد كه پول تمبرش را شما پرداخته ايد. بدين ترتيب مي توانيد بازخورد ارزشمندي از مشتريان دريافت كنيد. 36- يادتان باشد كارت ويزيت درون جعبه كارايي ندارد، حتما آن را پخش كنيد. به هر مشتري بالقوه دو كارت ويزيت و بروشور بدهيد تا يكي را نگه دارد و ديگري را به دوستانش بدهد. 37- براي هركدام از بخش هاي بازار هدف تان يك كارت ويزيت و بروشور خاص طراحي كنيد، (مثلا يكي براي سازمان ها و نهادهاي دولتي و يكي براي كاسب كارها و مصرف كنندگان) 38- يك پوستر يا تقويم با آرم شركت تان چاپ كنيد و به مشتريان هديه بدهيد. 39- روي سربرگ، برگه هاي فاكس يا صورتحساب، شعار يا جمله اي در وصف فعاليت خود به چاپ برسانيد. 40- در بروشورهاي خود نظرات مثبت مشتريان درباره كالا و خدمات خود را به چاپ برسانيد. 41- يك فهرست پستي جديد را امتحان كنيد. اگر به ثمر ننشست، آن را به فهرست هاي كنوني پست مستقيم خود بيافزاييد يا به فكر كنار گذاشتن فهرستي بيافتيد كه توقعات شما را برآورده نمي كند. 42- براي بازاريابي به شيوه پست مستقيم از پاكت هاي رنگي يا بزرگ استفاده كنيد يا نامه هايي را روي كاغذ سفيد بدون خط بفرستيد تا كنجكاوي گيرنده را برانگيزد.
رابطه با رسانه ها 43- از انتشار نشريات جديد متوجه شويد تا اخبار خود را به رسانه و فرد مناسب بفرستيد. 44- در روزنامه هاي عادي يا اقتصادي و نشريات تخصصي مطلب بنويسيد. 45- مقاله اي به قلم خود چاپ كنيد و نسخه هاي آن را براي همكاران تان بفرستيد. 46- در تنظيم اخبار فعاليت شركت خود كوشا باشيد و آنها را به موقع و چندين بار براي مطبوعات ارسال كنيد. 47- يكصدمين، پانصدمين يا يكصد هزارمين مشتري خود را در مطبوعات معرفي كنيد. 48- يك جايزه ساليانه به راه اندازيد و آن را در بوق و كرنا كنيد. مثلا مي توانيد به بهترين كارمند سال شركت يا سازمان خود جايزه بدهيد. 49- در زمينه رسانه و روابط عمومي آموزش ببينيد يا مطالبي درباره آن بخوانيد. 50- در برنامه هاي راديويي و تلويزيوني حضور يابيد. 51- در مورد صنعت يا تخصص خود سفارش يك برنامه تلويزيوني بدهيد و آن را به شبكه محلي خود بدهيد تا به عنوان يك برنامه عادي پخش كند. 52- نامه اي به سردبير روزنامه يا مجله محلي تان بنويسيد و او را به ناهار دعوت كنيد. 53- اخبار خود را همراه عكس مربوطه به مطبوعات بفرستيد. 54- مرتبا روزنامه ها و مجلات را براي يافتن فرصت هاي روابط عمومي بخوانيد. 55- براي مطبوعات مقالات «راهنما» درباره حوزه تخصصي كسب و كارتان بفرستيد. 56- در صنعت خود تحقيق كنيد و پس از كشف يافته اي مهم، آن را در اختيار مطبوعات بگذاريد.
خدمات مشتري و رابطه با مشتري 57- از مشتريان تان بخواهيد كه بازگردند. 58- تماس هاي تلفني مشتريان را بدون فوت وقت پاسخ دهيد. 59- روي دستگاه پيامگير تلفن، اطلاعات مهم مانند ساعات كار شركت، مكان و فرد پاسخگو را ضبط كنيد. 60- روي دستگاه پيامگير تلفن، پيامي بيادماندني يا «نكته روز» را ضبط نماييد. 61- براي مشتريان تان نمايش يا هر رويداد جالب ديگر را سازماندهي كنيد يا بليت تئاتر و سينما و... برايشان بفرستيد. 62- در دفترتان با حضور مشتريان يك سمينار برگزار كنيد. 63- تشكرنامه هاي دستنويس خوش خط براي مشتريان بفرستيد. مي توانيد براي جشن تولدشان يا ساير مناسبت هاي سال، كارت تبريك ارسال كنيد. 64- مقالات جالب را كپي كنيد و همراه كارت ويزيت و بروشورتان براي مشتريان كنوني يا بالقوه بفرستيد. 65- بخشي از وب سايت خود را به مشتريان اختصاص دهيد. 66- هرازگاهي دكور محل ملاقات خود با مشتريان را از نو طراحي كنيد.
شبكه رابط ها و تبليغ دهان به دهان 67- به يك اتاق بازرگاني يا ساير سازمان هاي مرتبط بپيونديد. 68- بروشور خود را براي اعضاي سازمان هايي كه عضويت شان را داريد، بفرستيد. 69- در ايام تعطيل، ميهماني تجاري بگيريد. 70- پس از شركت در يك همايش، براي شركت كنندگان آن نامه بفرستيد.
تبليغات 71- در فصل هاي اوج فعاليت تجاري براي كسب و كارتان تبليغ كنيد. 72- يك شماره تلفن راحت و بياد ماندني بگيريد. 73- براي سايت اينترنتي خود، آدرس بيادماندني انتخاب كنيد و آن را در كليه ارتباطات بازرگاني قيد نماييد. 74- از طريق پست مستقيم، كسب و كار خود را مشتركا با ساير حرفه اي ها تبليغ كنيد. 75- در يك دايركتوري ويژه يا كتاب زرد تبليغ نماييد. 76- به منظور دستيابي به بازارهاي خارجي، آگهي دو يا چند زبانه چاپ كنيد. اين آگهي را در نشريه اي پرمخاطب قرار دهيد. 77- به مشتريان خود هداياي تبليغاتي نظير خودكار، پدماوس يا ماگ بدهيد. 78- درون پاكت نامه يا مرسولات پستي، چيزي برجسته بگذاريد تا كنجكاوي گيرنده تحريك شود. 79- مقابل پياده روي دفترتان به كمك ليزر يك پيام تبليغاتي بتابانيد. 80- برچسب هاي جالبي براي نصب روي شيشه اتومبيل طراحي و بين مشتريان توزيع كنيد. 81- آگهي هاي خود را كدگذاري و نتايج شان را دنبال كنيد. 82- تابلو ساختمان تان و تابلوهاي راهنماي داخلي و خارجي آن را بهبود ببخشيد. 83- اگر فكر مي كنيد آرم شركت شما منسوخ شده، آن را از نو رنگ آميزي كنيد. 84- حامي مالي يك مسابقه ورزشي يا برنامه راديويي و تلويزيوني شويد.
رويدادهاي ويژه 85- در نمايشگاه هاي مربوط به حرفه تان، حتما يك غرفه بگيريد. 86- همراه سازمان هاي غيرانتفاعي، مانند موسسات حمايت از كودكان معلول، اسپانسر يك برنامه يا ضيافت شويد. 87- در دبيرستان ها سخنراني كنيد و به دانشجويان درباره حرفه آينده شان توصيه كنيد. 88- خياباني در منطقه جغرافيايي تان انتخاب و اعلام كنيد كه نظافت آن را سازمان يا شركت شما برعهده مي گيرد. رهگذران با ديدن نام و آرم شما، متوجه اقدام پسنديده تان خواهند شد. 89- بخشي از وقت و پول خود را به سازمان هاي خيريه يا غيرانتفاعي اختصاص دهيد و نتايج آن را در مطبوعات به چاپ برسانيد. 90- يك سي دي يا فيلم آموزشي درباره خدمات خود تهيه كنيد. 91- كتاب تاليف كنيد.
ايده هاي فروش 92- روزنامه ها و نشريات تخصصي را براي به دست آوردن فرصت هاي تازه تجاري و آگاهي يافتن از عزل و نصب هاي شركت ها بخوانيد. 93- شعارها و استراتژي هاي بازاريابي تان را به اطلاع وكيل، حسابدار، بانكدار، تعميركار و كانون تبليغاتي تان برسانيد و بدين ترتيب نيروي فروش خود را به رايگان گسترش دهيد. 94- ساعات فعاليت خود را افزايش دهيد. 95- حتي در ايام تعطيل گروهي را جهت ارائه خدمات به مشتريان اختصاص دهيد. 96- نمونه هاي محصولات خود را در دفترتان به نمايش بگذاريد. 97- به مشتريان سابق تلفن بزنيد يا برايشان نامه بفرستيد تا آنها را دوباره جذب كنيد. 98- از طريق اينترنت سفارش بگيريد. 99- به مشتريان اينترنتي خود اطمينان دهيد كه سيستم امنيتي سايت شما قابل اعتماد است. 100- از زمان پاسخگويي به سفارش ها بكاهيد و روند سفارش مجدد را تسهيل كنيد.
رزومه چيست؟ * رزومه سندي است كه به طور فردي تنظيم ميشود و تمركز اصلي آن بر روي سابقه ي كاري شخص است. * رزومه به طور مختصر تجربيات كاري و مهارت ها و تحصيلات و صلاحيت هاي فرد را برجسته و پر رنگ مي سازد. * به گونه اي تنظيم مي شود كه تاثير اوليه مطلوبي ايجاد كند. * ابزاري قوي در جهت دادن به نتيجه مصاحبه است.
رزومه برگه تقلب شما براي مصاحبه است!
رزومه تبليغي براي شماست براي فراهم كردن يك مصاحبه!
رزومه موارد زير نيست: * شرح زندگي شخصي * ليست كاملي از تجارب كه شامل اطلاعات نامربوطي است. * به گونه اي تنظيم شود كه نياز به خواندن كامل داشته باشد نه مطالعه سطحي (استفاده از عبارات به جاي جملات) * جايي براي ارتكاب اشتباهات، فرمت هاي نامعمول، دستور زبان ضعيف يا سبك نا معين و بي هدف
هدف رزومه اين است كه:
* صلاحيت هاي حرفه اي فرد را برجسته و پر رنگ كند. * تجربيات تحصيلي و حرفه اي شخص را تشريح كند. * پتانسيل هاي فرد را نمايش دهد و آشكار كند. * اجازه ورود شما را به اتاق كار فرما كسب كند!
* نام، نشاني، شماره تلفن و email و … (آوردن عكس معمولا توصيه نمي شود.) * اهداف (اختياري) * چكيده كار حرفه اي و صلاحيت ها (profile) * تحصيلات * تجارب * موارد ديگر مانند جوايز، انتشارات و …
ساختار رزومه
* هدف o در بخش هدف بايد عباراتي هدفمند آورده شود كه آشكارا، نوع كاري كه مي جوييد را بيان دارد. o اهداف خوب بايد بسيار دقيق تعريف شوند. o بيان اهداف اختياري است.
* عناصر رزومه
o اين بخش جمع بندي از مهارت ها و دانش و دستاورد هاي مرتبط شما است. o دقيق باشيد. اين قسمت را با كاري كه جستجو مي كنيد هماهنگ سازيد. o چنانچه اين قسمت خوب نوشته شود مي تواند كمك زيادي به كارفرما جهت تمركز بر روي نقاط قوت شما كند. o در مورد آنچه پيشنهاد مي كنيد خوب فكر كنيد.
* چكيده اي از صلاحيت ها و مهارت ها (profile)
* تحصيلات o شامل مدارجي كه كسب كردهايد. (در صورتي كه در حال گرفتن مدركي هستيد زماني كه انتظار مي رود اين مدرك را كسب كنيد ذكر كنيد) و تماريني كه در هر زمينه اي انجام داده ايد (از جمله پروژه هاي درسي) و تقديرنامه ها و جوايزي كه در دوران تحصيل كسب كرده ايد است. (هر كدام از اين موارد، ذيل دوره كسب مدرك تحصيلي مرتبط آورده مي شوند.)
* تجارب o در مورد تجارب كه در دوران كاري خود كسب كرده ايد بحث كنيد نه در مورد سابقه كاري خود در ارگان هاي مختلف! o دوره هاي كارآموزي و سمت هايي را كه برايشان حقوق نگرفته ايد، اگر مرتبط هستند ذكر كنيد. o از عباراتي مانند “مسئوليت ها عبارتند از” يا “شرح وظايف” پرهيز كنيد. o بيان آنچه انجام داده ايد تا حد امكان موجز باشد. o شما همچنين مي توانيد قسمت “ تجارب ” را پيش از بخش تحصيلات بياوريد.
* برخي قسمت هاي اضافي/اختياري o عضويت و رهبري گروه هاي كاري حرفه اي o فعاليت ها و رهبري هاي گروهي o مهارت هاي كار با كامپيوتر o انتشارات يا ارائه ها o اطلاعات اضافي ديگر o جوايزي كه كسب كرده ايد در صورت ارتباط
انواع قالب هاي رزومه:
* رزومه زماني (chronological) * رزومه عملكردي (functional) * رزومه تركيبي (combinational) * رزومه فني (technical)
* رزومه زماني o خواناتر است و معمول ترين نوع رزومه است. o تجارب كاري و تحصيلي به ترتيب معكوس از لحاظ زماني آورده مي شوند. o در صورتي كه بيشتر پيشينه ي تحصيلي و كاري شما در رابطه با هدف جديدتان باشد، اين نوع رزومه بسيار موثر خواهد بود.
قالب هاي رزومه
* رزومه عملكردي o تكيه بر روي توانايي ها و مهارت هاست نه بر تاريخ انجام كارها و مشاغل قبلي. o مهارت هايي كه براي انجام كار مورد نظر شما نياز است و آنها را داريد ليست كنيد. o به شما امكان مي دهد بر مهارت هايي كه از طريق فعاليت هاي داوطلبانه يا جنبي به دست آورده ايد تمركز كنيد. o معمولا توسط كساني كه تحصيلات و كار حرفه اي آنها در ارتباط مستقيم با هدف فعلي آنها نيست، استفاده مي شود.
* فرم تركيبي o از عناصر فرم زماني و عملكردي استفاده كنيد. o بر روي مهارت ها و توانايي هاي خود تاكيد كنيد. o شامل توضيحي در مورد مشاغل و تجارب قبلي شماست. o اگر هدف جديدتان داراي چندين مولفه است (براي مثال تحقيق، مديريت، تجارت و امور اجرايي) اين نوع رزومه موثرتر خواهد بود.
* رزومه فني o به عنوان يك اصطلاح براي تشريح رزومه اي استفاده مي شود كه براي موقعيت هاي فني تهيه مي شود. (براي مثال علوم يا مهندسي كامپيوتر) o مي توان از هر ۳ قالب ديگر استفاده كرد ولي بايد بر مهارت هاي فني مثل زبان هاي برنامه نويسي كامپيوتري خاص يا مهارت هاي آزمايشگاهي تاكيد كرد. o در صورتي كه ميانگين معدل دانشگاهي شما از ۱۶ بالاتر است آنرا ذكر كنيد.
ده نكته در نوشتار رزومه
به عنوان ابزاري مهم در يافتن شغل خود بخش قابل توجهي از وقت و انرژي خود را صرف اين قسمت كنيد.
نكته يكم
* دانش فني خود را جزء به جزء بيان كنيد.
نكته دوم
* تا جايي كه مي توانيد از لغاتي استفاده كنيد كه ضمن جلب توجه كار و تجربيات دانشگاهيتان را منعكس كنند. لغاتي كه در رزومه ي شما مي آيند بايد با دقت انتخاب شوند به گونه اي كه مهارت ها و تجارب شما را به استخدام كنندگان معرفي كنند.
نكته سوم
* صلاحيت هاي خود را به ترتيب از مربوط ترين تا بي ارتباط ترين ليست كنيد. * تنها هنگامي با ذكر درجه و مدارك دانشگاهيتان آغاز كنيد كه با شغلي كه مي جوييد مربوط باشند. * اگر كاري را كه ميجوييد قبلا در شغل ديگري تجربه كرده ايد، حتما در آغاز ذكر كنيد. * از پايبندي متعصبانه به رعايت ترتيب زماني در ذكر تجاربتان پرهيز كنيد.
نكته چهارم
* هرگاه ممكن است تجارب خود را با اعداد و ارقام بيان كنيد. * اعداد و ارقامي مثل: ميزاني از بودجه كه ذخيره كرده ايد، افزايش بهره، تعداد خطهايي كه كد زده ايد يا ديباگ كرده ايد، تعداد ماشين هايي كه مديريت يا تعمير كرده ايد و … را ذكر كنيد. * اين ها پيشرفت يا موفقيت هايي را كه مستقيما از كار شما نتيجه شده اند نشان مي دهند.
نكته پنجم
* خود را فردي به تصوير كشيد كه فعال است و توانايي استفاده از ذهن خود براي حل مشكلات را، به خوبي داراست. از جملات زمان گذشته استفاده كنيد، حتي در توصيف موقعيت فعليتان تا از گيج شدن خواننده جلوگيري كنيد.
نكته ششم
* خود را ارزان نفروشيد. اين بدون شك بزرگترين خطاي تمام رزومه هاست، چه فني و چه غير آن. تجارب شما شايسته ي بازنگري هستند. رزومه يتان را همچون تبليغي براي خود تنظيم كنيد. نقاط قوت خود را به روشني بيان كنيد. اگر تجربه ي با ارزشي داريد كه در هيچ قسمتي جا نمي شود، براي آن يك قسمت جدا در نظر بگيريد.
نكته هفتم
* موجز باشيد. به عنوان يك قاعده، رزومه هايي كه تجارب پنج سال يا كمتر را نشان مي دهند بايد در يك صفحه جا شوند. تجارب وسيع تر مي توانند از دو صفحه استفاده كنند. سه صفحه حدي است كه تجارب ۱۵ ساله يا بيشتر نيز نبايد از آن عبور كنند. از تشريح زياد و طولاني پروژه ها پرهيز كنيد. تا جاي ممكن از كلمه هاي “اين” و “آن” پرهيز كنيد و هرگز از شناسه ي “من” يا ديگر شناسه ها براي مشخص كردن خود استفاده نكنيد.
نكته هشتم
* از عناصري كه نيازي به آن ها نيست استفاده نكنيد. مانند: وضعيت تاهل، وضع سلامت، سن، جوايز بي ربط، فعاليت هاي داوطلبانه يا جنبي بي ربط، انتشارات نامرتبط، آدرس دوم (همان آدرس اول هم معمولا گيج كننده است و مورد استفاده قرار نمي گيرد)، سابقه ي سفرها، مقادير حقوق پيشين، نام سرپرستان قبلي، دلايل ترك شغل قبلي.
نكته نهم
* از دوستي معتمد بخواهيد رزومه شما را بازبيني كند. از فردي بهره بگيريد كه به جزئيات توجه مي كند و مي تواند به گونه اي موثر نوشته يتان را نقد كند و نظري منصفانه و صادقانه بدهد. در اين صورت حتما نظرات وي را دخيل كنيد. اگر برايتان مقدور است از نظر سه تا چهار نفر استفاده كنيد.
* بازبيني كنيد. بازبيني كنيد و باز هم بازبيني كنيد. تمام خطاهاي نوشتاري و ضعف هاي ساختاري و دستوري را رفع كنيد. چندين بار باز بيني كنيد لااقل در دو روز، تا در برخورد تازه بتوانيد خطاهاي پنهان را بيابيد.
نكته دهم
* وضعيت ظاهري رزومه: o از كاغذ مرغوب A4 استفاده كنيد. o حتما از پرينتر ليزري استفاده كنيد. دست نوشته، استفاده از ماشين تايپ و چاپ با پرينترهاي نقطه اي و حتي استفاده ازپرينترهاي جوهر افشان كار نامناسبي است.
o از فونت (قلم) رسمي استفاده كنيد. قلمهاي فانتزي فقط زيبا به نظر ميرسند ولي اثر رواني منفي دارند. o رزومه جزء اسناد رسمي بازرگاني است. از كاغذهاي ماركدار، كادر دار و يا رنگي اصلا استفاده نكنيد. رزومه ي شما به فرض آن كه از همان آغاز بايگاني نشود، بارها كپي، فكس يا اسكن مي شود، پس كاغذ خاص يا رنگي فايده اي ندارد.
Cover Letter چيست؟
* نامه اي است كه خطاب به فردي كه رزومه را براي انتخاب شما بررسي خواهد كرد مي نويسيد. * اين نامه در واقع روي رزومه قرار مي گيرد چه در پاكت باشد يا نباشد.
Cover Letter براي چيست؟
* تا سابقه حرفه اي خود را براي كار فرما مطرح كنيد. * تا برخي مهارت هاي خود را برجسته تر و پر رنگ تر نشان دهيد. * تا استخدام كننده را متقاعد كنيد كه ارزش هاي قابل توجهي براي عرضه كردن داريد.
نامه ي خود را بر چه اساسي تنظيم كنيد؟
* توجه * علاقه * انگيزه * اقدام
توجه
بايد
o خوب به نظر برسد و به سادگي خوانده شود. o به فرد مشخصي ارجاع داده شود. o بر روي برگه مرغوب با املا و فاصله گذاري و پاراگراف بندي صحيح چاپ شود. o از يك صفحه بيشتر نشود.
علاقه
* در اولين پاراگراف بايد تشريح كنيد كه: o چرا مي نويسيد؟ o براي چه موقعيتي درخواست مي دهيد؟ o از چه طريقي در مورد اين موقعيت اطلاع كسب كردهايد؟
انگيزه
* در پاراگراف دوم خود را مطرح كنيد. o چرا آنها بايد ازشما دعوت به همكاري كنند؟ o چرا مي خواهيد براي آنها كار كنيد؟ o صفات و توانايي هاي منحصر به فرد خود را كه مي تواند باعث ثمر بخشي در اين موقعيت شود، مشخص سازيد. o تحصيلات و تجارب خود را كه اين موسسه يا سازمان به دنبال آن است مشخص كنيد.
اقدام
* نهايتا o براي يك مصاحبه درخواست دهيد. o از آنها دعوت كنيد كه با شما تماس داشته باشند و شماره تلفن در دسترس خود را به آنها بدهيد. o از آنها براي توجه و وقت گذاريشان تشكر كنيد. o نامه خود را امضا كنيد.
بايدها و نبايدهاي Cover Letter
هيچ گاه
* از يك صفحه تجاوز نكنيد. * اطلاعات شخصي نامربوط بيان نكنيد. * دروغ نگوييد! * عادات و فعاليت هاي اجتماعي و ورزش مورد علاقه خود را بيان نكنيد!
همواره
* از كاغذ مرغوب استفاده كنيد. * نامه خود را امضا كنيد. * آدرس خود را در نامه درج كنيد. * نسخه اصلي را ارسال كنيد. * نامه خود را تايپ كنيد. * نامه خود را اصلاح كنيد و در صورت امكان براي تصحيح به چند نفر بدهيد.
۱۰ مورد از اشتباهات متداول
* غلط هاي املايي * اشتباهات تايپي و چاپي * استفاده نادرست از عبارات و كلمات * استفاده دائمي از ضمير “من” * استفاده از تصاوير و گرافيك * ذكر نكردن مهارت هاي كار با كامپيوتر * دست كم گرفتن تاثير معنايي استفاده از كلمات معادل * اغراق * استفاده از دورنگار و يا email مربوط به كارفرماي فعلي * قرار دادن اطلاعات شخصي
استراتژي هاي بازنگري
* آيا تشريح شما از مهارت هايتان حداقل به ۳ تا از اين سوالات پاسخ گويي مي كند؟
o چه مهارت هايي داريد؟ o محل كسب اين مهارت ها؟ o چه زماني هر يك از اين مهارت ها كسب شده اند؟ o چگونه اين مهارت ها كسب شده اند؟ o چرا اين مهارت ها را كسب كرده ايد؟
ويژگي هاي يك رزومه خوب
شايد در طول دوران زندگي براي هريك از ما پيش بياد كه حداقل يكبار بخوايم براي استخدام در يه محيط كاري رزومه بنويسيم. با توجه به اينكه مخصوصا در كشورهاي غربي توجه خاصي به روزمه مي شه، لذا هرچه دقيق و هدف دار نوشتن اين رزومه مي تونه پروسه استخدام شما رو سريعتر و راحتتر پيش ببره. جالب اينجاست كه يكي از دوستان يه مدت پيش يه رزومه خيلي كامل و هدف دار به قسمت Google Jobs فرستاد و بعد از مدتي پيگيري بهم اطلاع داد كه گوگل ازش دعوت كرده تا در مصاحبه حضوري شركت كنه. اين تاثير و اهيمت يك رزومه رو برامون بطور كامل مطرح مي كنه.
يه روزمه استاندارد پيرو قوانين و دستورالعمل هاي خاصي هست، ولي در نهايت اين شما هستيد كه تصميم مي گيريد چطور رزومه رو بنويسيد، حال آنكه مقيد بودن به قوانين مي تونه شما رو از بهتر نوشتن محروم كنه. پس نكته اول اين هست كه واقعا تصميم بگيريد كه چيزي رو در واقعيت وجود داره و بايد منتقل بشه رو بنويسيد.
قبل از شروع به نوشتن، خوب فكر كنيد. به تمامي مشاغل پيشين، درجات و رتبه هاي كاري، مدارك و سوابق تحصيلي و كليه تجارب كاري مرتبط و غير مرتبط خود فكر كنيد. تك تك آنها مي تواند در تصميم گيري ستاد استخدام تاثير بسزايي بگذارد. اگر برايتان مقدور بود حتما چند نمونه از رزومه ها را به دقت بررسي كنيد. دقت كنيد كه هيچگاه نمي شه هيچ دو روزمه اي رو پيدا كرد كه عينا شبيه هم باشند، پس شما هم سعي نكنيد كه از رزومه ديگران كپي كنيد. به نظر من اون تلاش و زحمت و خلاقيتي كه در نوشتن رزومه خودتون به كار خواهيد برد، خودش يكي از عوامل تاثير گذار هست. صادق باشيد نوشتن تمامي موارد و تجارب بهتر از مخفي كردن آنهاست. دروغ نوشتن شايد منجر به تصديق رزومه و دعوت از شما براي مصاحبه حضوري شود ولي نهايتا در مرحله تسليم مدارك دروغ شما فاش خواهد شد كه اين تاثير بسيار منفي در پروسه خواهد گذاشت. حرفه اي عمل كنيد، براي مثال اگر آدرس ايميل خود را مي نويسيد، دقت كنيد اين آدرس مضحك، بي معني يا داراي ايرادات عرفي و اخلاقي خاصي نباشد. ممكن است روزمه شما رو افرادي با عقايد خاص يا مخالف عقايد شما بررسي كنند، پس طوري بنويسيد كه عامه پسند باشد، از كاغذ هاي رنگي، فونت هاي كودكانه و پر زرق و برق، لينك به وبلاگ يا وبسايت هاي خودتان نيز تا حد امكان بپرهيزيد.
از غلط هاي املايي و نگارشي بپرهيزيد. اين غلطها ممكن است اين ذهنيت را در ذهن بررسي كننده ايجاد كنند كه شما تمايل زيادي به اين كار نداريد لذا دقت كافي را نكرده ايد. مشخصات شخصي خود از قبيل قد، وزن و وضعيت چهره جزو مواردي هستند كه براي بسياري از بررسي كننده گان آزار دهنده مي باشند، پس تا جايي كه ممكن است از نوشتن و ارائه آنها بپرهيزيد. (البته اگر شغل شما بيشتر جنبه فيزيكي دارد، و مشخصات جسماني شما مي تواند در اين زمينه تاثير گذار باشد، حتما آنها را بنويسيد.)
در ابتداي روزمه خودتان را كاملا معرفي كنيد. نام كامل، آدرس، شماره تماس، شماره فاكس و ايميل را حتما ذكر كنيد. پس از آن اهداف شغلي خودتان را در جملات كوتاه يا شبه جملات بنويسيد. منظور از اهداف شغلي، مشاغل هدفي هستند كه شما مي خواهيد آن را انجام دهيد. در مرحله بعدي از آخرين تجربه كاري خود شروع كنيد و به ترتيب تمامي آنها را ليست كنيد، دقت كنيد، نوع شغل، ميزان تجربه به ماه يا روز، و ويژگي ها منحصر بفرد هر تجربه كاري مي تواند براي بررسي كننده رزومه شما مفيد و جالب باشد. پس آنها را حتما ذكر كنيد. سپس، مدارك و سوابق تحصيلي خود را با ذكر محل اخذ مدرك و مجددا ذكر ويژگي هاي منحصر بفرد هر مدرك يا سابقه تحصيلي، بنويسيد. از توانايي هاي فردي خود مانند، زبان هاي غير مادري، ميزان آشنايي با كامپيوتر يا زبان هاي برنامه نويسي و … نيز در چند خط كوتاه توضيحاتي ارائه دهيد. حتما دقت داشته باشيد كه در انتهاي روزمه يادداشت كنيد كه “مراجع و مدارك قابل ارائه هستند”. و نكته آخر اينكه تا جايي كه ممكن است سعي كنيد در يك صفحه تمامي مطالب خود را درج كنيد. چنانچه تجارب كاري شما زياد مي باشند، استفاده از برگ دوم مشكلي ندارد، اما از سه برگي شدن روزمه تا حد امكان بپرهيزيد.
تست اساسي رزومه: * ظاهر: آيا جذاب و جلب كننده است؟ آيا خود شما مايل به خواندن آن هستيد؟ * سبك: آيا از style حرفه اي استفاده كرده ايد؟ * طرح: آيا رزومه شما شامل عناصر گرافيكي است؟ * طول رزومه: آيا شما با كوتاهتر كردن رزومه تان مي توانيد همان اثر را بگذاريد؟ * ارتباط: آيا مطالب نا مربوط را حذف كرده ايد؟ * صحيح نوشتن: آيا همه قسمت ها از لحاظ دستوري صحيح است؟ * كلمات كليدي: آيا به خوبي از آن ها بهره برده ايد؟ * تخصصي بودن : آيا به اندازه كافي ظريف شده ايد و از كلي بافي فاصله گرفته ايد؟ * دستاوردها: آيا توانايي هاي و دستاوردهاي برجسته و اصلي شما در رزومه تان بيان شده است؟ * كامل بودن: آيا چيز مهمي از قلم افتاده است؟ * هدف واضح: آيا كارفرما مي تواند بلافاصله بفهمد كه شما به دنبال چه چيزي هستيد؟ * رد پا : آيا امكان تماس دوباره با خود را برايشان فراهم كرده ايد؟ * صحت: آيا حقيقت كامل بيان شده است؟! * تاثير: آيا اعتماد به نفس خود را رسانده ايد؟ * مستند بودن: آيا جملات شما قابل درستي يابي هستند و مي توان صحت آنها را بررسي كرد؟
نوع رزومه مطلوب براي بررسي كنندگان
* ۴۷.۸% افراد تمايل داشته اند كه رزومه هايي كه ارسال شده است را از طريق web site و به صورت الكترونيكي دريافت كنند. * ۴۲.۱% ديگر تمايل داشته اند كه رزومه ها را از طريق email دريافت كنند.
* و تنها ۸.۲% از بررسي كنندگان تمايل داشته اند كه نسخه چاپي رزومه را دريافت كنند. * و ۱.۹% ديگر هم از طرق ديگر مايل بوده اند كه رزومه افراد را دريافت كنند!
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اطلاعات عمومی و آدرس nofel.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
RSS